اسم با حرف ا - صفحه 8

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

اردی/ordi/

مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
اردی داد

داده اردیبهشت


پسر

فارسی
آردیسیا/ardisiya/

نام نوعی گل


دختر

فارسی

گل
اردین/ardin/

راستین


پسر

فارسی
آرزم/ārazm/

جنگ، رزم، کارزار


پسر

فارسی
ارزین/arzin/

ارزشمند، ارجمند، دارای جاه و مقام، دارای حرمت و عزت و احترام، نگه دارنده ی راستی و درستی، ( منسوب ب ...


دختر، پسر

فارسی
ارزینه/arzine/

ارزنده، گرانبها


دختر

فارسی
آرژان/arzhan/

نقره


دختر، پسر

فرانسوی
ارژن/arzhan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرژین/arzhin/

حرارت آتش و گرمای زندگی


پسر

کردی
آرسا/arsa/

آتش


پسر

کردی
ارسا/orsā/

ارس، نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه ی جنگل های مرطوب پراکند ...


دختر

فارسی

طبیعت
آرسامس/ārsāmes/

نام یکی از سرداران ایرانی، ( اعلام ) نام یکی از سرداران ایرانی که در جنگ علیه اسکندر شرکت داشت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرسامن/arsaman/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
ارسامن/arsā men/

والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرسانا/arsana/

در حال حرکت


دختر

سانسکریت
آژو/azho/

تلاش


پسر

کردی
ائلمان/elman/

سنبل کشور و ملت، مانند مردم


پسر

ترکی
ائلوین/elvin/

سرآمد و بزرگ ایل و خاندان


پسر

ترکی
آئیریا

ایرج


پسر

اوستایی، پهلوی
ائیریا

ایرج، خوش چهره و زیبا مانند آفتاب


پسر

اوستایی، پهلوی، فارسی
آئیل/ail/

نام پرنده ای است


پسر

گیلکی

پرنده
آب حیات/abehayat/

در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...


دختر

فارسی، عربی
آبرخ/abrokh/

زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد


دختر

فارسی
آبگل/abgol/

گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید


دختر

فارسی

گل
آب ناهید/ab-nahid/

نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
آباد/abad/

تندرست و مرفه، آراسته


پسر

فارسی
آبادان/abadan/

برپا، آباد


پسر

ترکی
آبادیس/abadis/

نام یکی از پزشکان دوره هخامنشی


پسر

فارسی
آبار/abar/

هیبت، سرفراز، باشکوه و ایستادگی


پسر

ترکی
آباریس/abaris/

موبد معروف دوره هخامنشی


پسر

فارسی
اباصلت/aba-salt/

کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا


پسر

عربی
آباغان/abağan/

عالیجناب، نجیب زاده، کبیر


پسر

ترکی
آباقا/abagha/

نام فرزند هلاکوخان مغول، عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان ( از نام های کهن )، دومین ...


پسر

ترکی، فارسی

تاریخی و کهن
آباگران/aba gran/

نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎، ‎‏ نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎


پسر

فارسی
ابالفضل

ابوالفضل، خداوند هنر، صاحب فضل، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا، ایشان به سلطان ا ...


پسر

عربی
آبان/ābān/

نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...


دختر، پسر

پهلوی، فارسی

طبیعت
آبان آسا

مانند آبان‎، آبان ماه تغییر آب و هوا است و آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد


دختر

فارسی
آبان داد

داده آبان، متولد شده در ماه آبان


دختر، پسر

فارسی
آبان دخت/ābān doxt/

دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، آبان، ( اَعلام ) نام ...


دختر

فارسی
آبان دیس/aban-dis/

مانند آبان


دختر

فارسی
آبان زاد

زاده آبان کسی که در آبان متولد شده است


پسر

فارسی
آبان سا/aban-sa/

مانند آبان


دختر

فارسی
آبان سار

مانند آبان


دختر، پسر

فارسی
آبان فام

به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است


دختر

فارسی
آبان مهر/aban-mehr/

ترکیب دو اسم آبان و مهر ( نام فرشته نگهبان آب و مهربانی )، آن که محبت او چون فرشته آبان است


دختر

فارسی
آبان یاد

نام یکی از درباریان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی، این نام روی کودکانی با رنگ پوست سرخ و سفید گذاشته می ...


