ستاره
/setAre/
مترادف ستاره: اختر، کوکب، نجم ، بخت، اقبال، تقدیر، طالع، آرتیست، هنرپیشه، فرد شاخص، قهرمان
متضاد ستاره: خورشید، شمس
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: اختر، اقبال، کوکب، ( در نجوم ) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب ها از زمین به صورت نقطه های نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده می شوند، نجم، ( به مجاز ) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو، هر یک از اجسام نورانی آسمان که شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، بخت، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت، اسم کهکشانی
لغت نامه دهخدا
وآن شب تیره کآن ستاره برفت
وآمد از آسمان بگوش تراک.
خسروی.
که ایوانْش برتر ز کیوان نمودتو گفتی ستاره بخواهد ربود.
فردوسی.
که تا ماه و خورشید را بنگردستاره همی یک بیک بشمرد.
فردوسی.
وگر استیزه کنی با تو برآیم من روز روشنْت ستاره بنمایم من.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 20 ).
اینک از آن دو آفتاب چندین ستاره تابد. ( تاریخ بیهقی ).اگر سرّا بضرّا در ندیدستی برو بنگر
ستاره زیر ابر اندر چو سرّا زیر ضرّایی.
ناصرخسرو.
جهان در جهان بینی پرخیمه و چراغ چون ستاره. ( چهارمقاله عروضی چ معین ص 59 ).ستاره گفت منم پیک عزت از در او
از آن بمشرق و مغرب همیشه سیارم.
خاقانی.
از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین همچو ستاره بصبح خانه گرفت اضطراب.
خاقانی.
ستاره در آن فضا راه گم کند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).بد و نیک از ستاره چون آید
که خود از نیک و بد زبون آید.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ).
گر ستاره سعادتی دادی کیقباد از منجمی زادی.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ).
در آسمان ستاره بود بیشمار لیک رنج کسوف بهره شمس و قمر بود.
ابن یمین.
- پرستاره ؛ دارای ستاره فراوان. ستاره دار : با چرخ پرستاره نگه کن چون
پر لاله سبزه درخور و مقرونست.
ناصرخسرو.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو.
- ستاره بام ؛ ستاره صبح. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ستاره سحر و ستاره صبح شود.- ستاره بی روشن ؛ ترجمه کوکب ثابت است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
- ستاره پرست ؛ آنکه ستاره را ستایش کند.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنچه که بدان چیزی را پوشانند پوشش جمع ستائر . ۲ - نوعی از چادر شامیانه . ۳ - خیمه ای که از پارچه بسیار بزرگ دوزند بجهت منع مگس و پشه پشه دان پشه بند .
نام قریه ایست در طیف بزره که در غرب آب قرار گرفته وادیی است که آنرا لحف گویند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* ستارهٴ دریایی: (زیست شناسی ) جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد، سطح بالای بدنش از خار های آهکی پوشیده شده، و در بعضی از انواع آن تعداد بازوها بیشتر است، ستارۀ بحری.
* ستارهٴ دنباله دار: (نجوم ) ستاره هایی که دنبالۀ ابرمانندی در عقب آن ها کشیده شده، گاه به مدت چند روز یا چند ماه از زمین دیده می شوند، ممکن است در مسیر خود متلاشی شوند و به شکل شهاب به زمین فرود بیایند. در منظومۀ شمسی ستارگان دنباله دار بی شمار وجود دارند که در مدارهایی بر گرد خورشید حرکت می کنند.
* ستارهٴ سحابی: (نجوم ) عدۀ بی شمار از ستارگان که به شکل قطعه ابری در آسمان کشیده شده و در شب نور سفیدی از آن ها به چشم می رسد.
* ستارهٴ سعد: (نجوم ) ستارۀ زهره و ستارۀ مشتری که نماد سعد بودن هستند.
* ستاره شمردن: [قدیمی، مجاز] بیدار بودن شب تا صبح، شب زنده داری کردن.
* ستارهٴ صبح: (نجوم ) ستارۀ سحر، ستاره سحری، ستارۀ زهره.
* ستارهٴ قطبی: (نجوم ) یکی از ستارگان بنات النعش صغری یا دب اصغر که نزدیک به قطب شمال است، جدی.
نوعی خیمه.
= سه تار
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
زِل؛ زلِه
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] هر یک از اجسام نورانی آسمان که در شب می درخشد ستاره یا اختر نامیده می شود و از احکام مرتبط با آن به مناسبت در بابهای صلات و تجارت سخن گفته اند.
از راههای ظنّی تشخیص قبله در صورت عدم امکان تحصیل علم، استفاده از برخی ستارگان است، مانند قرار دادن ستاره قطبی جُدَی پشت شانه راست برای اهالی مرکزی عراق، همچون کوفه، نجف و بغداد.
احکام ستاره
آموختن و آموزش دادن دانش ستاره شناسی و محاسبه مسیر ستارگان و سیارات و پیشگویی خورشید و ماه گرفتگی و مانند آن که بر قواعد و اصول علمی صحیح و استوار مبتنی است، جایز می باشد؛ لیکن پیشگویی رخدادهای آینده بر اساس علم نجوم (نجوم احکامی یا علم احکام نجوم) با این اعتقاد که حرکات فلکی به صورت مستقل یا با مشارکت خداوند، تأثیرگذار در رخدادهای جهان اند، حرام و اعتقاد به آن، کفر است.چنان که فراگیری علم نجوم نیز با این اعتقاد حرام می باشد. اما اگر چنین اعتقادی نداشته باشد؛ بلکه حرکات فلکی را از جمله اسباب و مقتضیاتی بداند که خداوند برای ایجاد برخی حوادث قرار داده است، مانند قرار دادن آتش برای سوزاندن، جایز می باشد؛ هرچند برخی این اعتقاد را خطا و اشتباه دانسته اند. همچنین خبر دادن غیر قطعی و جزمی از رخدادهای آینده بر اساس علم نجوم جایز است. برخی قدما آموختن و آموزش دادن علم نجوم (نجوم احکامی) را مطلقا حرام دانسته اند. ستاره پرستان از کفار به شمار می روند و احکام کفر بر آنان بار می گردد.
از راههای ظنّی تشخیص قبله در صورت عدم امکان تحصیل علم، استفاده از برخی ستارگان است، مانند قرار دادن ستاره قطبی جُدَی پشت شانه راست برای اهالی مرکزی عراق، همچون کوفه، نجف و بغداد.
احکام ستاره
آموختن و آموزش دادن دانش ستاره شناسی و محاسبه مسیر ستارگان و سیارات و پیشگویی خورشید و ماه گرفتگی و مانند آن که بر قواعد و اصول علمی صحیح و استوار مبتنی است، جایز می باشد؛ لیکن پیشگویی رخدادهای آینده بر اساس علم نجوم (نجوم احکامی یا علم احکام نجوم) با این اعتقاد که حرکات فلکی به صورت مستقل یا با مشارکت خداوند، تأثیرگذار در رخدادهای جهان اند، حرام و اعتقاد به آن، کفر است.چنان که فراگیری علم نجوم نیز با این اعتقاد حرام می باشد. اما اگر چنین اعتقادی نداشته باشد؛ بلکه حرکات فلکی را از جمله اسباب و مقتضیاتی بداند که خداوند برای ایجاد برخی حوادث قرار داده است، مانند قرار دادن آتش برای سوزاندن، جایز می باشد؛ هرچند برخی این اعتقاد را خطا و اشتباه دانسته اند. همچنین خبر دادن غیر قطعی و جزمی از رخدادهای آینده بر اساس علم نجوم جایز است. برخی قدما آموختن و آموزش دادن علم نجوم (نجوم احکامی) را مطلقا حرام دانسته اند. ستاره پرستان از کفار به شمار می روند و احکام کفر بر آنان بار می گردد.
wikifeqh: کوکب
دانشنامه عمومی
سِتاره یا اَختَر یک شیء آسمانی درخشان و گوی وار است که از پلاسما تشکیل شده و انسجام خود را توسط نیروی گرانش خود حفظ می کند. نزدیک ترین ستاره به زمین خورشید و پس از آن پروکسیما قنطورس است. ستارگانِ قابل دیدن در شب از روی زمین، به دلیل فاصلهٔ بسیار دورشان، به شکل نقاطی ثابت ( گاهی چشمک زن ) و روشن دیده می شوند. در طول تاریخ، گروه های ستاره های برجسته تر، به نام صورت ها و صورت واره های فلکی، گروه بندی شده و روشن ترین ستارگان نیز نام گذاری شده اند.
کاتالوگ هایی از ستارگان توسط اخترشناسان گردآوری شده است که ستارگان شناخته شده را مشخص می کند و نام های استانداردی برای ستارگان پیشنهاد می کنند. بیشتر ستارگان جهان از جمله تمامی ستارگان خارج از کهکشان راه شیری با چشم غیرمسلح از روی زمین قابل دیده شدن نیستند. در حقیقت بیشتر آن ها حتی از دید قوی ترین تلسکوپها نیز پنهان می مانند.
یک ستاره حداقل در بخشی از عمر خود، به دلیل همجوشی هسته ای هیدروژن به هلیم در مرکز آن، می درخشد. انرژی ایجاد شده از بخش درونی ستاره می گذرد و به فضای بیرونی اطراف تابیده می شود. وقتی ذخیرهٔ هیدروژن در هستهٔ یک ستاره رو به اتمام می رود، تقریباً تمام عناصر طبیعی سنگین تر از هلیم از طریق هسته زایی، یا در برخی از ستارگان از طریق هسته زایی ابرنواختری در هنگام انفجار آن ها پدید می آیند. ستاره در اواخر عمر خود ممکن است شامل ماده تباهیده نیز باشد. اخترشناسان با بررسی حرکت ستاره ها در فضا، درخشندگی آن ها و طیف سنجی نجومی می توانند جرم، سن، فلزینگی ( ترکیب شیمیایی ستاره ) و سایر ویژگی های ستاره ها را به دست آورند. جرم کلی یک ستاره تعیین کنندهٔ مراحل تکامل و سرنوشت نهایی آن است. سایر مشخصات یک ستاره مانند قطر و دما در طول عمر ستاره متغیر هستند. با استفاده از نموداری به نام نمودار هرتسپرونگ - راسل دمای بسیاری از ستارگان، نسبت به روشنایی آن ها مشخص می شود که از طریق آن می توان وضعیت تکامل و سن ستاره را تعیین نمود.
عمر یک ستاره از رمبش گرانشی یک سحابی گازی آغاز می شود که عمدتاً شامل هیدروژن به همراه هلیم و کمی از عناصر دیگر است. وقتی که چگالی هسته ستاره به اندازه کافی می رسد، هیدروژن در فرایندی پایدار توسط همجوشی هسته ای به هلیم تبدیل شده و انرژی فراوانی آزاد می شود. [ ۱] سایر قسمت های داخلی ستاره این انرژی را از طریق فرایندهای تابش و همرفت به بیرون انتقال می دهند. فشار داخلی ستاره از فروریختن آن براثر نیروی گرانشی خودش جلوگیری می کند. وقتی که سوخت هیدروژن ستاره به پایان می رسد، اگر جرم ستاره حداقل ۰٫۴ بار از خورشید بزرگ تر باشد، منبسط شده و تبدیل به غول سرخ می گردد. [ ۲] پس از آن ستاره به مرحلهٔ تباهیدگی رسیده و بخشی از جرم خود را در فضا دفع می کند که بعدها در تشکیل ستارگان نسل جدیدتر با عناصر سنگین تر به کار می رود[ ۳] و هستهٔ ستاره هم به بقایای ستاره ای تبدیل می شود که ممکن است کوتوله سفید، ستاره نوترونی یا در صورت کافی بودن جرم سیاه چاله باشد.
کاتالوگ هایی از ستارگان توسط اخترشناسان گردآوری شده است که ستارگان شناخته شده را مشخص می کند و نام های استانداردی برای ستارگان پیشنهاد می کنند. بیشتر ستارگان جهان از جمله تمامی ستارگان خارج از کهکشان راه شیری با چشم غیرمسلح از روی زمین قابل دیده شدن نیستند. در حقیقت بیشتر آن ها حتی از دید قوی ترین تلسکوپها نیز پنهان می مانند.
یک ستاره حداقل در بخشی از عمر خود، به دلیل همجوشی هسته ای هیدروژن به هلیم در مرکز آن، می درخشد. انرژی ایجاد شده از بخش درونی ستاره می گذرد و به فضای بیرونی اطراف تابیده می شود. وقتی ذخیرهٔ هیدروژن در هستهٔ یک ستاره رو به اتمام می رود، تقریباً تمام عناصر طبیعی سنگین تر از هلیم از طریق هسته زایی، یا در برخی از ستارگان از طریق هسته زایی ابرنواختری در هنگام انفجار آن ها پدید می آیند. ستاره در اواخر عمر خود ممکن است شامل ماده تباهیده نیز باشد. اخترشناسان با بررسی حرکت ستاره ها در فضا، درخشندگی آن ها و طیف سنجی نجومی می توانند جرم، سن، فلزینگی ( ترکیب شیمیایی ستاره ) و سایر ویژگی های ستاره ها را به دست آورند. جرم کلی یک ستاره تعیین کنندهٔ مراحل تکامل و سرنوشت نهایی آن است. سایر مشخصات یک ستاره مانند قطر و دما در طول عمر ستاره متغیر هستند. با استفاده از نموداری به نام نمودار هرتسپرونگ - راسل دمای بسیاری از ستارگان، نسبت به روشنایی آن ها مشخص می شود که از طریق آن می توان وضعیت تکامل و سن ستاره را تعیین نمود.
عمر یک ستاره از رمبش گرانشی یک سحابی گازی آغاز می شود که عمدتاً شامل هیدروژن به همراه هلیم و کمی از عناصر دیگر است. وقتی که چگالی هسته ستاره به اندازه کافی می رسد، هیدروژن در فرایندی پایدار توسط همجوشی هسته ای به هلیم تبدیل شده و انرژی فراوانی آزاد می شود. [ ۱] سایر قسمت های داخلی ستاره این انرژی را از طریق فرایندهای تابش و همرفت به بیرون انتقال می دهند. فشار داخلی ستاره از فروریختن آن براثر نیروی گرانشی خودش جلوگیری می کند. وقتی که سوخت هیدروژن ستاره به پایان می رسد، اگر جرم ستاره حداقل ۰٫۴ بار از خورشید بزرگ تر باشد، منبسط شده و تبدیل به غول سرخ می گردد. [ ۲] پس از آن ستاره به مرحلهٔ تباهیدگی رسیده و بخشی از جرم خود را در فضا دفع می کند که بعدها در تشکیل ستارگان نسل جدیدتر با عناصر سنگین تر به کار می رود[ ۳] و هستهٔ ستاره هم به بقایای ستاره ای تبدیل می شود که ممکن است کوتوله سفید، ستاره نوترونی یا در صورت کافی بودن جرم سیاه چاله باشد.
wiki: ستاره
ستاره (فیلم). ستاره! ( به انگلیسی: !Star ) فیلمی در ژانر زندگینامه ای و موزیکال به کارگردانی رابرت وایز است که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. فیلمنامهٔ این فیلم را ویلیام فِیرچایلد بر اساس زندگی خوانندهٔ بریتانیایی گرترود لارنس نوشته است که جولی اندروز این نقش را ایفا کرد. این فیلم بار دیگر در سال ۱۹۶۹، با عنوان آنها در اوقات خوشی بودند منتشر شد.
• جولی اندروز
• ریچارد کرنا
• دنیل ماسی
• مایکل کریگ
• رابرت رید
• آلن اوپنهایمر
• بریل رید
• جی. پت آمالی
• آنا لی
• جولی اندروز
• ریچارد کرنا
• دنیل ماسی
• مایکل کریگ
• رابرت رید
• آلن اوپنهایمر
• بریل رید
• جی. پت آمالی
• آنا لی
wiki: ستاره (فیلم)
ستاره (فیلم ۱۹۵۲). ستاره ( انگلیسی: The Star ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی استارت هایسلر است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد.
• بت دیویس
• استرلینگ هایدن
• ناتالی وود
• مینور واتسون
• جون تراویز
• باربارا لارنس
• رابرت وارویک
• جیمز اندرسن
• بایرون فولگر
• بت دیویس
• استرلینگ هایدن
• ناتالی وود
• مینور واتسون
• جون تراویز
• باربارا لارنس
• رابرت وارویک
• جیمز اندرسن
• بایرون فولگر
wiki: ستاره (فیلم ۱۹۵۲)
ستاره (فیلم ۱۹۸۲). «ستاره» ( انگلیسی: Star ( 1982 film ) ) یک فیلم است که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد.
wiki: ستاره (فیلم ۱۹۸۲)
ستاره (فیلم ۲۰۰۱). «ستاره» ( انگلیسی: Star ( 2001 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد.
wiki: ستاره (فیلم ۲۰۰۱)
ستاره (فیلم ۲۰۰۲). «ستاره» ( روسی: Звезда ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. فیلمی روسی به کارگردانی نیکولای لبدف، پروژه بزرگ مدرن موس فیلم. این بر اساس داستان کوتاهی به همین نام نوشته امانویل کازاکویچ، دربارهٔ گروهی از پیشاهنگان شوروی است که در طول عملیات باگراتیون در جنگ جهانی دوم در پشت خطوط دشمن کار می کنند.
wiki: ستاره (فیلم ۲۰۰۲)
ستاره (فیلم ۲۰۱۷). ستاره ( انگلیسی: The Star ) یک انیمیشن کامپیوتری در سبک کمدی به کارگردانی تیموتی ریکارت است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد.
داستان این انیمیشن حول محور زندگی یک خر به نام «بو» و دیگر دوستان حیوانش است که تبدیل به قهرمانان گمنام اولین کریسمس می شوند.
• استیون ین در نقش بو، یک خر
• کلی کلارکسون در نقش لی، یک اسب
• ایدی براینت در نقش روث، یک گوسفند
• کیگان - مایکل کی در نقش دیو، یک فاخته
• ککریستن چنووس در نقش موش
• آنتونی اندرسون در نقش زاچ، یک بز
• گابریل ایگلسیاس در نقش روفوس، یک سگ
• وینگ ریمز در نقش تادئوس، یک سگ
• دلیله در نقش الیزابت
• کریس کریستوفرسون در نقش خر پیر
• جینا رادریگز در نقش ماری
• زکری لی وای در نقش جوزف
• اپرا وینفری در نقش دبورا، یک شتر
• تایلر پری در نقش کیروش، یک شتر
• تریسی مورگان در نقش فلیکس، یک شتر
• کریستوفر پلامر در نقش هیرودیس پادشاه
در سپتامبر ۲۰۱۴ گزارش شد که دوون فرانکلین می خواهد یک فیلم بر پایه ایمان و الهام گرفته از تولد عیسی مسیح و زیر نظر کمپانی تولید خودش یعنی فرانکلین اینترتینمنت و با همکاری سونی پیکچرز انیمیشن بسازد. در آوریل ۲۰۱۵ مجله ورایتی گزارش داد که تیموتی ریکارت کارگردانی این انیمیشن را بر عهده خواهد داشت. در ۵ اوت ۲۰۱۵ اعلام شد که این فیلم بره نام گرفته است و انتشار رسمی آن در ۸ دسامبر ۲۰۱۷ خواهد بود. در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶ اعلام شد که برایان هنسون و لیزا هنسون از کمپانی جیم هنسون تهیه کنندگی اجرایی این فیلم را بر عهده گرفته اند و نام جدید انیمیشن ستاره خواهد بود. سینسایت استدیوز تهیه کنندگی فیلم را بر عهده خواهد داشت.
در ۵ ژانویه ۲۰۱۷ اعلام شد که اپرا وینفری و تایلر پری در فیلم حضور خواهند داشت. در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ اسامی کامل بازیگران اعلام شد.
در ژوئیه ۲۰۱۶ اعلام شد که تاریخ انتشار فیلم ۱۰ نوامبر ۲۰۱۷ خواهد بود.
داستان این انیمیشن حول محور زندگی یک خر به نام «بو» و دیگر دوستان حیوانش است که تبدیل به قهرمانان گمنام اولین کریسمس می شوند.
• استیون ین در نقش بو، یک خر
• کلی کلارکسون در نقش لی، یک اسب
• ایدی براینت در نقش روث، یک گوسفند
• کیگان - مایکل کی در نقش دیو، یک فاخته
• ککریستن چنووس در نقش موش
• آنتونی اندرسون در نقش زاچ، یک بز
• گابریل ایگلسیاس در نقش روفوس، یک سگ
• وینگ ریمز در نقش تادئوس، یک سگ
• دلیله در نقش الیزابت
• کریس کریستوفرسون در نقش خر پیر
• جینا رادریگز در نقش ماری
• زکری لی وای در نقش جوزف
• اپرا وینفری در نقش دبورا، یک شتر
• تایلر پری در نقش کیروش، یک شتر
• تریسی مورگان در نقش فلیکس، یک شتر
• کریستوفر پلامر در نقش هیرودیس پادشاه
در سپتامبر ۲۰۱۴ گزارش شد که دوون فرانکلین می خواهد یک فیلم بر پایه ایمان و الهام گرفته از تولد عیسی مسیح و زیر نظر کمپانی تولید خودش یعنی فرانکلین اینترتینمنت و با همکاری سونی پیکچرز انیمیشن بسازد. در آوریل ۲۰۱۵ مجله ورایتی گزارش داد که تیموتی ریکارت کارگردانی این انیمیشن را بر عهده خواهد داشت. در ۵ اوت ۲۰۱۵ اعلام شد که این فیلم بره نام گرفته است و انتشار رسمی آن در ۸ دسامبر ۲۰۱۷ خواهد بود. در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶ اعلام شد که برایان هنسون و لیزا هنسون از کمپانی جیم هنسون تهیه کنندگی اجرایی این فیلم را بر عهده گرفته اند و نام جدید انیمیشن ستاره خواهد بود. سینسایت استدیوز تهیه کنندگی فیلم را بر عهده خواهد داشت.
در ۵ ژانویه ۲۰۱۷ اعلام شد که اپرا وینفری و تایلر پری در فیلم حضور خواهند داشت. در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ اسامی کامل بازیگران اعلام شد.
در ژوئیه ۲۰۱۶ اعلام شد که تاریخ انتشار فیلم ۱۰ نوامبر ۲۰۱۷ خواهد بود.
wiki: ستاره (فیلم ۲۰۱۷)
ستاره (نشان گذاری). ستاره یا اَستریسک ( به انگلیسی: asterisk ) یک نویسه است که به خاطر شباهت ظاهری اش به شکل رایج یک ستاره به این نام خوانده می شود.
• در برنامه نویسی، گاهی به عنوان ضرب استفاده می شود. [ ۱]
• در اس کیوال و سی اس اس، به معنای انتخاب تمام اجزا است. [ ۲] [ ۳]
• به هنگام مشخص کردن نام فایل ها ( یا مسیر ها ) در CP/M، داس، مایکروسافت ویندوز و سیستم عامل های شبه یونیکس، معادل با صفر یا چند نویسه است. [ ۴]
• در برنامه نویسی، گاهی به عنوان ضرب استفاده می شود. [ ۱]
• در اس کیوال و سی اس اس، به معنای انتخاب تمام اجزا است. [ ۲] [ ۳]
• به هنگام مشخص کردن نام فایل ها ( یا مسیر ها ) در CP/M، داس، مایکروسافت ویندوز و سیستم عامل های شبه یونیکس، معادل با صفر یا چند نویسه است. [ ۴]
wiki: ستاره (نشان گذاری)
ستاره (نشان فوتبال). در فوتبال، برخی از تیم های ملی و باشگاهی یک یا چند ستاره در کنار لوگو یا به عنوان بخشی از لوگوی خود دارند که اغلب در بالای لوگوی تیم ها به مانند یک تاج و به نمایندگی از دست آوردهای مهم یک تیم برروی پیراهن آن تیم قرار می گیرد.
اولین تیمی که در تاریخ فوتبال اقدام به درج ستاره بر روی پیراهن خود کرد، یوونتوس بود. این تیم در سال ۱۹۵۸ و پس از کسب دهمین عنوان قهرمانی خود در سری آ که در آن زمان یک رکورد جدید کشوری بود، اقدام به این کار کرد. در سری آ هر ده عنوان قهرمانی برابر با یک ستاره خواهد بود، بنابراین یوونتوس با کسب ۳۶ قهرمانی سه ستاره و تیم های اینتر میلان و آ. ث. میلان هر یک با کسب ۱۹ قهرمانی دارای یک ستاره می باشند.
در لیگ ترکیه در سال ۲۰۰۰ طرح هر پنج قهرمانی یک ستاره اجرا گردید. گالاتاسرای با بیست و دو عنوان قهرمانی در لیگ این کشور دارای چهار ستاره نیز می باشد.
در سال ۲۰۰۳ باشگاه رنجرز پس از کسب پنجاهمین عنوان قهرمانی خود در لیگ اسکاتلند، پنج ستاره در بالای لوگوی خود و بر روی پیراهن تیم حک کرد. رقیب رنجرز یعنی سلتیک با وجود کسب ۵۱ عنوان قهرمانی در لیگ اسکاتلند، تنها یک ستاره بر بالای لوگوی خود حک کرده که آن هم به دلیل قهرمانی این تیم در مسابقات جام باشگاه های اروپا ۶۷–۱۹۶۶ می باشد. این در حالیست که باشگاه آبردین اسکاتلند دو ستاره در بالای لوگوی خود قرار داده که به دلیل یک قهرمانی در جام برندگان جام اروپا ( ۸۳–۱۹۸۲ ) و یک قهرمانی در سوپرجام اروپا ( ۱۹۸۳ ) می باشد.
در فوتبال آلمان در سال ۲۰۰۴ سیستم رسمی ستاره گذاری بر روی پیراهن توسط سازمان لیگ فوتبال این کشور معرفی شد که تیم های قهرمان را از سایر تیم ها متمایز می کرد. این سیستم به این صورت است که به ترتیب برای ۱، ۲، ۳ و ۴ ستاره، تیم ها باید ۳، ۵، ۱۰ و ۲۰ قهرمانی کسب کنند و تنها قهرمانی در بوندس لیگا ( ۱۹۶۳ به بعد ) مورد قبول است.
در استرالیا از سیستم ستاره های رنگی استفاده می شود. به این صورت که برای قهرمانی در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا یک ستارهٔ طلایی و برای قهرمانی در لیگ استرالیا یک ستارهٔ نقره ای بر روی پیراهن حک می کنند.
در نروژ هر ده قهرمانی در لیگ نروژ برابر با یک ستاره می باشد. روزنبورگ تنها تیم این کشور است که تعداد قهرمانی هایش از ده عبور کرده است.
از سال ۲۰۰۶، تیم های سوئدی که ده بار یا بیشتر موفق به کسب عنوان قهرمانی در مسابقات لیگ سوئد شده بودند، یک ستاره به ازای هر ده قهرمانی در کنار آرم خود حک کردند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاولین تیمی که در تاریخ فوتبال اقدام به درج ستاره بر روی پیراهن خود کرد، یوونتوس بود. این تیم در سال ۱۹۵۸ و پس از کسب دهمین عنوان قهرمانی خود در سری آ که در آن زمان یک رکورد جدید کشوری بود، اقدام به این کار کرد. در سری آ هر ده عنوان قهرمانی برابر با یک ستاره خواهد بود، بنابراین یوونتوس با کسب ۳۶ قهرمانی سه ستاره و تیم های اینتر میلان و آ. ث. میلان هر یک با کسب ۱۹ قهرمانی دارای یک ستاره می باشند.
در لیگ ترکیه در سال ۲۰۰۰ طرح هر پنج قهرمانی یک ستاره اجرا گردید. گالاتاسرای با بیست و دو عنوان قهرمانی در لیگ این کشور دارای چهار ستاره نیز می باشد.
در سال ۲۰۰۳ باشگاه رنجرز پس از کسب پنجاهمین عنوان قهرمانی خود در لیگ اسکاتلند، پنج ستاره در بالای لوگوی خود و بر روی پیراهن تیم حک کرد. رقیب رنجرز یعنی سلتیک با وجود کسب ۵۱ عنوان قهرمانی در لیگ اسکاتلند، تنها یک ستاره بر بالای لوگوی خود حک کرده که آن هم به دلیل قهرمانی این تیم در مسابقات جام باشگاه های اروپا ۶۷–۱۹۶۶ می باشد. این در حالیست که باشگاه آبردین اسکاتلند دو ستاره در بالای لوگوی خود قرار داده که به دلیل یک قهرمانی در جام برندگان جام اروپا ( ۸۳–۱۹۸۲ ) و یک قهرمانی در سوپرجام اروپا ( ۱۹۸۳ ) می باشد.
در فوتبال آلمان در سال ۲۰۰۴ سیستم رسمی ستاره گذاری بر روی پیراهن توسط سازمان لیگ فوتبال این کشور معرفی شد که تیم های قهرمان را از سایر تیم ها متمایز می کرد. این سیستم به این صورت است که به ترتیب برای ۱، ۲، ۳ و ۴ ستاره، تیم ها باید ۳، ۵، ۱۰ و ۲۰ قهرمانی کسب کنند و تنها قهرمانی در بوندس لیگا ( ۱۹۶۳ به بعد ) مورد قبول است.
در استرالیا از سیستم ستاره های رنگی استفاده می شود. به این صورت که برای قهرمانی در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا یک ستارهٔ طلایی و برای قهرمانی در لیگ استرالیا یک ستارهٔ نقره ای بر روی پیراهن حک می کنند.
در نروژ هر ده قهرمانی در لیگ نروژ برابر با یک ستاره می باشد. روزنبورگ تنها تیم این کشور است که تعداد قهرمانی هایش از ده عبور کرده است.
از سال ۲۰۰۶، تیم های سوئدی که ده بار یا بیشتر موفق به کسب عنوان قهرمانی در مسابقات لیگ سوئد شده بودند، یک ستاره به ازای هر ده قهرمانی در کنار آرم خود حک کردند.
wiki: ستاره (نشان فوتبال)
دانشنامه آزاد فارسی
ستارِه (star)
ستارِه
گوی گازی فروزانی، بیشتر متشکل از هیدروژن و هلیوم، و دارای گرما و روشنایی ناشی از واکنش های هسته ای. هر چند ستاره ها برای مدت های بسیار طولانی، حدود چندین میلیارد سال، می درخشند، ظاهرشان در مراحل متفاوت عمر تغییر می کند. برای همۀ ستاره ها «چرخۀ عمر» قائل اند. ستاره هایی که شب هنگام با چشم دیده می شوند، به کهکشان ما(راه شیری) تعلق دارند. خورشید نزدیک ترین ستاره به زمین است؛ سایر ستاره های راه شیری در فاصله های بسیار دورتری قرار دارند. رسیدن به نزدیک ترین ستاره، غیر از خورشید، با سرعتی برابر یک دهم سرعت نور، هزار سال طول می کشد. کمترین جرم ممکن برای ستاره در حدود هشت درصد جرم خورشید یا ۸۰ برابر جرم مشتری است. اگر جرم ستاره از این مقدار کمتر باشد، واکنش هسته ای در آن رُخ نخواهد داد. اجسام کوچک تر از این جرم بحرانیدرخشش بسیار خفیفی دارند و کوتولۀ قهوه اینامیده می شوند.منشأ. ستاره ها هنگامی پدید می آیند که سحابی ها، ابرهای غول آسایی متشکل از ذرات و گازها، بر اثر گرانش فشرده شوند. این ابرها بیشتر دربردارندۀ هیدروژن و هلیوم، مقدار اندکی عناصر دیگر، و ذرات غبارند. حجم عظیمی از مادۀ بین ستاره ایبه تدریج از ابر جدا می شود و دما و فشار در هستۀ آن، ضمن کوچک تر و فشرده تر شدن، افزایش می یابد. ستارۀ در حال شکل گیری، با قطرات گازی بخارشکل احاطه می شود. در ۱۹۹۶، تلسکوپ فضایی هابلاز قدیمی ترین ستاره ها در سحابی اتا شاه تختهعکس برداری کرد. دمای ستاره در ابتدا به ندرت بالا می رود و بیشتر گرمای ذرات غبار به صورت تابشخارج می شود، امّا با افزایش چگالی، مقدار کمتری از گرمای تولید شده از دست می رود و دمای ستاره رفته رفته افزایش می یابد. در دمای ۱۰میلیون درجۀ سلسیوس، دما به قدری بالاست که واکنش های هسته ایآغاز می شوند و هسته های هیدروژن طی فرآیند گُداختبه هسته های هلیوم تبدیل می شوند. در این حالت، مقدار عظیمی انرژی آزاد می شود، انقباض متوقف می شود، و ستاره شروع به درخشیدن می کند.
ستاره های رشتۀ اصلی. در ستاره هایی که در این مرحله اند انرژی تولید شده بر اثر واکنش هسته ای جانشین انرژی گسیل شونده از سطح می شود، به نحوی که ستاره تا زمانی که منابع انرژی هسته ای اش تمام نشود، منقبض نخواهد شد. تا آن هنگام، ستاره در عمل بی تغییر می ماند، جرم ستاره مدت منقبض شدن ستاره را پیش از رسیدن به مرحلۀ رشته اصلی، و مدت زمانی را که در رشتۀ اصلی باقی می ماند، تعیین می کند. هرچه جرم بیشتر باشد، مدت ماندن در این مرحله کوتاه تر و درخشندگی بیشتر خواهد بود. ستاره ای با جرم خورشید طی چند میلیون سال به رشتۀ اصلی می رسد و از آن پس حدود ۱۰میلیارد سال یا کمی بیشتر از دوبرابر عمر فعلی خورشید در رشتۀ اصلی می ماند، بنابراین انتظار می رود که خورشید تا ۵میلیارد سال دیگر در این مرحله باقی بماند. دمای سطحی ستاره های رشتۀ اصلیاز ۲ تا بیش از ۳۰هزار درجۀ سلسیوس است. رنگ های متناظر این دما در محدودۀ سرخ تا آبی سفید قرار می گیرد. واکنش های هسته ای در نزدیکی مرکز رُخ می دهند و در نتیجه، ستاره رفته رفته دارای هستۀ هلیومی بی اثری می شود که با پوستۀ نازکی از هیدروژنِ سوزان احاطه شده است. وقتی همۀ هیدروژن موجود در هستۀ ستارۀ رشتۀ اصلی به هلیوم تبدیل شد، ستاره براثر متورم شدن به غول سرخیتبدیل می شود که حدود ۱۰۰برابر بزرگ تر است و سطحی سردتر و سرخ تر دارد.
کوتوله های سفید. آنچه از این پس اتفاق می افتد به جرم ستاره بستگی دارد. اگر جرم آن کمتر از۱.۲ برابر خورشید باشد، لایه های بیرونی ستاره به صورت سحابی سیاره ایبه فضای خارج رانده می شود، هسته در خود می رُمبد، و جسمی بسیار چگال، با نام کوتولۀ سفید، تشکیل می شود. کوتولۀ سفید سرانجام بی فروغ می شود و جسم تیرۀ بی درخششی برجای می ماند.
ابرنواخترها. اگر جرم ستاره بیش از ۱.۲برابر جرم خورشید باشد، پایان کار آن به کوتولۀ سفید ختم نمی شود، امّا چرخۀ عمرش را به سرعت پشت سر می گذارد و به اَبَرغول سرختبدیل می شود. با گرم تر شدن هستۀ ستاره، تبدیل های هسته ای بیشتری صورت می گیرد و هلیوم، در ابتدا به کربنو اکسیژن، سپس به عناصر سنگین تر، و در نهایت به آهن تبدیل می شود. ستاره سرانجام به صورت اَبَرنواختری درخشان منفجر می شود. بخشی از هسته که بعد از انفجار باقی می ماند ممکن است رُمبیدهشود و ستاره ای اَبَرچگالتشکیل دهد که تقریباً همۀ آن از نوترونتشکیل می شود. چنین ستاره ای را ستارۀ نوترونیمی گویند. برخی از ستاره های نوترونی، که تپ اخترنامیده می شوند، به سرعت می چرخند و تپ هایی به صورت امواج رادیویی از خود گسیل می کنند. در ۱۹۳۲، لف لاندائوبرای نخستین بار احتمال وجود چنین ستاره هایی را یادآور شد.
سیاه چاله. اگر جرم هستۀ در حال رُمبشِ اَبَرنواختر بیش از سه برابر جرم خورشید باشد، ستارۀ نوترونی تشکیل نخواهد شد، بلکه ابرنواختر به سیاه چالهتبدیل می شود. سیاه چاله ناحیه ای چنان چگال است که گرانشآن مواد نزدیک، و حتی همۀ تابش، از جمله نور خودش را در خود فرو می برد، به نحوی که سرعت فرار از سطح آن بیشتر از سرعت نور خواهد شد. چنین جسمی، چنان که اخترشناس و ریاضی دان فرانسوی، پیِر لاپلاس، در ۱۷۹۸ یادآور شد، از بیرون قابل مشاهده نیست. تصور می شود سیاه چاله ها احتمالاً فرآیندهای پرانرژیِ گوناگونی را توضیح می دهند که تاکنون ناشناخته مانده اند و در اختروَش هایا منابع پرتوایکس، نظیر دجاجه ایکس-۱ ، رخ می دهند. نیز ← ستارۀ دوتایی؛ هرتزشپرونگ_ـ_راسل،_نمودار؛ ستارۀ
ستارِه
گوی گازی فروزانی، بیشتر متشکل از هیدروژن و هلیوم، و دارای گرما و روشنایی ناشی از واکنش های هسته ای. هر چند ستاره ها برای مدت های بسیار طولانی، حدود چندین میلیارد سال، می درخشند، ظاهرشان در مراحل متفاوت عمر تغییر می کند. برای همۀ ستاره ها «چرخۀ عمر» قائل اند. ستاره هایی که شب هنگام با چشم دیده می شوند، به کهکشان ما(راه شیری) تعلق دارند. خورشید نزدیک ترین ستاره به زمین است؛ سایر ستاره های راه شیری در فاصله های بسیار دورتری قرار دارند. رسیدن به نزدیک ترین ستاره، غیر از خورشید، با سرعتی برابر یک دهم سرعت نور، هزار سال طول می کشد. کمترین جرم ممکن برای ستاره در حدود هشت درصد جرم خورشید یا ۸۰ برابر جرم مشتری است. اگر جرم ستاره از این مقدار کمتر باشد، واکنش هسته ای در آن رُخ نخواهد داد. اجسام کوچک تر از این جرم بحرانیدرخشش بسیار خفیفی دارند و کوتولۀ قهوه اینامیده می شوند.منشأ. ستاره ها هنگامی پدید می آیند که سحابی ها، ابرهای غول آسایی متشکل از ذرات و گازها، بر اثر گرانش فشرده شوند. این ابرها بیشتر دربردارندۀ هیدروژن و هلیوم، مقدار اندکی عناصر دیگر، و ذرات غبارند. حجم عظیمی از مادۀ بین ستاره ایبه تدریج از ابر جدا می شود و دما و فشار در هستۀ آن، ضمن کوچک تر و فشرده تر شدن، افزایش می یابد. ستارۀ در حال شکل گیری، با قطرات گازی بخارشکل احاطه می شود. در ۱۹۹۶، تلسکوپ فضایی هابلاز قدیمی ترین ستاره ها در سحابی اتا شاه تختهعکس برداری کرد. دمای ستاره در ابتدا به ندرت بالا می رود و بیشتر گرمای ذرات غبار به صورت تابشخارج می شود، امّا با افزایش چگالی، مقدار کمتری از گرمای تولید شده از دست می رود و دمای ستاره رفته رفته افزایش می یابد. در دمای ۱۰میلیون درجۀ سلسیوس، دما به قدری بالاست که واکنش های هسته ایآغاز می شوند و هسته های هیدروژن طی فرآیند گُداختبه هسته های هلیوم تبدیل می شوند. در این حالت، مقدار عظیمی انرژی آزاد می شود، انقباض متوقف می شود، و ستاره شروع به درخشیدن می کند.
ستاره های رشتۀ اصلی. در ستاره هایی که در این مرحله اند انرژی تولید شده بر اثر واکنش هسته ای جانشین انرژی گسیل شونده از سطح می شود، به نحوی که ستاره تا زمانی که منابع انرژی هسته ای اش تمام نشود، منقبض نخواهد شد. تا آن هنگام، ستاره در عمل بی تغییر می ماند، جرم ستاره مدت منقبض شدن ستاره را پیش از رسیدن به مرحلۀ رشته اصلی، و مدت زمانی را که در رشتۀ اصلی باقی می ماند، تعیین می کند. هرچه جرم بیشتر باشد، مدت ماندن در این مرحله کوتاه تر و درخشندگی بیشتر خواهد بود. ستاره ای با جرم خورشید طی چند میلیون سال به رشتۀ اصلی می رسد و از آن پس حدود ۱۰میلیارد سال یا کمی بیشتر از دوبرابر عمر فعلی خورشید در رشتۀ اصلی می ماند، بنابراین انتظار می رود که خورشید تا ۵میلیارد سال دیگر در این مرحله باقی بماند. دمای سطحی ستاره های رشتۀ اصلیاز ۲ تا بیش از ۳۰هزار درجۀ سلسیوس است. رنگ های متناظر این دما در محدودۀ سرخ تا آبی سفید قرار می گیرد. واکنش های هسته ای در نزدیکی مرکز رُخ می دهند و در نتیجه، ستاره رفته رفته دارای هستۀ هلیومی بی اثری می شود که با پوستۀ نازکی از هیدروژنِ سوزان احاطه شده است. وقتی همۀ هیدروژن موجود در هستۀ ستارۀ رشتۀ اصلی به هلیوم تبدیل شد، ستاره براثر متورم شدن به غول سرخیتبدیل می شود که حدود ۱۰۰برابر بزرگ تر است و سطحی سردتر و سرخ تر دارد.
