[ویکی فقه] فقر در
لغت در معنای نیاز و تهی دستی به کار رفته است. به فردی که فقر دارد، مستمند و
تهی دست اطلاق می شود.
بدان که ضد غنا، فقر است. و آن بر دو قسم است:
← فقر حقیقی
همچنان که دل حریص، مشغول محبت آن است. و هر چه دل را مشغول کند حجابی است میان
بنده و خدا. و لیکن دل مشغول به بغض دنیا بهتر است از دل مشغول به حب آن. و دوم، مثل کسی است که: بر خلاف راه مقصود برود و از مقصود غافل باشد. و اول، چون کسی است که: راه مقصود را طی کند، و لیکن از مقصود غافل شود. و از برای این حالت منتظره، به غیر از زوال
غفلت نیست. به خلاف اول، که اگر غفلت او زایل شود باید مدتها از آن راهی که رفته برگردد تا به راه مقصود افتد. اگر کسی گوید که: شکی نیست که
انبیا و اولیا، فقر را طالب بودند و از
غنا کراهت داشتند و از
مال دنیا گریزان بودند، - همچنان که از اخبار مستفاد می شود -. پس باید مرتبه ایشان نازل تر از مرتبه فقیر مستغنی باشد. و دل ایشان مشغول باشد. جواب گوییم که: از اخبار بیش از این بر نمی آید که: ایشان از مال دنیا
نفرت و کناره می کردند، نه اینکه عداوت و بغض به آن داشتند و دل ایشان مشغول بوده به کراهت آن. مانند کسی که به قدر تشنگی آب از
نهر بیاشامد و بقیه را اعتنا نکند. و بر فرض اظهار کراهت و تنفراز دنیا و مال، به جهت تنبه سایر مردمان بوده، همچنان که می بینیم: پدر، از لب حوض به کنار می جهد تا
طفل او بترسد و حذر کند. و افسونگر در برابر اولاد خود از
مار فرار می کند که آنها نیز بترسند. نه اینکه خود از مار خوفی داشته باشد. و مخفی نماند که: بعضی از این اقسامی که از برای فقر ذکر کردیم ممدوح، و بعضی
مذموم است. و اختلاف اخباری که در خصوص فقر رسیده که در بعضی
مدح آن شده و در بعضی ذم آن، به جهت اختلاف اقسام آن است. به هر نحوی که باشد، به هر طور که باشد. یعنی: ای مردم! شما (همگی) نیازمندان به
خدا هستید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه
حمد و
ستایش است.
در ذم دوری از مستمندان
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرت حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یکی از
مسلمانان - که مرد فقیر ژنده پوشی بود - از در رسید و طبق
سنت اسلامی - که هر کس در هر مقامی هست، همینکه وارد مجلسی می شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شان من چنین اقتضا می کند در نظر نگیرد - آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید. رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: «ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟! » - نه یا رسول الله! - ترسیدی که چیزی از
ثروت تو به او سرایت کند؟ - نه یا رسول الله! - ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟ - نه یا رسول الله- پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی؟ - اعتراف می کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر
مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم. مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم.» جمعیت: چرا؟ - چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد.