احمد کسروی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کسروی، مورخ، پژوهشگر و هواخواه اصلاحات اجتماعی و مذهبی بود. سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۴ دورۀ اوج بینش انتقادی کسروی است. به طوری که بازتاب آن را در آثارش می توان دید. او به بهانۀ دفاع از ملیت و قومیت ایرانی حملات وسیعی را علیه اسلام آغاز کرد. سطحی نگری او و هم قطارانش در آن ایام از خلال کتب و نشریات وقت قابل وارسی بود. او افکار انتقادی ـ اصلاحی و مذهبی ـ اجتماعی تند خود را با عباراتی تندتر و خشن تر اظهار نمود. از این رو با عکس العمل تند مخالفان مواجه گشت. کسروی به معلول ها توجه کرد و از علل آن ها غافل ماند و یا علل و عوامل اساسی را نشناخت.
کسروی علاوه بر روزنامه ها و مهنامه ها، کتاب ها و رساله های بسیاری در زمینه های مختلف تالیف کرد که تعداد آن ها بیش از هفتاد جلد به صورت رساله های کوچک است. نوشته های او با سبک ویژه ایی نوشته شده اند که مبتکر آن خود کسروی است. سبکی که در آن کمتر کلمه ها و واژه های غیر فارسی بکار رفته است و در موارد ضرورت که کلمه ایی نمی یافت، از لغات پهلوی و فارسی کهن استفاده می نمود و جالب تر اینکه در مواردی هم خودش دست به ابداع زده و واژه هایی را نیز ابداع می کرد. کسروی در زمینه های مختلفی فعالیت می کرد و تالیفات او جنبۀ مذهبی، انتقادی، اجتماعی، تاریخی و ادبی. . . داشت. مهم ترین آثار او در زمینۀ تاریخ است. که در این خصوص امام خمینی می فرمایند: «کسروی یک آدمی بود، تاریخ نویس، اطلاعات تاریخی اش هم خوب بود. قلمش هم خوب بود. اما غرور پیدا کرد. . . » .
← تقسیم بندی تألیفات
به جرات می توان گفت نوشته ها، عقاید و کارهای کسروی دقیقا در راستای اهداف رضاشاه قرار داشت و به قولی در همین دوران بود که او زیر چتر حمایت مستقیم دولت به نشر آثار خود دست زد و طرفداران زیادی نیز یافت. کسروی معتقد بود، سلسلۀ پهلوی ادامه دهنده و زنده کنندۀ همان افتخار و شکوه شاهان هخامنشی و ساسانی است و رضاشاه همان کسی است که به زودی همۀ متصرفات آن دوران را از دست غاصبان پس می گیرد. اما بعد از شهریور ۱۳۲۰ در نگرش خود تجدید نظر کرد. او نتیجۀ عبرت انگیز قدرت ظاهری حکومت رضاشاه را بروز شکست شهریور ۱۳۲۰ دانست. در نتیجه پس از سقوط استبداد رضاشاهی او را مورد ملامت قرار داد و در این باره در کتاب فرهنگ چیست؟ خود نوشت: «شما دیدید که رضاشاه همگی مردم را به سر خود بلکه در زیر دست خود داشت. همه چیز کشور در اختیار او می بود. . . پس آن رسوایی های افسوس انگیز شهریور ۱۳۲۰ چرا پیش آمد؟. . . »
کسروی و اروپا
کسروی نخستین کسی بود که به طور جدی و در سطحی گسترده در این مبارزه گام نهاد و علیه تسلیم بلاشرط شدن به غرب قیام کرد. کتاب آیین کسروی که آن را بسال ۱۳۱۱ منتشر کرد. ادعا نامه ایی پرشور علیه غرب و شیفتگان آن در شرق است. او در این کتاب می نویسد: «خواهند گفت چه باید کرد؟ می گوییم باید چشم از اروپا باز دوخت و به زندگانی کهن شرق بازگشت. دولت ها ناچارند که نگران اروپا بوده از نیت اروپا درباره شرق آگاه باشند. تا بتوانند مملکت های خود را نگهداری کنند و از افزارهای جنگ که تازه اختراع می یابد و هر چیزی که در زمینه مملکتداری سودمند است، از اروپا برگیرند. . . ؛ ولی مردم باید چشم از اروپا بردارند. اینکه امروز همگی از زن و مرد از کهتر و مهتر دیده بر اروپا باز کرده اند و از رخت پوشیدن گرفته تا خوراک خوردن در سراسر عادات و اخلاق پیروی از اروپا می کنند. . . باید چشم از اروپا بدوزند. » کسروی معتقد است، مشکلاتی که در اروپا وجود دارد به دو علت است، یکی بی دینی؛ یعنی اینکه اروپا مدعی است، قانون می تواند جای دین را پر کند. و دلیل دیگر ماشین است که توانسته بین مردم فاصله ایجاد کرده و باعث تشکیل دسته بندی ها، حزب سازی ها در اروپا شود. ایشان معتقد است ایرانیان پنج رشته را از اروپاییان فراگرفتند که عبارت است از؛ ۱. حکومت مشروطه و زندگانی از روی قانون. ۲. دانش های نوین از جغرافیا و تاریخ تا فیزیک و شیمی و ریاضیات. ۳. به کار انداختن ماشین های بافندگی و ریسندگی و کشاورزی. ۴. شور اروپایی گری و لاف تمدن و هیاهوی پیشرفت و حزب سازی و رمان نویسی و غیره. ۵. فلسفه مادی و بدآموزی های ما دیگری. که ایشان سه رشتۀ نخست را نیک و سودمند و دو رشتۀ آخر را بد و زیانمند، دانستند.
اقتصاد در اندیشۀ کسروی
...

پیشنهاد کاربران

احمد کسروی مرتد و شخصی که قصد پاک شدن مذاهب ( به خصوص اهل سنت ) را داشت و که بعضا انتقاد های شدید و غیر منصفانه ای هم داشت. او بعد ها به قتل رسید
روحش شاد!
سید احمد کسروی تبریزی ( ۸ مهر ۱۲۶۹، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ ) تاریخ نویس، زبان شناس، پژوهش گر و اندیشمند ایرانی بود. دو کتاب او به نام های تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان از مهم ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه خواهی ایران است و هنوز به آن ها استناد می شود. [۱]
...
[مشاهده متن کامل]

در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان کسروی، برای نخستین بار این نظریّه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان قبل از رایج شدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کرده اند، زبانی از خانوادهٔ زبان های ایرانی بوده است. این نظریه هنوز مخالفانی میان قوم گرایان دارد، اما در نزد زبان شناسان دنیا به صورت عام پذیرفته شده است. [۲]
احمد کسروی در جوانی به حوزه علمیه رفت و به لباس روحانیون شیعه درآمد، ولی به دلایلی مدتی پس از رفتن به تهران، عبا و عمامه اش را کنار گذاشت و در عدلیه استخدام شد و بعد از مدتی به خوزستان منتقل شد. او مدتی بعد از عدلیه برکنار شده و وکیل دعاوی شد. [۳] کسروی نشریهٔ پیمان ( از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰[۳] ) و پس از اشغال ایران و تبعید رضاشاه پهلوی از ایران، نشریهٔ پرچم را منتشرکرد و درآن نشریه به ترویج دیدگاه ها و باورهای خود دربارهٔ دین ایرانیان، زبان و دیگر باورهای ایرانیان پرداخت. کسروی جمعیتی نیز تشکیل داد و آن را باهماد آزادگان نامید. [۴] از وی به عنوان یکی از نام دارترین منتقدان شیعه یاد می شود. [۵]
وی مبلغ «پاک دینی» ( زدودن خرافات از مذهب ) بود. [۶][۳] کسروی از طرف داران سره نویسی در زبان فارسی بود [۷]، تا به جایی که در انتهای کتاب هایش لغت نامه ای برای کمک به خواننده لازم به نظر می رسید. البته اکثر این معادل هایی که کسروی به کار می برد، بعدها خود به تدریج وارد زبان رایج شدند.
در اواخر عمر، نوشته های کسروی بسیار تندتر شد؛ و کتب و نوشتارهایی حاوی حملات شدید به برخی از شاعران فارسی گو، بهاییت، صوفی گری، شیعه و شیخی گری منتشر کرد. وی به طور مثال سعدی را به خاطر گرایشات جنسیش "مردک خبیث" خوانده و حافظ را «شاعرک یاوه گوی مفتخوار» نامیده است . وی همچنین با اشاره به حدیث کسا جعفر صادق را مردک یاوه گو خطاب کرده و از اساس مذهب تشیع را مجموعه ای از خزعبلات و مهملات می داند. در مورد شیخیه وی در کتاب بهائی گری نگاه خوبی نسبت به این دستهٔ فکری ندارد و برای نمونه ثقة الاسلام تبریزی را تنها آخوند شیخی نیک می خواند. وی دین بهایی را نیز وهمی بر وهم شخیه معرفی می کند. بهاییان کسروی را بهایی ستیز می دانند.
سرانجام احمد کسروی در داخل ساختمان کاخ دادگستری تهران در سکوت دولت و روشنفکران وقت، با فتوای آیت الله بروجردی و فتوای آیت الله صدر[۸] - ( پدر امام موسی صدر ) - توسط گروه فدائیان اسلام به اتهام الحاد و ارتداد، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید. این حادثه در زمانی رخ داد که دادخواست فداییان اسلام علیه کسروی تحت عنوان توهین به مذهب در دادگستری در حال بررسی بود. قاتلین وی دستگیر شدند ولی با اعتراض روحانیون مقیم تهران دولت مجبور به آزادی آنها شد. [۹].
محتویات [نهفتن]
۱ نام و تبار
۲ زندگی و فعالیت ها
۲. ۱ سال های آغازین زندگی[۱۳]
۲. ۲ آشنایی با دانش های روز[۱۴]
۲. ۳ کنار گذاشتن پیشه روحانیت[۱۵]
۲. ۴ پس از ملایی[۱۶]
۲. ۵ مدرسه آمریکایی[۱۷]
۲. ۶ رفتن به قفقاز[۱۸]
۲. ۷ رها کردن مدرسه آمریکایی[۱۹]
۲. ۸ پیوستن به دموکرات ها و رویدادهای پس از فروپاشی رژیم تزاری روسیه[۲۰]
۲. ۹ مرگ همسر نخست[۲۱]
۲. ۱۰ در مازندران[۲۲]
۲. ۱۱ در دماوند[۲۳]
۲. ۱۲ در زنجان[۲۴]
۲. ۱۳ در خوزستان[۲۵]
۲. ۱۴ رویدادهای پس از ۱۳۰۴ و آغاز نامداری کسروی[۲۶]
۲. ۱۵ بیرون آمدن از عدلیه[۲۷]
۲. ۱۶ کوشش های اجتماعی
۳ تضاد با مراجع تقلید و کشته شدن
۴ فهرست آثار منتشرشده
۴. ۱ کتاب ها
۴. ۲ نشریه ها
۵ نظرات و مخالفت ها
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون
۹ جستارهای وابسته
نام و تبار
از آنجا که مسجد خانوادگی آنها بی روحانی می ماند، پدر کسروی آرزو داشته تا دارای پسری گردد که جای پدربزرگش را در مسجد بگیرد و از این رو هر پسری را که از او زاییده می شده میراحمد می نامد، ولی پسرهای او یکی یکی پس از زایش می میرند تا اینکه کسروی زاده می شود. او چهارمین پسری بوده که حاجی میرقاسم میراحمد نام می نهد. [۱۰]
کسروی از خانواده ای که پشت در پشت به پیشه روحانیت سرگرم بودند زاده شد. پدر او حاجی میرقاسم و پدر او میراحمد، و میراحمد پسر میرمحمد تقی و او پسر میرمحمد بوده است. پدران کسروی همه تا میراحمد روحانی بوده اند و میراحمد هم به گفته کسروی معممی نامی بوده که در محله های حکم آباد و قراملک و محله های پیرامون، پیروانی داشته است. همچنین اینان در حکم آباد مسجدی به نام پدربزرگ کسروی میراحمد در حکم آباد داشته اند. این میراحمد در ۱۲۸۷ ( قمری ) مرده است. نام مادر کسروی هم خدیجه خانم بود. [۱۱]
با مرگ میر احمد پسر بزرگش میرمحمدحسین جای پدر را می گیرد و برای خواندن درس به نجف می رود و پس از چند سال درس خواندن به تبریز بازمی گردد ولی به زودی او نیز می میرد. پسر دیگر میراحمد حاجی میرقاسم پدر کسروی به روحانیت روی نمی آورد و به بازرگانی می پردازد. [۱۲]
زندگی و فعالیت ها
سال های آغازین زندگی[۱۳]
سیداحمدی کسروی، در جوانی و با عمامه کوچک و تنگ تبریزی
کسروی در روز چهارشنبه ۸ مهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی ( برابر با ۱۴ صفر ۱۳۰۸ ( قمری ) ) در محله هکماوار یا حکماوار یا حکم آباد در شهر تبریز زاده شد. خانواده اش او را که نخستین پسر خاندانشان بود ارج می گذاردند. مادرش او را از بازی کردن و آمیزش با دیگر همسالان بازمی داشته است. به گفته خود کسروی از پنج سالگی سر او را برپایه آیین آن زمان می تراشیده اند که او از این کار بسیار آزرده می شده است. وی را از شش سالگی به مکتبی در هکما . . .

بپرس