مروان بن حکم

/marvAnebnehakam/

فرهنگ فارسی

(و. ۲ ه.ق .ف. ۶۵ ه.ق . )( مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف ).در خلافت عثمان وزیر و مشاور بود. در جنگ جمل بهواداری عایشه با علی ( ع ) جنگید. بسال ۶۴ ه. در دمشق بخلافت رسید و موسس سلسله آل مروان که طبقه دیگری از خلفای اموی است گردید . خلافت این سلسله از سال ۶۴ تا ۱۳۲ ه. دوام داشت و مدت خلافت مروان ۱٠ ماه بود .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مروان بن حکم، داماد عثمان و سرسلسله بنی مروان و اولین خلیفه از نسل «بنی حکم» که مروانیان به او منسوبند. او از چهره های پلید و کثیف تاریخ است.
وی مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبدمناف قریشی اموی، ابو عبدالملک (مروان معروف به ابن طرید و مشهور به خیط باطل بود.) و مادرش آمنه بنت علقمه کنانی بود. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) متولد شد و به هنگام رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) هشت ساله بود. برخی از مورخان او را از صحابه دانسته اند؛ ولی ابن سعد او را در زمره ی طبقه ی نخست از تابعین به حساب آورده است. گفته می شود که وی بر جنازه های «ام حبیبه» و «جویریه» و «حفصه» از همسران رسول خدا، نماز خواند.
مروان در زمان پیامبر
پدرش، ابی العاص بن امیه، از استهزاء کنندگان پیامبر بزرگ اسلام که مطرود آن حضرت نیز بود. "مروان" که کنیه اش "ابو عبدالملک" بود در سال دوم هجرت، در مکه بدنیا آمد و در شهر «طائف» بزرگ شد و سال ها با خانواده خود زندگی کرد. او و پدرش به زبان رسول خدا، مورد لعنت قرار گرفته اند و به حکم و دستور ایشان، از مدینه تبعید شدند و حق ورود به مدینه را نداشتند و با آن که عثمان برای رفع تبعید، چند مرتبه نزد رسول خدا از آنان شفاعت کرد ولی مورد قبول حضرت واقع نشد. در زمان خلافت ابوبکر، عثمان به شفاعت آنان پرداخت ولی ابوبکر گفت: من تبعیدی و رانده شده رسول خدا را به مدینه راه نمی دهم. زمان خلافت عمر بن خطاب، باز هم عثمان اقدام کرد ولی عمر نیز همان جواب ابوبکر را داد تا اینکه عثمان خود، به خلافت رسید و وسیله بازگشت مروان و پدرش را به مدینه فراهم کرد و از خاصان و دبیران او و داماد وی شد.
مروان در دوران خلافت عثمان
مروان، در حالی که طفلی بیش نبود به همراه پدرش، توسط پیامبر به سرزمین طائف تبعید شده بود تا آن که عثمان به خلافت رسید و آن ها را به مدینه باز گرداند. (و اینان کسانی بوددند که به دلیل اعتراض به سیاست های تبعیض آمیز عثمان، به مدینه آمده بودند.) او کاتب و رازدار پسر عمویش عثمان بن عفان بود. مردم از اعمال تبعیض آمیز عثمان ناراضی بوده و واگذاری مسئولیت به مروان را از سوی وی خطا شمرده و به او حمله کردند. مروان متهم بود که نویسنده ی نامه ای است که به گمان قیام کنندگان مصری، آن را همراه غلام عثمان یافتند؛ اما عثمان نیز آن را انکار کرد. وی هم چنین به هنگام محاصره ی خانه ی عثمان، در کنار او جنگید. در حین درگیری، «رفاعة بن رافع انصاری زرقی» به مروان بن حکم حمله کرد و ضربتی به او زد که از پای در آمد و چون پنداشت که کشته شده، دست از او برداشت. مروان هنگام دفن عثمان که تعداد بسیار اندکی در آن حضور داشتند، بر جنازه ی او نماز گزارد.
مروان در دوران خلافت حضرت علی
...

[ویکی شیعه] مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه چهارمین خلیفه اموی و سرسلسله شاخه مروانیان.
مروان در کودکی به همراه پدرش حکم بن ابی العاص به طائف تبعید شد و توسط خلیفه سوم، عثمان بن عفان، به مدینه بازگشت و عهده دار اموری در بدنه خلافت شد. وی در جنگ جمل و صفین در مقابل امام علی(ع) قرار گرفت؛ مانع دفن پیکر امام حسن(ع) کنار جدش، پیامبر(ص) شد و همچنین مجادله ای با امام حسین(ع) به جهت بیعت نکردن با یزید داشت. مروان پس از کناره گیری معاویه بن یزید از حکومت، به خلافت رسید و پس از حدود ده ماه، در سال ۶۵ قمری توسط همسرش مسموم و وفات یافت.
مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف در سال دوم هجرت به دنیا آمد. کنیه مروان، ابوعبدالملک و به این علت که قدی بلند ولی بدنی ناموزون داشت، به خیط باطل معروف بود. وی اولین نفر از فرزندان حکم بن ابی العاص بود که به خلافت رسید و بنی مروان به وی منسوب اند.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
از سران مخالف با اهل بیت علیهم السلام و هوادار خط اموی و پسرعموی عثمان که در امور مالی و سیاسی انحراف های فاحشی داشت و از محرکین بر ضد آل علی بود و سوءاستفاده های بسیاری از بیت المال در زمان عثمان داشت.
وی به زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله لعنت شده بود. علی علیه السلام هم روزی به او نگریست و فرمود: وای بر تو و وای بر امت محمد از دست تو و دودمانت، آنگاه که موی سرت سفید شود. علی علیه السلام او را پرچمدار گمراهی می دانست.
مروان از افراد سرشناس بنی امیه بود و پس از مرگ معاویه، ولید والی مدینه وقتی نامه یزید را دریافت کرد که به او دستور بیعت گرفتن از حسین علیه السلام داده بود، با مروان مشورت کرد.
مروان هم گفت همین شبانه در پی حسین علیه السلام بفرست و اگر بیعت نکرد، گردن او را بزن و پیوسته او را تحریک می کرد که به زور از ابا عبدالله الحسین بیعت بگیرد.
نسبت به سیدالشهدا علیه السلام کینه شدید داشت. چون پس از احضار امام، قرار بر فردای آن شب شد. مروان، ولید را تشویق می کرد که همین امشب کار را یکسره کن. در راه هم وقتی به امام حسین علیه السلام برخورد و او را به بیعت فراخواند، حسین بن علی علیه السلام، کلام معروف خویش «علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید...» را خطاب به او گفت و میان امام و آن شیطان کین توز، سخنان تندی رد و بدل شد.
مروان بعدها به خلافت رسید و در سال 65 هجری، در سن 63 سالگی مرد. از کسانی بود که نسبت به شیعه سختگیری می کرد و چون به حکومت مدینه رسید، هر جمعه در منبر علی علیه السلام را لعن و سب می کرد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

دانشنامه عمومی

مروان بن الحکم بن ابی العاص بن امیه ( عربی: مروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیة؛ ۶۲۳ یا ۶۲۶ – آوریل/مه ۶۸۵ ) نامدار به مروان بن حکم یا مروان یکم، چهارمین خلیفهٔ اموی بود که کمتر از یک سال از ۶۸۴ تا ۶۸۵ میلادی حکومت کرد. او پایه گذار خاندان حکومت کنندهٔ مروانیان از دودمان امویان بود که پس از دومین جنگ داخلی مسلمانان جایگزین خاندان سفیانی شد و تا ۷۵۰ میلادی در قدرت باقی ماند.
مروان طی حکمرانی پسرعمویش عثمان ( حک.   ۶۴۴–۶۵۶ ) در لشکرکشی علیهٔ بیزانسی ها در میانه آفریقای شمالی شرکت کرد و در آن جا غنایم جنگی قابل توجهی به دست آورد. وی همچنین پیش از آنکه کاتب ( منشی ) خلیفه شود، به عنوان فرماندار عثمان در پارس ( جنوب باختری ایران ) زمامداری کرد. مروان در جنگ محاصرهٔ خانه عثمان به دست شورشیان که خلیفه در آن کشته شد، زخمی گردید. در جنگ داخلی پس از آن میان علی ( حک.   ۶۵۶–۶۶۱ ) و پیروان عمدتاً قریشی عایشه، مروان در جنگ جمل در جبههٔ مقابل علی قرار گرفت. او بعدها در زمان خلافت خویشاوند دور خود، معاویه یکم ( حک.   ۶۶۱–۶۸۰؛ بنیانگذار خلافت اموی ) به عنوان حاکم مدینه مشغول به خدمت شد. مروان در زمان خلافت پسر معاویه یعنی یزید یکم ( حک.   ۶۸۰–۶۸۳ ) دفاع از قلمرو امویان را در حجاز ( عربستان باختری ) در برابر مخالفان محلی سازماندهی می کرد. پس از مرگ یزید در نوامبر ۶۸۳، عبدالله بن زبیر مدعی خلافت شد و مروان را از مدینه بیرون راند. مروان نیز به مرکز حکومت امویان یعنی سوریه پناهنده شد. با مرگ آخرین خلیفه سفیانی معاویه دوم در سال ۶۸۴، مروان به تشویق عبیدالله بن زیاد، فرماندار پیشین عراق، داوطلبانه نامزدی خود را برای خلافت طی نشست قبایل طرفدار اموی در الجابیه اعلام کرد. اشراف قبیله به رهبری ابن بحدل ( حاکم اموی فلسطین و از قبیله بنو کلب ) مروان را به عنوان خلیفه برگزیدند و در اوت همان سال با یکدیگر قبیله های قیسِ طرفدارِ آل زبیر را در نبرد مرج راهط شکست دادند.
در ماه های بعد، مروان حکومت امویان را بر مصر، فلسطین و شمال شام که والیانشان به سوی جنبش بن زبیر تمایل پیدا کرده بودند، بازگرداند؛ این در حالی بود که جزیره ( بین النهرین علیا ) را تحت کنترل قبیلهٔ قیس قرار داد. او لشکری را به فرماندهی ابن زیاد برای چیرگی دوباره بر عراقِ آل زبیر اعزام کرد، اما در میانه اتفاقات این لشکرکشی در بهار ۶۸۵ درگذشت. مروان پیش از مرگ، پسرانش را در مناصب قدرت مستقر کرد: عبدالملک به عنوان جانشین او، عبدالعزیز فرماندار مصر، و محمد به سرپرستی فرماندهی نظامی در بین النهرین علیا منصوب شد. اگرچه مروان را در مذاهب و جوامع ضد اموی یک قانون شکن و ستمگر می نامند، تاریخ شناس کلیفورد ادموند باسورث می گوید مروان رهبر نظامی زیرک، توانا و قاطع و دولتمردی بود که پایه های تداوم حکومت امویان را بنا نهاد، به طوری که تا ۶۵ سال دیگر استحکام داشت.
عکس مروان بن حکمعکس مروان بن حکمعکس مروان بن حکمعکس مروان بن حکم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مَرْوانِ بن حَکَم (۲ـ۶۵ق)
چهارمین خلیفه (حک: ۶۴ـ۶۵ق) از سلسلۀ امویان . با آن که در دوران پیغمبر اکرم (ص ) به دنیا آمد، آن حضرت را ندید؛ زیرا هنگامی که به فرمان رسول خدا (ص ) پدرش حکم بن ابی العباس به طائف تبعید شد، همراه او بود. وی و پدرش تا به خلافت رسیدن پسرعمویش ، عثمان، به حال تبعید در طائف به سر می بردند. عثمان آن دو را به مدینه آورد و مروان را بسیار به خود نزدیک ساخت و دخترش را به وی داد و دست او را در امور مملکتی باز گذارد، به گونه ای که عزل و نصب ها با رأی مروان بود و خلیفه آن ها را تأیید و اعلام می داشت . عملکرد بنی امیه، به ویژه مروان و حمایت های عثمان از آنان، منجر به انقلابی برضد خلیفۀ سوم و محاصرۀ خانۀ او و قتل عثمان شد. به هنگام حمله به خانۀ عثمان، ضربتی به پشت گردن او وارد شد که از آن پس گردنش کوتاه به نظر می آمد. چون حضرت علی (ع ) به خلافت رسید، مروان و بنی امیه از بیعت با آن حضرت سر باز زدند. در مخالفت عایشه با حضرت علی(ع) و جنگ جمل نقش فعالی داشت . پس از آن که شکست اصحاب جمل در جنگ قطعی شد، طلحه را کشت و نزد معاویه گریخت . پس از صلح امام حسن (ع )، از سوی معاویه فرمانروای مدینه ، مکه و طائف شد. با مرگ یزید در ۶۴ق و کناره گیری فرزندش ، معاویه دوم، از خلافت ، مروان در هرج ومرج خلأ قدرت در شام با همراهی گروهی از بنی امیه به خلافت رسید مشروط به آن که ولیعهد او، خالد، فرزند دیگر یزید باشد. خلافت مروان مصادف با آشوب و نابسامانی های بسیار بود. مروان توانست ضحاک بن قیس فهری ، از سرداران معاویه و یزید، که بیشتر شام را در اختیار داشت و در اطاعت عبدالله بن زبیر در مکه بود، شکست داده، به قتل رساند. آن گاه لشکری به فرماندهی عبیدالله بن زیاد به مقابلۀ «توّابین » گسیل داشت که توّابین شکست خوردند و بیشتر سران آنها، ازجمله سلیمان بن صُرَد خزاعی کشته شدند. مروان همسر یزید را به عقد خود درآورد تا بتواند مانع خلافت خالد بن یزید پس از خود شود و برای رسیدن به مقصود خالد را تحقیر می کرد. خالد شکایت به مادر برد و او، که به اجبار و اکراه به عقد مروان درآمده بود، با کمک کنیزانش مروان را خفه و به نقلی او را مسموم کرد. مدت خلافت مروان نُه ماه بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس