ضرپ هوش مردم مردمی و ضرپ هوش جانور جانوری است . ضرپ هوش مردم مردمی و خردی است و ضرپ هوش جانور جانوری و گریزی است.
اگر هوشِ توزیر دست من ست
به فرمانِ یزدان بیازیم دست
هوش ، درمعنای مرگ استفاده شده است.
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
عقل یعنی کوری پای.
هوش یعنی عقل
رهنمایی برای سارا جان.
هوشنگ بدل از هوشند است بر وزن قشنگ و قشنگ بدل از کَشند است.
هوشند صیغه مبالغه ای فارسی از مصدر هوشیدن. یعنی کسی که بسیار هوشگیر ، هوشدار و هوشمند است.
اگر برت بدرد بخور بود باز یک دعا کن.
سلام، من داشتم درمورد شاهنامه تحقیق میکردم که به اسم هوشنگ برخوردم. ذکر شده که به این معناس: کسی که منازل خوب فراهم می سازد.
و گفته بودن که از دو کلمه ی قدیمی هوش و هنگ تشکیل شده
برام جالب بود چون اهل دزفول هستم و کلمه ی هُوش اینجا به معنای حیاط یا منزله
... [مشاهده متن کامل]
اما متاسفانه چیزی در این مورد که این کلمه در گذشته چه معنایی داشته پیدا نکردم
لطفا اگر اطلاعاتی دارید راهنمایی کنید
واژه هوش
معادل ابجد 311
تعداد حروف 3
تلفظ huš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: hōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی huS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ لغت معین
واژه هوش کاملا پارسی است چون در عربی می شود عقل این واژه یعنی هوش صد درصد پارسی است.
مرگ، هلاکت
هوش به معنای مرگ جان، حال، فهم، ادراک
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش
ز دیوار محرابش آمد به گوش
ذهن
برتری تجزیه تحلیل یک شخص نسبت به هر چیزی با توجه به تجزیه و تحلیل اکثریت جامعه
بعقیده من و طی تحقیقاتی که داشتم
هوش با عقل و استعداد بسیار متفاوت است
اغلب انسانها و کلا جانداران فقط از هوش که شامل تقلید هم میشود استفاده میکنند و عقل و استعداد در روزمرگیهاشون نقشی نداره
وگرنه همه انسانها موجوداتی خاص و گرانقدر میشدند و هیچکس در سطحی پایین و عادى نمیتوانست به زندگی ادامه دهد . . نتیجه اینکه اشخاصِ باهوش که عقل و استعداد هم یاریشان میکند انگشت شمارند و متمایز از دیگران
... [مشاهده متن کامل]
پس نباید براى شخصِ باهوش از چنین معانی استفاده کنیم چون اینهمه تمجید شامل تمام خصلتهاى شخصی عاقل میشود
در حالی که هوش یعنی ( حافظه ) و حفظیات و تقلید که اگر وجود داشته باشد کافیست
و شخص یا هر موجودى با تکرار آن به اغلب خاسته هاى خود براى ادامه حیات خواهد رسید
Bannana=موز
دانش عقل آگاهی خرد
ذکاوت، خرد، کیاست، دها
مرگ، موت:ورا هوش بوَد در زابلستان:یعنی مرگ او ( اسفندیار ) در سرزمین زابل هست ( به دستان رستم زال )
فهم
درک
ادراک
مفهوم
زکابت
عاقل
هوش:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " هوش" می نویسد : ( ( هوش در پهلوی در ریخت اوشōš و اوشیه ōšīh بکار می رفته است. ) )
( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛
مر او را دد و دام فرمان برد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )
هوش ( INTELLIGENCE ) :[اصطلاح جامعه شناسی] سطح توانایی فکری به ویژه آن گونه که با آزمونهای آی کیو ( ضریب هوشی ) سنجیده می شود.
منبع https://rasekhoon. net
ویر
Intelligence
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)