کوتوله های سفید. آنچه از این پس اتفاق می افتد به جرم ستاره بستگی دارد. اگر جرم آن کمتر از۱.۲ برابر خورشید باشد، لایه های بیرونی ستاره به صورت سحابی سیاره ایبه فضای خارج رانده می شود، هسته در خود می رُمبد، و جسمی بسیار چگال، با نام کوتولۀ سفید، تشکیل می شود. کوتولۀ سفید سرانجام بی فروغ می شود و جسم تیرۀ بی درخششی برجای می ماند.
ابرنواخترها. اگر جرم ستاره بیش از ۱.۲برابر جرم خورشید باشد، پایان کار آن به کوتولۀ سفید ختم نمی شود، امّا چرخۀ عمرش را به سرعت پشت سر می گذارد و به اَبَرغول سرختبدیل می شود. با گرم تر شدن هستۀ ستاره، تبدیل های هسته ای بیشتری صورت می گیرد و هلیوم، در ابتدا به کربنو اکسیژن، سپس به عناصر سنگین تر، و در نهایت به آهن تبدیل می شود. ستاره سرانجام به صورت اَبَرنواختری درخشان منفجر می شود. بخشی از هسته که بعد از انفجار باقی می ماند ممکن است رُمبیدهشود و ستاره ای اَبَرچگالتشکیل دهد که تقریباً همۀ آن از نوترونتشکیل می شود. چنین ستاره ای را ستارۀ نوترونیمی گویند. برخی از ستاره های نوترونی، که تپ اخترنامیده می شوند، به سرعت می چرخند و تپ هایی به صورت امواج رادیویی از خود گسیل می کنند. در ۱۹۳۲، لف لاندائوبرای نخستین بار احتمال وجود چنین ستاره هایی را یادآور شد.
سیاه چاله. اگر جرم هستۀ در حال رُمبشِ اَبَرنواختر بیش از سه برابر جرم خورشید باشد، ستارۀ نوترونی تشکیل نخواهد شد، بلکه ابرنواختر به سیاه چالهتبدیل می شود. سیاه چاله ناحیه ای چنان چگال است که گرانشآن مواد نزدیک، و حتی همۀ تابش، از جمله نور خودش را در خود فرو می برد، به نحوی که سرعت فرار از سطح آن بیشتر از سرعت نور خواهد شد. چنین جسمی، چنان که اخترشناس و ریاضی دان فرانسوی، پیِر لاپلاس، در ۱۷۹۸ یادآور شد، از بیرون قابل مشاهده نیست. تصور می شود سیاه چاله ها احتمالاً فرآیندهای پرانرژیِ گوناگونی را توضیح می دهند که تاکنون ناشناخته مانده اند و در اختروَش هایا منابع پرتوایکس، نظیر دجاجه ایکس-۱ ، رخ می دهند. نیز ← ستارۀ دوتایی؛ هرتزشپرونگ_ـ_راسل،_نمودار؛ ستارۀ
wikijoo: ستاره
جدول کلمات
مترادف ها
گل مینا، ستاره، گل ستاره ای
ستاره، نشان ستاره، اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب
ستاره، نشان ستاره، دخشه
درخشان، ستاره، واکسی، پول، چشم، ادم باهوش، واکس کفش، چشم کبود شده، ادم زرنگ، چیز درخشنده، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
"ستاره؛"خوب است درهمه نگرش ها.
"ستاره زدگی" بد است در هر انگاره
ستاره سازی برای بازی. نه ستاره پرست برای شکست.
"ستاره زدگی" بد است در هر انگاره
ستاره سازی برای بازی. نه ستاره پرست برای شکست.
معال در زبان لکی : اَسارَه
اس در فارسی یعنی ثابت همانطور که بیس بمعنی ثابته تار هم که یعنی کم نور پس استاره یعنی ثابت کم نور
ازهمه جالبترklio شنگه که فکرمیکنه ستاره از star انگلیسی گرفته شده واقعا چه هشت طبقه هایی در ایران زندگی میکنند ازخودش نمیپرسه فردوسی که میگفت ستاره نگردد مگر بر زیان. . . . هزارسال پیش انگلیسی دیده بود؟ یا مردم شاهرود دامغان ولرها که استاره میگن مگه انگلیسی خواندن؟؟
در لری بختیاری
آستارَ، آسّارَ:ستاره
آستارَ، آسّارَ:ستاره
واژه ستاره از پارسی میانه ( stʾlk' /stārag/ ) ، ( stl /star/ ) ، از فارسی باستان 𐎠𐎿𐎫 - ایرانی *Hstā́، از پروتو - هندواروپایی *h₂stḗr.
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ ) اوستا �ستار� ، پهلوی �ستارک � � نیبرگ 207�، هندی باستان �ستر� ، ارمنی �استی � ، کردی �ایستیرک � ، افغانی �ستورایی � و �ستارغا� ( چشم ) ، استی �ستلی � ، وخی �ستار� ، شغنی �شتاری � و �شتیری � ، سریکلی �ختورج � ، منجی �استاری � ، سنگلیچی �اوستورک � ، دزفولی �آساره � و �ستارا� ، گیلکی �ستارا� . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . کوکب. ( برهان ) . نجم. ( شرفنامه منیری ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) :
... [مشاهده متن کامل]
وآن شب تیره کآن ستاره برفت
وآمد از آسمان بگوش تراک.
خسروی.
که ایوانْش برتر ز کیوان نمود
تو گفتی ستاره بخواهد ربود.
فردوسی.
که تا ماه و خورشید را بنگرد
ستاره همی یک بیک بشمرد.
فردوسی.
وگر استیزه کنی با تو برآیم من
روز روشنْت ستاره بنمایم من.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 20 ) .
اینک از آن دو آفتاب چندین ستاره تابد. ( تاریخ بیهقی ) .
اگر سرّا بضرّا در ندیدستی برو بنگر
ستاره زیر ابر اندر چو سرّا زیر ضرّایی.
ناصرخسرو.
جهان در جهان بینی پرخیمه و چراغ چون ستاره. ( چهارمقاله عروضی چ معین ص 59 ) .
ستاره گفت منم پیک عزت از در او
از آن بمشرق و مغرب همیشه سیارم.
خاقانی.
از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین
همچو ستاره بصبح خانه گرفت اضطراب.
خاقانی.
ستاره در آن فضا راه گم کند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
بد و نیک از ستاره چون آید
که خود از نیک و بد زبون آید.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ) .
گر ستاره سعادتی دادی
کیقباد از منجمی زادی.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ) .
در آسمان ستاره بود بیشمار لیک
رنج کسوف بهره شمس و قمر بود.
ابن یمین.
- پرستاره ؛ دارای ستاره فراوان. ستاره دار :
با چرخ پرستاره نگه کن چون
پر لاله سبزه درخور و مقرونست.
ناصرخسرو.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن
زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو. - ستاره بام ؛ ستاره صبح. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ستاره سحر و ستاره صبح شود.
- ستاره بی روشن ؛ ترجمه کوکب ثابت است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .
- ستاره پرست ؛ آنکه ستاره را ستایش کند.
- ستاره پستان ؛ سیاهی که بر سر پستان زنان است. ( مؤلف ) . سنجاقک.
- ستاره خوبان ؛ سرآمد زیبایان. آنکه از همه زیباتر باشد. که از دیگر زیبایان ممتاز باشد :
ایا ستاره خوبان خلخ و یغما
بدلبری دل ما را همی کنی یغما.
معزی.
- ستاره دمدار ؛ رجوع به ستاره دنباله دار و ذوذنب شود.
- ستاره دنباله دار ؛ کوکبی که خطی طویل بدنبال داشته باشد و طلوع آن موجب فتنه و نحوست است. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) . ذوذنب :
ز خال گوشه دنباله دار می ترسم
ازین ستاره دنباله دار می ترسم.
صائب.
رجوع به ذوذنب شود.
- ستاره زمین ؛ کنایه از سنگ طلق باشد و آن سنگی است مانند آینه براق و شفاف که پرده پرده از روی هم برمی خیزد. ( برهان ) .
- ستاره سحر ؛ ستاره زهره که در آخر شب طلوع کند و گاهی به وقت شام نمایان شود. ( آنندراج ) . ستاره بام. ستاره صبح :
چون شب دین سیه و تیره شود فاطمیان
صبح مشهور و مه و زهره ستاره سحرند.
ناصرخسرو.
در میانه کنیزکی چو پری
برده نور از ستاره سحری.
نظامی.
گرد بر گرد او چو حور پری
صدهزاران ستاره سحری.
نظامی.
- || بمعنی آفتاب نیز نوشته اند. ( آنندراج ) .
- ستاره سینما ؛ هنرپیشه درجه اول سینما. هنرپیشه ای که در فیلمهای معروف ، مشهور شده باشد.
- ستاره صبح ؛ طارق. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) . رجوع به ستاره سحر شود.
- ستاره قلندران ؛ آفتاب. ( برهان ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) .
- ستاره کاروان کش ؛ شباهنگ. رجوع به شباهنگ شود.
- ستاره همت ؛آنکه همت بلند دارد :
آسمان سترا ستاره همتا
من ترا قیدافه همت دیده ام.
خاقانی.
- امثال :
در هفت آسمان یک ستاره نداشتن ؛ درویش بودن. مفلس بودن.
ستاره بروزکسی نمودن ؛ کیفری سخت به او دادن. بادافره کار زشت او را بدو دادن. ( امثال و حکم ) . روز او را بشب بدل کردن. روز او را تیره و تار کردن. روز روشن کسی را شب تار نمودن :
وگر استیزه کنی با تو برآیم من
روز روشنْت ستاره بنمایم من.
منوچهری.
گفت والی خراسان منم و سپهسالار ابوعلی است پسر من ، واﷲ که من ستاره بروز بدیشان نمایم. ( زین الاخبار گردیزی ) .
ستاره بالای سر خود نمیتواند دید ؛ نهایت حسود ورشگن یا بسیار متکبر و خودپسند است. ( امثال و حکم ) .
ستاره کوره ماه نمیشه ، شاهزاده کوره شاه نمیشه ؛ مراد مثل آنکه ناقصی بدعوی جای کاملی نتواند گرفت. ( امثال و حکم ) .
مثل ستاره سهیل است ؛ دیر دیر او را توان دیدن. غیبت های او دراز و طویل باشد. ( امثال و حکم ) .
|| بخت و طالع. ( غیاث ) ( آنندراج ) . ستاره اقبال. اختر طالع :
ستاره شب تیره یار منست
من آنم که دریا کنار منست.
فردوسی.
وز آن حصار بمنصوره روی کرد و براند
بر آن ستاره کجا راند حیدر از خیبر.
فرخی.
تخم همت ستاره بردهدم
فلک است این زمین که من دارم.
خاقانی.
|| مجازاً، بمعنی اشک :
همی گفت وز نرگسان سیاه
ستاره همی ریخت بر گرد ماه.
اسدی.
|| شمسه قبه های رنگین که معماران بر سقوف منازل میسازند. ( از شرح خاقانی ، از غیاث ) . || رایت و علم. ( برهان ) . درفش. بیرق.
ستاره. [ س ِ / س َ رَ / رِ ] ( اِ ) افزار جدول کشان را میگویند و آن چیزی است راست و تنک و پهن بعرض دو انگشت یا کمتر، از فولاد یا چوب یا استخوان و امثال آن سازند و بعربی مسطر خوانند. ( برهان ) . اسم افزاری است از چوب و آهن که بدان جدول کشند. ( آنندراج ) . ستاره جدول چیزی دراز از چوب یا آهن که حکم مسطر دارد و برای جدول کشی بکار آید و تنها ستاره نیز بدین معنی آمده. ( آنندراج ) :
ز نارسایی طالع تمام دنبال است
ستاره ام بفلک چون ستاره جدول.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ) .
ستاره. [ س َ / س ِ رَ / رِ ] ( اِ ) خیمه ای را گویند از پارچه ٔبسیار نازک دوزند بجهت منع مگس و پشه و آن را درین زمان پشه دان خوانند. ( برهان ) . بقول نلدکه ستاره عربی است بمعنی پوشش مشتق از ستر، پوشیدن. رجوع شود به ستا و ستاره. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . || نوعی از چادر باشد که آن را شامیانه خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ) . || قبه ای که برای دفع پشه و مگس نصب کنند. ( شرفنامه ) . || پرده : چون [ هارون ] بمجلس لهو بنشستی نه از او [ از خواهر ] صبر توانستی کرد و نه از جعفر وهر وقتی خواهر را از پس ستاره بنشاندی و خود پیش ستاره با جعفر بنشستی و هر ساعتی دامان ستاره برداشتی و خواهر را بدیدی. ( تاریخ بخارا ) . روزی جعفر را گفت ای برادر بدان که. . . بر من دشوار همی آید که هر وقتی از پس ستاره شدن و خواهر را دیدن. ( تاریخ بخارا ) .
مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید
حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید.
خاقانی.
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) طنبوره و سازی را گویند که سه تار داشته باشد و به این معنی منفصل باید نوشت. ( برهان ) ( جهانگیری ) . از: سه تار َه ( پسوند نسبت ) = دارای سه سیم. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . نام ساز که آن را ستار گویند. ( غیاث ) . رباب که در او سه تار باشد. ( شرفنامه ) :
گه ولادتش ارواح خوانده سوره نور
ستاره بست ستاره سماع کرد سما.
خاقانی.
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بازی سیُم نرد که ستا باشد. ( برهان ) . رجوع به ستا شود.
ستاره. [ س َ رَ / رِ ] ( اِ ) آستان درِ خانه. ( برهان ) . رجوع به ستانه و آستانه شود.
ستاره. [ س ِ رَ ] ( اِخ ) نام مادر شیخ الرئیس ابوعلی سیناست از اهل افشنه قریه ای نزدیک بخارا. رجوع به شرح حال رودکی سعید نفیسی ص 101 و تتمه صوان الحکمة ص 39 و تاریخ علوم عقلی صفا ص 206 ) .
ستاره. [ س ِ رَ ] ( اِخ ) نام قریه ای است در طیف بزره که در غرب آن قرار گرفته و به جبلة متصل میشود. وادیی است که آن را لحف گویند. ( از معجم البلدان ) .
منابع ها. خود
لغت نامه دهخدا
�ağbayır, Yaşar ( 2007 ) , “sitare2”, in �t�ken T�rk�e S�zl�k ( in Turkish ) , volume 1, Istanbul: �t�ken Neşriyat, page 4265
K�l�kian, Diran ( 1911 ) , “ستاره”, in Dictionnaire turc - fran�ais, Constantinople: Mihran, page 665
Meninski, Franciszek � Mesgnien ( 1687 ) , “Stella”, in Complementum thesauri linguarum orientalium, seu onomasticum latino - turcico - arabico - persicum, simul idem index verborum lexici turcico - arabico - persici, quod latin�, germanic�, aliarumque linguarum adject� nomenclatione nuper in lucem editum, Vienna, column 1595
Meninski, Franciszek � Mesgnien ( 1680 ) , “ستاره”, in Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, praecipuas earum opes � Turcis peculiariter usurpatas continens, nimirum Lexicon Turkico - Arabico - Persicum, Vienna, column 2547
Redhouse, James W. ( 1890 ) , “ستاره”, in A Turkish and English Lexicon, Constantinople: A. H. Boyajian, page 1039
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ ) اوستا �ستار� ، پهلوی �ستارک � � نیبرگ 207�، هندی باستان �ستر� ، ارمنی �استی � ، کردی �ایستیرک � ، افغانی �ستورایی � و �ستارغا� ( چشم ) ، استی �ستلی � ، وخی �ستار� ، شغنی �شتاری � و �شتیری � ، سریکلی �ختورج � ، منجی �استاری � ، سنگلیچی �اوستورک � ، دزفولی �آساره � و �ستارا� ، گیلکی �ستارا� . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . کوکب. ( برهان ) . نجم. ( شرفنامه منیری ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) :
... [مشاهده متن کامل]
وآن شب تیره کآن ستاره برفت
وآمد از آسمان بگوش تراک.
خسروی.
که ایوانْش برتر ز کیوان نمود
تو گفتی ستاره بخواهد ربود.
فردوسی.
که تا ماه و خورشید را بنگرد
ستاره همی یک بیک بشمرد.
فردوسی.
وگر استیزه کنی با تو برآیم من
روز روشنْت ستاره بنمایم من.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 20 ) .
اینک از آن دو آفتاب چندین ستاره تابد. ( تاریخ بیهقی ) .
اگر سرّا بضرّا در ندیدستی برو بنگر
ستاره زیر ابر اندر چو سرّا زیر ضرّایی.
ناصرخسرو.
جهان در جهان بینی پرخیمه و چراغ چون ستاره. ( چهارمقاله عروضی چ معین ص 59 ) .
ستاره گفت منم پیک عزت از در او
از آن بمشرق و مغرب همیشه سیارم.
خاقانی.
از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین
همچو ستاره بصبح خانه گرفت اضطراب.
خاقانی.
ستاره در آن فضا راه گم کند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
بد و نیک از ستاره چون آید
که خود از نیک و بد زبون آید.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ) .
گر ستاره سعادتی دادی
کیقباد از منجمی زادی.
نظامی ( هفت پیکر ص 4 ) .
در آسمان ستاره بود بیشمار لیک
رنج کسوف بهره شمس و قمر بود.
ابن یمین.
- پرستاره ؛ دارای ستاره فراوان. ستاره دار :
با چرخ پرستاره نگه کن چون
پر لاله سبزه درخور و مقرونست.
ناصرخسرو.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن
زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو. - ستاره بام ؛ ستاره صبح. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ستاره سحر و ستاره صبح شود.
- ستاره بی روشن ؛ ترجمه کوکب ثابت است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .
- ستاره پرست ؛ آنکه ستاره را ستایش کند.
- ستاره پستان ؛ سیاهی که بر سر پستان زنان است. ( مؤلف ) . سنجاقک.
- ستاره خوبان ؛ سرآمد زیبایان. آنکه از همه زیباتر باشد. که از دیگر زیبایان ممتاز باشد :
ایا ستاره خوبان خلخ و یغما
بدلبری دل ما را همی کنی یغما.
معزی.
- ستاره دمدار ؛ رجوع به ستاره دنباله دار و ذوذنب شود.
- ستاره دنباله دار ؛ کوکبی که خطی طویل بدنبال داشته باشد و طلوع آن موجب فتنه و نحوست است. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) . ذوذنب :
ز خال گوشه دنباله دار می ترسم
ازین ستاره دنباله دار می ترسم.
صائب.
رجوع به ذوذنب شود.
- ستاره زمین ؛ کنایه از سنگ طلق باشد و آن سنگی است مانند آینه براق و شفاف که پرده پرده از روی هم برمی خیزد. ( برهان ) .
- ستاره سحر ؛ ستاره زهره که در آخر شب طلوع کند و گاهی به وقت شام نمایان شود. ( آنندراج ) . ستاره بام. ستاره صبح :
چون شب دین سیه و تیره شود فاطمیان
صبح مشهور و مه و زهره ستاره سحرند.
ناصرخسرو.
در میانه کنیزکی چو پری
برده نور از ستاره سحری.
نظامی.
گرد بر گرد او چو حور پری
صدهزاران ستاره سحری.
نظامی.
- || بمعنی آفتاب نیز نوشته اند. ( آنندراج ) .
- ستاره سینما ؛ هنرپیشه درجه اول سینما. هنرپیشه ای که در فیلمهای معروف ، مشهور شده باشد.
- ستاره صبح ؛ طارق. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) . رجوع به ستاره سحر شود.
- ستاره قلندران ؛ آفتاب. ( برهان ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) .
- ستاره کاروان کش ؛ شباهنگ. رجوع به شباهنگ شود.
- ستاره همت ؛آنکه همت بلند دارد :
آسمان سترا ستاره همتا
من ترا قیدافه همت دیده ام.
خاقانی.
- امثال :
در هفت آسمان یک ستاره نداشتن ؛ درویش بودن. مفلس بودن.
ستاره بروزکسی نمودن ؛ کیفری سخت به او دادن. بادافره کار زشت او را بدو دادن. ( امثال و حکم ) . روز او را بشب بدل کردن. روز او را تیره و تار کردن. روز روشن کسی را شب تار نمودن :
وگر استیزه کنی با تو برآیم من
روز روشنْت ستاره بنمایم من.
منوچهری.
گفت والی خراسان منم و سپهسالار ابوعلی است پسر من ، واﷲ که من ستاره بروز بدیشان نمایم. ( زین الاخبار گردیزی ) .
ستاره بالای سر خود نمیتواند دید ؛ نهایت حسود ورشگن یا بسیار متکبر و خودپسند است. ( امثال و حکم ) .
ستاره کوره ماه نمیشه ، شاهزاده کوره شاه نمیشه ؛ مراد مثل آنکه ناقصی بدعوی جای کاملی نتواند گرفت. ( امثال و حکم ) .
مثل ستاره سهیل است ؛ دیر دیر او را توان دیدن. غیبت های او دراز و طویل باشد. ( امثال و حکم ) .
|| بخت و طالع. ( غیاث ) ( آنندراج ) . ستاره اقبال. اختر طالع :
ستاره شب تیره یار منست
من آنم که دریا کنار منست.
فردوسی.
وز آن حصار بمنصوره روی کرد و براند
بر آن ستاره کجا راند حیدر از خیبر.
فرخی.
تخم همت ستاره بردهدم
فلک است این زمین که من دارم.
خاقانی.
|| مجازاً، بمعنی اشک :
همی گفت وز نرگسان سیاه
ستاره همی ریخت بر گرد ماه.
اسدی.
|| شمسه قبه های رنگین که معماران بر سقوف منازل میسازند. ( از شرح خاقانی ، از غیاث ) . || رایت و علم. ( برهان ) . درفش. بیرق.
ستاره. [ س ِ / س َ رَ / رِ ] ( اِ ) افزار جدول کشان را میگویند و آن چیزی است راست و تنک و پهن بعرض دو انگشت یا کمتر، از فولاد یا چوب یا استخوان و امثال آن سازند و بعربی مسطر خوانند. ( برهان ) . اسم افزاری است از چوب و آهن که بدان جدول کشند. ( آنندراج ) . ستاره جدول چیزی دراز از چوب یا آهن که حکم مسطر دارد و برای جدول کشی بکار آید و تنها ستاره نیز بدین معنی آمده. ( آنندراج ) :
ز نارسایی طالع تمام دنبال است
ستاره ام بفلک چون ستاره جدول.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ) .
ستاره. [ س َ / س ِ رَ / رِ ] ( اِ ) خیمه ای را گویند از پارچه ٔبسیار نازک دوزند بجهت منع مگس و پشه و آن را درین زمان پشه دان خوانند. ( برهان ) . بقول نلدکه ستاره عربی است بمعنی پوشش مشتق از ستر، پوشیدن. رجوع شود به ستا و ستاره. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . || نوعی از چادر باشد که آن را شامیانه خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ) . || قبه ای که برای دفع پشه و مگس نصب کنند. ( شرفنامه ) . || پرده : چون [ هارون ] بمجلس لهو بنشستی نه از او [ از خواهر ] صبر توانستی کرد و نه از جعفر وهر وقتی خواهر را از پس ستاره بنشاندی و خود پیش ستاره با جعفر بنشستی و هر ساعتی دامان ستاره برداشتی و خواهر را بدیدی. ( تاریخ بخارا ) . روزی جعفر را گفت ای برادر بدان که. . . بر من دشوار همی آید که هر وقتی از پس ستاره شدن و خواهر را دیدن. ( تاریخ بخارا ) .
مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید
حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید.
خاقانی.
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) طنبوره و سازی را گویند که سه تار داشته باشد و به این معنی منفصل باید نوشت. ( برهان ) ( جهانگیری ) . از: سه تار َه ( پسوند نسبت ) = دارای سه سیم. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . نام ساز که آن را ستار گویند. ( غیاث ) . رباب که در او سه تار باشد. ( شرفنامه ) :
گه ولادتش ارواح خوانده سوره نور
ستاره بست ستاره سماع کرد سما.
خاقانی.
ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بازی سیُم نرد که ستا باشد. ( برهان ) . رجوع به ستا شود.
ستاره. [ س َ رَ / رِ ] ( اِ ) آستان درِ خانه. ( برهان ) . رجوع به ستانه و آستانه شود.
ستاره. [ س ِ رَ ] ( اِخ ) نام مادر شیخ الرئیس ابوعلی سیناست از اهل افشنه قریه ای نزدیک بخارا. رجوع به شرح حال رودکی سعید نفیسی ص 101 و تتمه صوان الحکمة ص 39 و تاریخ علوم عقلی صفا ص 206 ) .
ستاره. [ س ِ رَ ] ( اِخ ) نام قریه ای است در طیف بزره که در غرب آن قرار گرفته و به جبلة متصل میشود. وادیی است که آن را لحف گویند. ( از معجم البلدان ) .
منابع ها. خود
لغت نامه دهخدا
�ağbayır, Yaşar ( 2007 ) , “sitare2”, in �t�ken T�rk�e S�zl�k ( in Turkish ) , volume 1, Istanbul: �t�ken Neşriyat, page 4265
K�l�kian, Diran ( 1911 ) , “ستاره”, in Dictionnaire turc - fran�ais, Constantinople: Mihran, page 665
Meninski, Franciszek � Mesgnien ( 1680 ) , “ستاره”, in Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, praecipuas earum opes � Turcis peculiariter usurpatas continens, nimirum Lexicon Turkico - Arabico - Persicum, Vienna, column 2547
Redhouse, James W. ( 1890 ) , “ستاره”, in A Turkish and English Lexicon, Constantinople: A. H. Boyajian, page 1039
واژه ستاره
معادل ابجد 666
تعداد حروف 5
تلفظ setāre
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: ستارَة، جمع: سَتائِر] [قدیمی]
مختصات ( س رِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی setAre
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 666
تعداد حروف 5
تلفظ setāre
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: ستارَة، جمع: سَتائِر] [قدیمی]
مختصات ( س رِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی setAre
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
واژه همسان با ایشتار در زبان تبری ( زیر شاخه زبان پهلوی ) ایشتر است که ایش در زبان تبری به معنی شاش در زبان پارسی است پس ایشتر به معنی شاشو است و از آن جا که باران را شاشیدن یکی از خدایان می دانستند به خدای باران ایشتر یا ایشتار می گفتند.
ستاره یعنی زیبا و درخشان
یعنی بانوی جذاب و خیره کننده
دختر درخشان و موفق
یعنی بانوی جذاب و خیره کننده
دختر درخشان و موفق
برخلاف تلاش عزیزان این واژه ریشه ایرانی ندارد ، ستاره از استار انگلیسی است و استار از ایشتار اکدی می آید به معنی خداوند عشق
� استاره � در گویش تبری معادل کلمه � ایستاده � در زبان پارسی بوده و با واژه ستاره در فارسی و استار در انگلیسی از یک ریشه هستند. در لغت عرب به ستاره � ثابت � گویند که ترجمه �ایستاده� است.
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
... [مشاهده متن کامل]
comma = ویرگول ( , )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول ( ; )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe ( ʼ ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول ( ʼ ‘ ) و ( ” “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
... [مشاهده متن کامل]
comma = ویرگول ( , )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول ( ; )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe ( ʼ ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول ( ʼ ‘ ) و ( ” “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
asterisk = ستاره ( * )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
ellipsis = سه نقطه ( . . . )
ستاره یک واژه آریایی هست و در فرهنگ نامه های پهلوی وجود دارد و این واژه وارد دیگر زبان های هندو اروپایی مانند:انگلیسی و . . . شده است.
متضاد ستاره که خورشید نیست بلکه سیاره است
خورشید خودش ستاره ای است که از بقیه ستارگان به زمین نزدیکتر است لطفا اصلاح کنید
خورشید خودش ستاره ای است که از بقیه ستارگان به زمین نزدیکتر است لطفا اصلاح کنید
ستاره در زبان ترکی
۱:ترکی آذربایجانی=>Ulduz
۲:ترکی آنادولو ( استانبولی ) =>Yıldız
۳:ترکی ازبکی=>Yulduz
۴:ترکی ترکمنی:=>yldyz
۵:ترکی قزاقی=>Жұлдыз
Juldız
۶:ترکی قرقیزی:=>Жылдыз
Jıldız
۱:ترکی آذربایجانی=>Ulduz
۲:ترکی آنادولو ( استانبولی ) =>Yıldız
۳:ترکی ازبکی=>Yulduz
۴:ترکی ترکمنی:=>yldyz
۵:ترکی قزاقی=>Жұлдыз
Juldız
۶:ترکی قرقیزی:=>Жылдыз
Jıldız
ستاره ینی نورانی و زیبا
معنی :درخشان، نورانی، نجمه
من از اینکه پدرو مادرم اسم منو ستاره گذاشتن خیلی ممنونم چون اسم من برای همه قشنگیه وهمه منو خیلی دوست دارن
درخشان و زیبا
اولدوز
از خانواده شهاب سنگ
💫ستاره 💫به معنی زیبایی ودرخشندگی هست خیلی اسم قشنگ خاصی هست این اسم بهم خیلی اعتماد به نفس میده خیلی خوشحالم از این که مادر پدرم این اسم رو روی من گذاشتن
💫Setareh 💫
سلام
کوکب. . . نجم. . . تارا. . . . سها. . . طالع. . . .
ستاره یعنی دختر خوشکل و ساده و مهربون که خیلی پاک و معصومه. . . من که اسمم ستاره اس دوستام درباره ام اینو میگن
در کوردی ئه ستیره ( astera ) است
مانگ و ئه ستیره:ماه و ستاره
مانگ و ئه ستیره:ماه و ستاره
در کردی کورمانجی باکوری ستاره میشود سترک
ستاره زدن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستاره زدن: " می نویسد : ( ( ستاره گونه ای از خیمه بوده است که شامیانه خوانده می شده است این واژه تازی است و برآمده از " سِتر ". چنان می نماید که "ستاره زدن" که در بیت هایی دیگر نیز به کار رفته است به معنی فروهشتن پرده ی خیمه باشد. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( یکی خیمهٔ پرنیان ساخته
ستاره زده جای پرداخته ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص363. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستاره زدن: " می نویسد : ( ( ستاره گونه ای از خیمه بوده است که شامیانه خوانده می شده است این واژه تازی است و برآمده از " سِتر ". چنان می نماید که "ستاره زدن" که در بیت هایی دیگر نیز به کار رفته است به معنی فروهشتن پرده ی خیمه باشد. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( یکی خیمهٔ پرنیان ساخته
ستاره زده جای پرداخته ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص363. )
درخشنده و زیبا
ستاره به معنی روشنانی خیلی اسم خوب هست
اختر، کوکب، نجم، بخت، اقبال، تقدیر، طالع، آرتیست، هنرپیشه، فرد شاخص، قهرمان
اگر کسی در مورد کسانی که این اسم رو در طول تاریخ داشتن میدونه لطفا بگه. تنها کسی که همه جا مینویسن مادر ابوعلی سینا هست ولی مطمئنا بیش از این هم هست.
ستاره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی ستاره می نویسد : ( ( ستاره در پهلوی ستارگ stārag و ستار stār بوده است . این واژه را با star در انگلیسی و sternدر آلمانی وestrella در اسپانیایی و - �toile در فرانسوی می توانیم سنجید . در بیت ستاره با مجاز عام و خاص، در معنی خورشید به کار برده شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( زمین را بلندی نبُد جایگاه ؛
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره ، به سر بر، شگفتی نمود؛
به خاک اندرون، روشنائی فزود. ) )
توضیح بیت : زمین در آغاز ارجمندی و والایی نداشت کانون تیر فام و سیاه بود خورشید بر فراز آن شگفتی آفرید و خاک تیره و تار را روشنایی بخشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی ستاره می نویسد : ( ( ستاره در پهلوی ستارگ stārag و ستار stār بوده است . این واژه را با star در انگلیسی و sternدر آلمانی وestrella در اسپانیایی و - �toile در فرانسوی می توانیم سنجید . در بیت ستاره با مجاز عام و خاص، در معنی خورشید به کار برده شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( زمین را بلندی نبُد جایگاه ؛
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره ، به سر بر، شگفتی نمود؛
به خاک اندرون، روشنائی فزود. ) )
توضیح بیت : زمین در آغاز ارجمندی و والایی نداشت کانون تیر فام و سیاه بود خورشید بر فراز آن شگفتی آفرید و خاک تیره و تار را روشنایی بخشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
هم جذابه هم نورانی هم به معنی گل کوکب و نجم
من دختر داشته باشم اسمشو گیزارم نحمه عربی ولی معنی خودمو داره
من دختر داشته باشم اسمشو گیزارم نحمه عربی ولی معنی خودمو داره
ستاره کلمه ای است که در زبان اصلی ( پهلوی ) استره بوده . این کلمه به معنای شئ پرنور می باشد. یکی بودن واژه ی ستاره ( astron ) تقریباً در همه ی زبان های هند و اروپایی با تغییری ناچیز حکایت از انتقال علم کیهان شناسی ایرانیان به این فرهنگ ها دارد و قدمت توجه انسان به آسمان و اختران را نشان می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
ستاره ی فارسی همان Star انگلیسی و یا همان sitaara ستارای هندی است این واژه در زبان کردی نیز به شکل Ster ( استر ) با اندکی تفاوت با استار انگلیسی و استره ی پهلوی است . ریشه اصلی واژه ستاره را ستارک به معنی چشم کوچک می دانند مردم زمان باستان ستاره ها را به شکل چشم می پنداشتند که نظارگر مردم جهان هستند . استره پهلوی به اختر هم تبدیل شده است . حرف خ را در آخر ستاره در زبان تاجیکی Sitoraxo می توانیم ببینیم . ستاره یا استار را با تفاوت های اندک در زبان های زیر می توان دید . سندی: ستارو ، اردو: ستارے ، پشتو : ستوری
آفریکانس ، باسکی ، ترکی استانبولی ، سوئدی ، مالاگاسیایی، Star ، تلوگویی Sṭār ، لوگزامبورگیStaren ، اویغوری Stars ، هائیتیایی Stars ، گجراتی Sṭārsa ، رومانیاییstea ، ایتالیایی stella ، لاتینstella ، کورسی Stelle ، اسپرانتوSteloj ، کردی Ster ، آلمانی Sterne ، هلندیSterren ، مالتی Stilel ، دانمارکی stjerne ، نروژی Stjerne
فریزی غربیStjerren ، ایسلندیStjornur ، ویتنامیSao ، ولزیSer ، یدیshtern ، پنجابی Sitārē ، تاجیکیSitoraxo
در زبان یونانی به ستاره Asteria ( اس تیریا ) و ار منی Astgher ( آستْ هـِر ) گفته می شود . در زبان های
پرتغالی ، گالیسیایی Estrelas ، اسپانیاییEstrellas ، کاتالان Estrelles
- - - - - - - - - -
درزبان آذری به ستاره اولدوز یا یلدیز گفته می شود . ترکمنی yldyzlar ، آلبانیاییyll ، ازبکیYulduzlar ، قرقیزیjıldız
، قزاقی Juldızdar ، مغولی Oduud ، ترکی آذربایجانی Ulduzlar ، ( به نظر می رسد Ulduzlar در زبان آذری برگردانده ی یولدوزلار باشد به معنی نشان دهنده راه و و راهنما به این خاطر ستاره ها در شب راهنمای مسافران شب بوده اند بنابر این یول به معنی راه دوزلر ( سرراست کننده . )
- - - - - - - - -
اوکراینی Zirky ، بلاروسیZorki ، لیتوانیاییzvaigzdes ، لتونیاییZvaigznes ، بلغاری zvezda روسیzvezda ( زی وز دا ) اسلوونیایی Zvezde ، بوسنیایی ، Zvezde ، صربی Zvezde ، کرواتzvijezda ، اسلواکی hviezda ( هی وز دا ، )
- - - - - - - - - - -
استونیایی Tahed ، فنلاندی tahti ، نپالی ، TārāharuبنگالیTaraka ، مراتیTārē ، سینهالی taru ، هوسیاییTaurari
- - - - - - - - - - -
سوندایی Bentang ، اندونزیاییBintang ، مالایی Bintang ، سبوانو Bituon ،
- - - - - - - - - -
لائوسی dav ، تایلندی Dāw ، کره ای byeol ، فرانسوی Les etoiles
- - - - - - - - -
سوتویی جنوبیLinaleli ، جاوه ایLintang ، فیلیپینی Mga Bituin ، مائوریاییMito ، عربی najm
... [مشاهده متن کامل]
ستاره ی فارسی همان Star انگلیسی و یا همان sitaara ستارای هندی است این واژه در زبان کردی نیز به شکل Ster ( استر ) با اندکی تفاوت با استار انگلیسی و استره ی پهلوی است . ریشه اصلی واژه ستاره را ستارک به معنی چشم کوچک می دانند مردم زمان باستان ستاره ها را به شکل چشم می پنداشتند که نظارگر مردم جهان هستند . استره پهلوی به اختر هم تبدیل شده است . حرف خ را در آخر ستاره در زبان تاجیکی Sitoraxo می توانیم ببینیم . ستاره یا استار را با تفاوت های اندک در زبان های زیر می توان دید . سندی: ستارو ، اردو: ستارے ، پشتو : ستوری
آفریکانس ، باسکی ، ترکی استانبولی ، سوئدی ، مالاگاسیایی، Star ، تلوگویی Sṭār ، لوگزامبورگیStaren ، اویغوری Stars ، هائیتیایی Stars ، گجراتی Sṭārsa ، رومانیاییstea ، ایتالیایی stella ، لاتینstella ، کورسی Stelle ، اسپرانتوSteloj ، کردی Ster ، آلمانی Sterne ، هلندیSterren ، مالتی Stilel ، دانمارکی stjerne ، نروژی Stjerne
فریزی غربیStjerren ، ایسلندیStjornur ، ویتنامیSao ، ولزیSer ، یدیshtern ، پنجابی Sitārē ، تاجیکیSitoraxo
در زبان یونانی به ستاره Asteria ( اس تیریا ) و ار منی Astgher ( آستْ هـِر ) گفته می شود . در زبان های
پرتغالی ، گالیسیایی Estrelas ، اسپانیاییEstrellas ، کاتالان Estrelles
- - - - - - - - - -
درزبان آذری به ستاره اولدوز یا یلدیز گفته می شود . ترکمنی yldyzlar ، آلبانیاییyll ، ازبکیYulduzlar ، قرقیزیjıldız
، قزاقی Juldızdar ، مغولی Oduud ، ترکی آذربایجانی Ulduzlar ، ( به نظر می رسد Ulduzlar در زبان آذری برگردانده ی یولدوزلار باشد به معنی نشان دهنده راه و و راهنما به این خاطر ستاره ها در شب راهنمای مسافران شب بوده اند بنابر این یول به معنی راه دوزلر ( سرراست کننده . )
- - - - - - - - -
اوکراینی Zirky ، بلاروسیZorki ، لیتوانیاییzvaigzdes ، لتونیاییZvaigznes ، بلغاری zvezda روسیzvezda ( زی وز دا ) اسلوونیایی Zvezde ، بوسنیایی ، Zvezde ، صربی Zvezde ، کرواتzvijezda ، اسلواکی hviezda ( هی وز دا ، )
- - - - - - - - - - -
استونیایی Tahed ، فنلاندی tahti ، نپالی ، TārāharuبنگالیTaraka ، مراتیTārē ، سینهالی taru ، هوسیاییTaurari
- - - - - - - - - - -
سوندایی Bentang ، اندونزیاییBintang ، مالایی Bintang ، سبوانو Bituon ،
- - - - - - - - - -
لائوسی dav ، تایلندی Dāw ، کره ای byeol ، فرانسوی Les etoiles
- - - - - - - - -
سوتویی جنوبیLinaleli ، جاوه ایLintang ، فیلیپینی Mga Bituin ، مائوریاییMito ، عربی najm
شخص زیبا و مجلس ارا. شاخص و درخشنده پرنور و جذاب دلکش و شوخ همچون ستاره های اسمان پر رنگ و فریبنده
موجود آسمانی بسیار درخشنده وزیبا. که به رنگ سفید زرد. یخی دیده می شود
معنای زمان ( وقت، ساعت، لحظه، امام عصر، )
درخشان
اشک نورانی شب
نجم
درخشان ونورانی
به زبانای مختلف:
Star : انگلیسی
L'�toile : فرانسوی
별 : کره ای
Το αστέρι: یونانی
Der Star : المانی
La estrella : اسپانیایی
stella: لاتین
ดวงดาว: تایلندی
Star : انگلیسی
L'�toile : فرانسوی
별 : کره ای
Το αστέρι: یونانی
Der Star : المانی
La estrella : اسپانیایی
stella: لاتین
ดวงดาว: تایلندی
به نظرم این اسم یه اسم خیلی خاصه
یه اسم که به همه زبانا قابل گویشه
و افسانه های زیادی هم در باره این اسمه
واقعا خوشحالم که همچین اسمی مادر و پدرم برام
گذاشتند.
یه اسم که به همه زبانا قابل گویشه
و افسانه های زیادی هم در باره این اسمه
واقعا خوشحالم که همچین اسمی مادر و پدرم برام
گذاشتند.
یعنی اشک نورانی اسمان
بنا به داستانی ستاره ها مثل قطره های اشک ثابت اسمانند و
فقط زمانی خاموش میشوند که اشک اسمان بریزد و ان قطره اشک
همان ستاره دنباله داره
بنا به داستانی ستاره ها مثل قطره های اشک ثابت اسمانند و
فقط زمانی خاموش میشوند که اشک اسمان بریزد و ان قطره اشک
همان ستاره دنباله داره
در گویش لری خرم آبادی :
واژه آساره �sar� اسم جمع بمعنی ستاره های شب است
که ریشه آن واژه اَسِر �ser بمعنی اشک یا قطره درخشان و نورانی ست
ستاره یعنی اشکهای نورانی شب
واژه آساره �sar� اسم جمع بمعنی ستاره های شب است
که ریشه آن واژه اَسِر �ser بمعنی اشک یا قطره درخشان و نورانی ست
ستاره یعنی اشکهای نورانی شب
ستاره وسمانه
بخت، اقبال، کوکب
تارا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥١)