متهستنمتوازنمتوالیمتوجهمتوجه شدنمتورممتورم شدنمتولد شدنمتوهممتکبرمتکومتیزهمثلمثل این بود کهمثل اینکهمثل شدنمثل یکمثلامجادلهمجادله گرمجازمجاز تازه کردنمجازات کردنمجالمجاورمجبورمجبور کردنمجددمجرمجربمجروحمجروح شدنمجزامجسمهمجعدمجلس گاهمجمنامجمهمجموعهمجورتهمجوشمچ بندمچ پیتمچالهمچاله شدنمچلقمچهمچهمامچولهمچک