یحیی دولت ابادی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] یحیی دولت آبادی. میرزا هادی دولت آبادی و پسرانش، ملبس به لباس روحانیت بودند. به همین دلیل، بعضی از نویسندگان معتقدند که آن ها خانواده ای مذهبی و روحانی بوده اند. با این حال گروهی از مورخان تصریح می کنند که دولت آبادی ها با آن که ملبس به لباس روحانی بودند، «بابی یا بهایی» بودند؛ و اساساً اعتقادی به دین تشیع نداشتند و این لباس را بنا به مصالحی پوشیده بودند. احمد کسروی معتقد بود که میرزا هادی دولت آبادی نایب میرزا یحیی صبح ازل (صبح ازل، لقب «میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از اهالی نور مازندران و مؤسس فرقه ازلیان) است. مؤلف «تاریخ بیداری ایرانیان» نیز این نکته را تایید کرده می نویسد: میرزا هادی بعدها نیابت خویش را به حاجی میرزا یحیی (پسرش) واگذار کرد.
از سوی دیگر یحیی دولت آبادی، در کتاب خودش، از فرقه بابیه و بهائیت مکرراً تمجید کرده و شورش های آن ها را توجیه کرده است. او بابی ها و بهایی های اصفهان را انسان هایی مظلوم و بی پناه دانسته که توسط مراجع دینی شیعیان (خصوصاً آقا نجفی اصفهانی) در معرض انواع شکنجه و تلف شدن قرار گرفته اند. دولت آبادی می افزاید که مجتهدین فقط برای کسب شهرت با بابی ها طرف شده و آن ها را آزار می دهند. شیخ فضل الله نوری و بعضی از علمای دیگر که در ماجرای مشروطه به قم مهاجرت کردند، همواره با خانواده دولت آبادی کدورت داشته اند. به گفته یحیی دولت آبادی، شیخ فضل ا لله سال ها با خانواده دولت آبادی ها ضدیت داشته و در مجالس علناً نسبت به خانواده ایشان بدگویی می کرده است. سید عبدالله بهبهانی نیز از جمله کسانی بود که مسئله «بابی» بودن دولت آبادی ها را سر زبان ها انداخت. این اتهام انتساب خانواده دولت آبادی به فرقه بابیه تا جایی است که مردم به صورت دسته جمعی در محلات اصفهان راه افتاده و درصدد قتل خانواده ایشان بر می آیند. عبارت یحیی دولت آبادی در این خصوص چنین است: «به خیال آنکه جمعیت آن ها زیاد شده و بتوانند به محله احمدآباد که خانه ما در آن محله است ریخته و برادرم را کشته... که اطرافیان و بستگان دولت آبادی ها مسلح شده و در صدد مدافعه بر می آیند و کنسول روس نیز افراد مسلحی برای دفاع از آن ها اعزام می دارد و خودش نیز مستقیماً به دفاع از این خانواده برمی خیزد». با توجه به مطالب پیش گفته شده روشن می شود اتهام بابی گری به خانواده دولت آبادی کاملاً جدی است. در این نوشتار به بررسی شخصیت و عمل کرد مشهورترین و البته جنجالی ترین عضو این خانواده پرداخته خواهد شد.
زندگی نامه یحیی
حاج میرزا یحیی دولت آبادی، فرزند سید هادی دولت آبادی، (از روحانیون معروف اصفهان) در روز چهارشنبه هفدهم رجب سال ۱۲۷۹ قمری، در دولت آباد اصفهان در خانواده ای روحانی متولد شد. وی شاعر، نویسنده و از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران و موسس مدرسه سادات بود. وی در موطن خویش نشو و نما یافت. در پنج سالگی به تحصیلات ابتدایی و مرسوم مانند خط و سواد مشغول شد. تحصیلات خود را در اصفهان در فقه و اصول و ادبیات فارسی و عربی به اتمام رسانید. از سال ۱۲۵۱ش هنگامی که یازده ساله بود، به اتفاق خانواده اش چندین سفر به عراق عرب، خراسان و تهران کرد. وی در مورد تحصیلات خویش در عراق چنین می نگارد: «شخصا نمی دانسته ام برای چه تحصیل می کنم و می خواهم چه بشوم این تحصیل فقط برای آخرت من است یا در دنیا هم به کار من خواهد خورد و یا اینکه آیا مطالب دانستنی دیگر هم که در اصطلاح معاد و معاش مدخلیت داشته باشند برای یاد گرفتن هست». در سال ۱۲۶۰ش به اصفهان بازگشت و پس از آن در همین شهر با میرزا آقای کرمانی و شیخ احمد روحی ملاقات کرده، از محضر آن ها استفاده نمود. پس از مدتی و به علت ظلمی که ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه و حاکم وقت اصفهان نسبت به خانواده آن ها اعمال می کرد، خانواده دولت آبادی مجددا ناچار به ترک این شهر شدند. میرزا یحیی برای تکمیل مطالعات و استفاده از فضای علمی موجود در کشور همسایه، مجددا به عراق رفته و در حوزه درس میرزای شیرازی و محمدتقی شیرازی شرکت کرد و بهره برد. بعد از بازگشت به ایران، در اصفهان و تهران نیز در محضر میرزا ابوالحسن زواره ی اردستانی، معروف به میرزای جلوه به تحصیل پرداخت. دولت آبادی در سال ۱۲۸۷ش به تهران آمد و بعد از خلع محمدعلی شاه و انجام انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، موفق گردید از طرف مردم کرمان به وکالت مجلس انتخاب شود. در جنگ بین الملل اول که عده ای از رجال و احرار مهاجرت کردند، میرزا یحیی نیز با آن ها همراهی نمود و وی نیز دست به مهاجرت زد. پس از دو دوره غیبت از صحنه وکالت مجلس شورای ملی، در دوره پنجم بار دیگر به نمایندگی مجلس، اما این بار از طرف مردم اصفهان انتخاب گردید. و در جلسات اولیه رئیس سنی مجلس بود. در مجلس پنجم وی جزء اقلیت چند نفری بود که با انقراض قاجاریه و ایجاد سلطنت پهلوی مخالفت کرد. در ظهور استبداد صغیر به عنوان یکی از عوامل ایجاد فتنه معرفی گردیده و به استانبول تبعید شد. بعد از پشت سر گذاشتن این دوران و پس از فتح تهران توسط مجاهدین، میرزا یحیی دولت آبادی به تهران آمد. به عنوان نماینده ایران در کنگره بین المللی نژادی در لندن انتخاب گردید و جهت انجام این ماموریت و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصیل و تکمیل زبان فرانسه و انگلیسی پرداخت. در مراجعت به ایران به عضویت وزارت معارف منصوب گردید. بعد از مدتی مجددا به استانبول، برلن و استکهلم سفر نموده، در اواخر جنگ جهانی اول به ایران مراجعت و به خدمات فرهنگی اشتغال ورزید.
تأسیس مدارس ملی در کشور
یکی از اشتغالات فرهنگی و کارهای وی در این زمینه تأسیس و راه اندازی مدارس ملی در کشور بود که در این زمینه از پیشگامان محسوب می شود. ملک زاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران در مورد یحیی دولت آبادی چنین می نگارد: «حاجی میرزا یحیی دولت آبادی بیش از سایرین در تأسیس مدارس ملی کوشش و بذل مجاهدت نمود و سی سال عمر خود را صرف تربیت فرزندان ایران کرد و سهم مهمی از ثروتی که داشت در این راه صرف کرد و از آن جمله مدرسه ادب و مدرسه سادات از تأسیسات اوست».
ورود در جریانات آزادی خواهی
...
از سوی دیگر یحیی دولت آبادی، در کتاب خودش، از فرقه بابیه و بهائیت مکرراً تمجید کرده و شورش های آن ها را توجیه کرده است. او بابی ها و بهایی های اصفهان را انسان هایی مظلوم و بی پناه دانسته که توسط مراجع دینی شیعیان (خصوصاً آقا نجفی اصفهانی) در معرض انواع شکنجه و تلف شدن قرار گرفته اند. دولت آبادی می افزاید که مجتهدین فقط برای کسب شهرت با بابی ها طرف شده و آن ها را آزار می دهند. شیخ فضل الله نوری و بعضی از علمای دیگر که در ماجرای مشروطه به قم مهاجرت کردند، همواره با خانواده دولت آبادی کدورت داشته اند. به گفته یحیی دولت آبادی، شیخ فضل ا لله سال ها با خانواده دولت آبادی ها ضدیت داشته و در مجالس علناً نسبت به خانواده ایشان بدگویی می کرده است. سید عبدالله بهبهانی نیز از جمله کسانی بود که مسئله «بابی» بودن دولت آبادی ها را سر زبان ها انداخت. این اتهام انتساب خانواده دولت آبادی به فرقه بابیه تا جایی است که مردم به صورت دسته جمعی در محلات اصفهان راه افتاده و درصدد قتل خانواده ایشان بر می آیند. عبارت یحیی دولت آبادی در این خصوص چنین است: «به خیال آنکه جمعیت آن ها زیاد شده و بتوانند به محله احمدآباد که خانه ما در آن محله است ریخته و برادرم را کشته... که اطرافیان و بستگان دولت آبادی ها مسلح شده و در صدد مدافعه بر می آیند و کنسول روس نیز افراد مسلحی برای دفاع از آن ها اعزام می دارد و خودش نیز مستقیماً به دفاع از این خانواده برمی خیزد». با توجه به مطالب پیش گفته شده روشن می شود اتهام بابی گری به خانواده دولت آبادی کاملاً جدی است. در این نوشتار به بررسی شخصیت و عمل کرد مشهورترین و البته جنجالی ترین عضو این خانواده پرداخته خواهد شد.
زندگی نامه یحیی
حاج میرزا یحیی دولت آبادی، فرزند سید هادی دولت آبادی، (از روحانیون معروف اصفهان) در روز چهارشنبه هفدهم رجب سال ۱۲۷۹ قمری، در دولت آباد اصفهان در خانواده ای روحانی متولد شد. وی شاعر، نویسنده و از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران و موسس مدرسه سادات بود. وی در موطن خویش نشو و نما یافت. در پنج سالگی به تحصیلات ابتدایی و مرسوم مانند خط و سواد مشغول شد. تحصیلات خود را در اصفهان در فقه و اصول و ادبیات فارسی و عربی به اتمام رسانید. از سال ۱۲۵۱ش هنگامی که یازده ساله بود، به اتفاق خانواده اش چندین سفر به عراق عرب، خراسان و تهران کرد. وی در مورد تحصیلات خویش در عراق چنین می نگارد: «شخصا نمی دانسته ام برای چه تحصیل می کنم و می خواهم چه بشوم این تحصیل فقط برای آخرت من است یا در دنیا هم به کار من خواهد خورد و یا اینکه آیا مطالب دانستنی دیگر هم که در اصطلاح معاد و معاش مدخلیت داشته باشند برای یاد گرفتن هست». در سال ۱۲۶۰ش به اصفهان بازگشت و پس از آن در همین شهر با میرزا آقای کرمانی و شیخ احمد روحی ملاقات کرده، از محضر آن ها استفاده نمود. پس از مدتی و به علت ظلمی که ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه و حاکم وقت اصفهان نسبت به خانواده آن ها اعمال می کرد، خانواده دولت آبادی مجددا ناچار به ترک این شهر شدند. میرزا یحیی برای تکمیل مطالعات و استفاده از فضای علمی موجود در کشور همسایه، مجددا به عراق رفته و در حوزه درس میرزای شیرازی و محمدتقی شیرازی شرکت کرد و بهره برد. بعد از بازگشت به ایران، در اصفهان و تهران نیز در محضر میرزا ابوالحسن زواره ی اردستانی، معروف به میرزای جلوه به تحصیل پرداخت. دولت آبادی در سال ۱۲۸۷ش به تهران آمد و بعد از خلع محمدعلی شاه و انجام انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، موفق گردید از طرف مردم کرمان به وکالت مجلس انتخاب شود. در جنگ بین الملل اول که عده ای از رجال و احرار مهاجرت کردند، میرزا یحیی نیز با آن ها همراهی نمود و وی نیز دست به مهاجرت زد. پس از دو دوره غیبت از صحنه وکالت مجلس شورای ملی، در دوره پنجم بار دیگر به نمایندگی مجلس، اما این بار از طرف مردم اصفهان انتخاب گردید. و در جلسات اولیه رئیس سنی مجلس بود. در مجلس پنجم وی جزء اقلیت چند نفری بود که با انقراض قاجاریه و ایجاد سلطنت پهلوی مخالفت کرد. در ظهور استبداد صغیر به عنوان یکی از عوامل ایجاد فتنه معرفی گردیده و به استانبول تبعید شد. بعد از پشت سر گذاشتن این دوران و پس از فتح تهران توسط مجاهدین، میرزا یحیی دولت آبادی به تهران آمد. به عنوان نماینده ایران در کنگره بین المللی نژادی در لندن انتخاب گردید و جهت انجام این ماموریت و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصیل و تکمیل زبان فرانسه و انگلیسی پرداخت. در مراجعت به ایران به عضویت وزارت معارف منصوب گردید. بعد از مدتی مجددا به استانبول، برلن و استکهلم سفر نموده، در اواخر جنگ جهانی اول به ایران مراجعت و به خدمات فرهنگی اشتغال ورزید.
تأسیس مدارس ملی در کشور
یکی از اشتغالات فرهنگی و کارهای وی در این زمینه تأسیس و راه اندازی مدارس ملی در کشور بود که در این زمینه از پیشگامان محسوب می شود. ملک زاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران در مورد یحیی دولت آبادی چنین می نگارد: «حاجی میرزا یحیی دولت آبادی بیش از سایرین در تأسیس مدارس ملی کوشش و بذل مجاهدت نمود و سی سال عمر خود را صرف تربیت فرزندان ایران کرد و سهم مهمی از ثروتی که داشت در این راه صرف کرد و از آن جمله مدرسه ادب و مدرسه سادات از تأسیسات اوست».
ورود در جریانات آزادی خواهی
...
wikifeqh: یحیی_دولت آبادی
پیشنهاد کاربران
سید یحیی دولت آبادی ( ۱۸ دی ۱۲۴۱–۴ آبان ۱۳۱۸ ) شاعر، خوشنویس، نویسنده وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران چون انجمن معارف مدرسهٔ سادات بوده است. وی ازجمله رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به شمار می آید و پست های سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.
... [مشاهده متن کامل]
یحیی دولت آبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت آباد اصفهان به دنیا آمد. وی اصالتی شوشتری داشت به گونه ای که خود در صفحه آغازین کتاب حیات یحیی ( صفحه ۱۱ چاپ امیرکبیر ) می نویسد: «پدر من از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران است از احفاد قاضی نورالله شوشتری… جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد برخوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است اقامت گزیده…» پدرش حاج سید میرزا هادی دولت آبادی از مجتهدین مؤثر محلی و رهبر شاخه ازلی بابیه در ایران بود. او نماینده صبح ازل در ایران بود.
آموزش گاه به گاه مکتبخانه ای اثری منفی بر یحیای جوان گذاشت، این اثر بعدتر در مدرسهٔ صدر در اصفهان و مدرسه معتمد الدوله در نجف عراق که او در سال ۱۲۹۰ قمری/۱۸۷۳ میلادی در آنجا به پدرش پیوست بیشتر شد. اقامت در نجف بر بی میلی او به محیط محافظه کار روحانیت و مقررات سرکوبگرانهٔ آن افزود. پس از بازگشت خانواده به اصفهان در م۱۲۵۶/۱۸۷۷ش ( ۱۵ سالگی ) یحیی شاهد درگیر بودن پدرش با برخی از علمای بانفوذ، مشهورتر از همه محمد باقر نجفی اصفهانی و پسرش محمدتقی مشهور به آقا نجفی، از یک سو و مسعود میرزا ظل السلطان شاهزادهٔ قدرتمند حاکم بر اصفهان از سوی دیگر، در منازعهٔ بسیار پیچیده بر سر کنترل شهر، بود. میرزا هادی که تعلق بابی او با هر نوع تقیه ننگی پنهان نشدنی شمرده می شد، قادر شد ابتدا با حمایت ضمنی از ظل السلطان، که امیدوار بود سلطهٔ آقا نجفی بر شهر را تضعیف کند، پایگاهی مردمی در اصفهان بسازد.
میرزا هادی کمی بعد از سوی نجفی به عنوان مرتد تکفیر شد، که باعث تشویق ظل السلطان به اجرای طرح های طماع خود برای غصب زمین های پدر یحیی شد. یحیی که منفور شده بود، با وجود تلاش برای فاصله گرفتن از فرقهٔ رقیب بهایی در بین بابیان، که رهبری در تبعیدش را به طور پیوسته آزار می داد، ادامهٔ اقامت در اصفهان را روز به روز خطرناک تر یافت. یحیی پس از یک سال و نیم تبعید خودخواسته در تهران و مشهد، در نتیجهٔ تکفیر از سوی علما، در ۱۲۶۱/۱۸۸۲ به اصفهان برگشت و با تحصیل کردگان آنجا مکرراً رفت وآمد کرد. مواجهه ای با خطیب زاهد بابی، شیخ محمد منشادی یزدی بر او و دو نفر دیگر که بهتر حامی انقلاب مشروطه شدند یعنی نصرالله بهشتی ( بعدتر ملک المتکلمین ) و جمال الدین واعظ اصفهانی، اثرگذار بود.
... [مشاهده متن کامل]
یحیی دولت آبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت آباد اصفهان به دنیا آمد. وی اصالتی شوشتری داشت به گونه ای که خود در صفحه آغازین کتاب حیات یحیی ( صفحه ۱۱ چاپ امیرکبیر ) می نویسد: «پدر من از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران است از احفاد قاضی نورالله شوشتری… جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد برخوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است اقامت گزیده…» پدرش حاج سید میرزا هادی دولت آبادی از مجتهدین مؤثر محلی و رهبر شاخه ازلی بابیه در ایران بود. او نماینده صبح ازل در ایران بود.
آموزش گاه به گاه مکتبخانه ای اثری منفی بر یحیای جوان گذاشت، این اثر بعدتر در مدرسهٔ صدر در اصفهان و مدرسه معتمد الدوله در نجف عراق که او در سال ۱۲۹۰ قمری/۱۸۷۳ میلادی در آنجا به پدرش پیوست بیشتر شد. اقامت در نجف بر بی میلی او به محیط محافظه کار روحانیت و مقررات سرکوبگرانهٔ آن افزود. پس از بازگشت خانواده به اصفهان در م۱۲۵۶/۱۸۷۷ش ( ۱۵ سالگی ) یحیی شاهد درگیر بودن پدرش با برخی از علمای بانفوذ، مشهورتر از همه محمد باقر نجفی اصفهانی و پسرش محمدتقی مشهور به آقا نجفی، از یک سو و مسعود میرزا ظل السلطان شاهزادهٔ قدرتمند حاکم بر اصفهان از سوی دیگر، در منازعهٔ بسیار پیچیده بر سر کنترل شهر، بود. میرزا هادی که تعلق بابی او با هر نوع تقیه ننگی پنهان نشدنی شمرده می شد، قادر شد ابتدا با حمایت ضمنی از ظل السلطان، که امیدوار بود سلطهٔ آقا نجفی بر شهر را تضعیف کند، پایگاهی مردمی در اصفهان بسازد.
میرزا هادی کمی بعد از سوی نجفی به عنوان مرتد تکفیر شد، که باعث تشویق ظل السلطان به اجرای طرح های طماع خود برای غصب زمین های پدر یحیی شد. یحیی که منفور شده بود، با وجود تلاش برای فاصله گرفتن از فرقهٔ رقیب بهایی در بین بابیان، که رهبری در تبعیدش را به طور پیوسته آزار می داد، ادامهٔ اقامت در اصفهان را روز به روز خطرناک تر یافت. یحیی پس از یک سال و نیم تبعید خودخواسته در تهران و مشهد، در نتیجهٔ تکفیر از سوی علما، در ۱۲۶۱/۱۸۸۲ به اصفهان برگشت و با تحصیل کردگان آنجا مکرراً رفت وآمد کرد. مواجهه ای با خطیب زاهد بابی، شیخ محمد منشادی یزدی بر او و دو نفر دیگر که بهتر حامی انقلاب مشروطه شدند یعنی نصرالله بهشتی ( بعدتر ملک المتکلمین ) و جمال الدین واعظ اصفهانی، اثرگذار بود.