دختر، پسر

فارسی
آبانا/ābānā/

منسوب به آبان، آبان، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
آباندان/abandan/

نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آبانه

منسوب به آبان


دختر

فارسی
آبانوز/abanuz/

درخت آبنوس


پسر

ترکی
آبانک/abanak/

آبان کوچک


دختر

فارسی
آبای/abay/

قهر، غضب، خشم، روشنی


پسر

ترکی
آبتاب/ābtāb/

دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان، مشعشع، درخشان، صاف چون آب زلال


دختر

فارسی
ابتهاش/ebtehash/

ابتهاج


پسر

عربی
ابتین

آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
آبد/abed/

همیشگی، جاودانه، دائمی


پسر

عربی
آبدست/abdast/

چابک، تردست، تر و فرز


پسر

فارسی، بلوچی
آبدیس/abdis/

مانند آب زلال و شفاف


دختر

فارسی
آبدین/abdin/

جاودانه ها، جمع آبد ( به کسر ب )


پسر

عربی
ابرار/abrār/

نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ابرارها/abrarha/

نام سوره ای در قرآن کریم، نام پسران، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملق ...


پسر

عربی، حبشی

مذهبی و قرآنی
آبرام/abram/

ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای ...


پسر

عبری
آبراما/abrama/

اداره، راهبری


پسر

ترکی
آبراهام/abraham/

ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام


پسر

عبری
ابراهیم طاها/e.-tāhā/

ترکیب دو اسم ابراهیم و طاها ( پدر مهربان و نام پیامبر )، از نام های مرکب ابراهیم و طاها ( طه )


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
ابرسام/abar sām/

نام وزیر اردشیر بابکان، ( اَعلام ) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام می خواند


پسر

فارسی
ابرش/abrash/

اسب


پسر

فارسی
آبرلی/aberli/

دارای آبرو، آبرومند، آبر ( فارسی، آبرو ) + لی ( ترکی ) دارای آبرو


پسر

ترکی، فارسی
آبرنگ/abrang/

دختری که دارای پوستی لطیف و نرم است


دختر

لری
آبرو

حیثیت، شرف، قدر


پسر

فارسی
آبرود/abrud/

کنایه از دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست، سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست


دختر

فارسی
آبروشن/ab-roshan/

خوشبخت، ارجمند


دختر

فارسی
آبرون/abrun/

همیشه سبز، همیشه جوان، گل همیشه بهار، شاد سرزنده


دختر

فارسی
آبسال/absal/

باغ، بستان، بهار


دختر

فارسی
آبسالان/absalan/

باغها


دختر

فارسی
آبستا/abesta/

اوستا، اساس بنیاد اصل، کتاب مقدس زرتشتیان


پسر

فارسی
ابستا/abestā/

اوستا، ( = اَوستا )


پسر

اوستایی
آبش/abesh/

تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید


پسر

فارسی، عربی
آبشار/abshar/

آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد


دختر

فارسی

طبیعت
آبشن/abshan/

صورت دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی


دختر

فارسی
آبگون/ab-gun/

به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر


دختر

فارسی
آبگین/ābgin/

دارای طبیعت آب، آینه، آیینه، شیشه


دختر، پسر

فارسی
آبگینه/ābgine/

شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، ( در قدیم ) ظرف شیشه ای یا بلوری به ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آبلاتکا/ablatka/

از نامهای ایران باستان


پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی
آبلوج

قند سفید، قند مکرر


دختر

فارسی
آزادمهر/ā.-mehr/

دوستدار آزادی، محبت، مهر و دوستی همراه با رهایی و وارستگی، ( اَعلام ) ) نامی برای مردان در داستانها ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آزاده خوی

دارای خلق وخوی آزاد، بی تکلف، ساده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فری ...


دختر

فارسی
ازال/ezal/

گاو آهن


پسر

مازندرانی
آزاله/azale/

گلی خوشبو، گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغو ...


دختر

فرانسوی

گل
اختیارالدین

آن که دین او را انتخاب کرده است


پسر

عربی
آخش/akhash/

قیمت بها ارزش، نام موبدی در ایران قدیم


پسر

فارسی
اخشاد/akhshad/

نام پادشاه فرغانه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آخشام/akhsham/

غروب


پسر

ترکی
اخشید/axšid/

نام پادشاه سمرقند، ( اَعلام ) نام دلاور و راد مردی از طبرستان


پسر

فارسی
اخگر/axgar/

پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش


دختر

فارسی
آدا/ada/

پاداش مینوی، فرشته توانگری


دختر

اوستایی، فارسی
آداد/adad/

خدای هوا، توفان و باران، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی


پسر

فارسی
آدار/adar/

جدا کننده، تحلیل گر، دلیر، شجاع


پسر

ترکی
آدارایل/adarayl/

خداوند یاریگر


پسر

فارسی، آشوری



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر