خدای نامه

/xodAynAme/

لغت نامه دهخدا

خدای نامه. [ خ ُ م َ] ( اِخ ) تاریخ. تاریخ سلاطین. ( یادداشت بخط مؤلف ) : در تاریخ ملوک الفرس بسیار نسختها تأمل کردم که ایشان خدای نامه خوانند کی پادشاه را خدایگان خواندندی ، یعنی شاهنامه. ( مجمل التواریخ و القصص ).

خدای نامه. [ خ ُ م َ ]( اِخ ) نام تاریخی از سلاطین ایران بود که در زمان یزدگرد سوم تألیف شده است. ( از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2542 ) و بعدها مأخذ شاهنامه فردوسی گردید. ( ازفرهنگ ایران باستان ص 36 و یشتها ص 208 ). این کتاب بزبان عربی ترجمه شد. ( از ابن الندیم ) و مترجم آن ابن مقفع بود که آنرا سیرالملوک نام داده است. ( یادداشت بخط مؤلف ). اسامی شاهان اشکانی در آن مفصل آمده است. در فرهنگ ایران باستان این نام خدای نامک و در ایران بزمان ساسانیان کریستن سن «خودای نامک » آمده است.

فرهنگ فارسی

کتابی است که در اواخر عهد ساسانی در سرگذشت شاهان ایران تالیف کرده بودند. پس از اسلام گروهی آنرا بنام سیرالملوک بعربی ترجمه کردند و همانست که مبنای شاهنامه گردیده .
نام تاریخی از سلاطین ایران بود که در زمان یزدگرد سوم تالیف شده است و بعدا ماخذ شاهنامه فردوسی گردید .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خدای نامه، مهم ترین کتابی که درباره تاریخ ملی ایران در زمان ساسانیان، با تحریرهای گوناگون، مدون شده است.
این کتاب، که روایات تاریخی و داستان های حماسی ایرانیان از آفرینش جهان و نخستین شهریار تا مرگ یزدگرد سوم ساسانی در آن ثبت شده بود، در نظر ساسانیانِ متأخر، تاریخ رسمی ایران به حساب می آمد.
کتاب شاهان
نام این کتاب به زبان پهلوی (فارسی میانه) Xwaday namag بوده است. متشکل از دو واژه xwadayبه معنای سرور، شاه و namagبه معنای نوشته و کتاب و در مجموع به معنای کتاب شاهان. عنوان خدای نامه در بسیاری از کتاب های قدیم اسلامی آمده است، از جمله الفهرست ابن ندیم تاریخ حمزه اصفهانی، التنبیه مسعودی، البدء و التاریخ مقدسی، السعادة و الاسعاد عامری و تاریخ بلعمی. باتوجه به این که مؤلفان اغلب این کتاب ها معاصر بودند و هریک در مواضع متفاوتی، از این کتاب نام برده اند، معلوم می شود هیچ یک عنوان آن را از دیگری نگرفته بودند، بلکه این عنوان در آن زمان در میان مؤلفان شناخته شده بوده است. عنوان خدای نامه در زبان عربی عمومآ به سِیَرالملوک (ملوک الفرس) و تاریخ ملوک الفرس ترجمه شد و ایرانیان عنوان شاه نامه را جایگزین آن کردند.
عدم وجود متن اصلی کتاب
متن پهلوی هیچ یک از تحریرهای مختلف این کتاب به دست ما نرسیده است، اما تردیدی نیست که تا اوایل قرن چهارم، متن پهلوی بعضی از تحریرهای خدای نامه، لااقل به صورت پراکنده، نزد موبدان زردشتی موجود بوده است در همین دوره، در فارس دانشمندان زردشتی کتاب های پارسیان و شرح نبردهای خود، «اَیادکاراتُ الفُرْس و ایّامهم»، را به سایر زردشتیان می آموختند. چنانکه تفضلی خاطرنشان کرده است، از سخن ابن حوقل در صورة الأرض برمی آید که این «ایادکارات» کتاب های تاریخی بوده اند.
اثری از بندهش
...

دانشنامه آزاد فارسی

خدایْ نامه
کتابی به فارسی میانه، در تاریخ داستانی و حماسۀ ملی و حوادث تاریخی شاهان ایران. به احتمال بسیار در زمان انوشیروان ساسانی، یعنی دوران شکوفایی ترجمه و تألیف و نهضت ادبی، تدوین شده است. اصل پهلوی آن در دست نیست. در این اثر تاریخی، که شماری از مضامین آن غیرمستقیم در شاهنامه باقی مانده، نام پادشاهان سلسله های ایرانی، وقایع تاریخی آمیخته به افسانه در ازمنۀ گوناگون، اسامی جنگ ها و بلایای بزرگ، داستان هایی دربارۀ طایفه های ایرانی و خاستگاه آنان، و در مجموع انبوهی از دانش کهن همراه با تاریخ و افسانه آمده است. نویسندگان و تدوین کنندگان کتاب، که وارثان سنت شفاهی کهن بوده اند، ضمن حفظ و نگاه داری این مطالب از منابع خارجی، مانند منبعی سریانی در مورد اسکندر، نیز بهره جسته اند. در زمان شاهان پس از انوشیروان، طبعاً مطالبی بر کتاب افزوده شد و پس از برافتادن ساسانیان نیز سرگذشت یزدگرد سوم را تا کشته شدنش بدان افزودند. در دورۀ ساسانی، احتمالاً چندین تحریر از خدای نامه وجود داشته که در دوران اسلامی با عنوان هایی مانند «سیرالملوک» و «سیرالملوک الفرس» و «سیرةالفرس» به عربی ترجمه شده است. ابن مقفع از قدیم ترین مترجمان خدای نامه و زادویه، پسر شاهویۀ اصفهانی، و بهرام بن مردان شاه موبد از دیگر مترجمان و تلخیص کنندگان نامی این کتاب بوده اند. احتمالاً نُه ترجمه و اقتباس از خدای نامه به عربی وجود داشته که مأخذ تاریخ نویسان دورۀ اسلامی مانند طبری و ثعالبی و دیگران بوده است. نویسندگان و سرایندگان شاهنامه به فارسی در قرن ۴ق از این ترجمه های عربی و احتمالاً اصل پهلوی آن استفاده کرده اند. کسانی مانند مؤلفان شاهنامۀ ابومنصوری (به نثر) و مسعودی مروزی (شاعر) و ابوالقاسم فردوسی مستقیم یا غیرمستقیم اساس کار خود را بر خدای نامه گذاشتند. اهمیت خدای نامه از شمار ارجاعات بدان در کتاب های تاریخی و ادبی پیداست.

پیشنهاد کاربران

واژه xwaday با تلفظ خدادای به زبان قوم ماد و کردهای امروز به معنای خداداد می باشد. و واژه namag در اصل namak با تلفظ نامک به معنای نامه کوتاه یا کوچک می باشد. محتوای آن نامه کوتاه که اثری از آن باقی نمانده است ، اشاره به کلام کوتاه پروردگار یا آفریدگار جهان و انسان و موجودات زنده و غیر زنده داشته است که از طرف خداوند متعال از طریق القائات و الهامات باطنی در آئینه شفاف دل و باطن و ضمیر خردمندان هندو و خردمندان میترایی در سرزمین های هند و ایران باستان ابلاغ گردیده و نه در قالب وحی و از طریق گوش سر بسان پیامبران ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی. یکی از آن دو نامه کوتاه خدا دادی یعنی بینش انسان شناسی و هستی یا وجود و کیهان یا جهان شناسی و خدا شناسی خردمندان میترائی باید قبل از پیدایش هخامه نشیان و قبل از پیداش زرتشت و اوستا وجود داشته بوده باشد و پس از حمله اسکندر مقدونی نسخه هایی از آن به یونان و اسکندریه منتقل گردیده باشد. اگر این تئوری یا حدس و گمان حقیقت داشته باشد، باز هم نمی توانیم بدانیم که آن خدای نامه کوتاه به چه خطی و روی چه چیزی نوشته شده بوده است. و معلوم نیست که آیا جانشینان اسکندر در ایران یعنی سلوکیان با آن نامه کوتاه آشنا بوده اند یا نه. اشکانیان و اقوام ساکان و ساسانیان اگر نسخه ای از آن نامه کوتاه را در اختیار داشته اند، حماسه های پهلوانی و داستان پادشاهان را به آن افزوده اند و به تدریج طول آن نامه کوتاه بلند و بلند تر شده است طوریکه بعدا ابو منصور و فردوسی طوسی اشتباها آنرا شاه نامه پنداشته و نامیده اند. عبارت شاه نامه در اصل و ریشه به معنای نامه شاهان نمی باشد بلکه به معنای نامه بلند. بطور خلاصه می توان باور داشت که اوستای زرتشت و آئین مزدیسنا و حلول روان یا تناسخ هندوان دو پرده تاریک و ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر و دو سد و مانع عظیم اند در مقابل و بر سر راه دید انسان هندی و ایرانی امروز بسوی فرهنگ و تمدن گذشته این دو سرزمین. اگر این دو پرده تاریک و ضخیم بیافتند و این دو سد و مانع صاف و هموار شوند ، آنگاه شعاع نور آن دو شمع روشن شده در اعصار دور دست باستان توسط خردمندان و محتوای آن دو نامه کوتاه یا پیامک خدادای به عصر امروز خواهد رسید و شاید به دو چراغ پر نور تبدیل شوند که تحت نور روشن آنها بتوان آفرینش و منشاء پیدایش جهان و انسان و موجودات را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت به روش علمی و به زبان ریاضی شرح و توضیح داد. آن دو پیام کوتاه آسمانی یا به زبان تمثیل آن دو شمع روشن شده توسط خردمندان هندو ( rishi با تلفظ ریشی به معنای ریش دار یا ریش سفیدان و بزرگان ایل و طایفه و قبیله و قوم مثل ریش سفیدان امروز خودمان که خودرا بزرگ قوم و نماینده و خلیفه الله روی کره زمین می پندارند ) و خردمندان میترائی به اختصار یا کوتاه و فشرده به شرح زیر می باشند:
...
[مشاهده متن کامل]

الف - خردمندان میترائی به یک نظم کیهانی باور نداشته اند بلکه به هفت نظم کیهانی که در هرکدام از آنها انسان دارای یک زندگی دیگری می باشد. برای دست یابی به آن بینش باستانی به منبع موثق و مطمئن تر دیگری نیاز نداریم غیر از رسم یا مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین بهنگام بر پایی جشن باستانی عید نوروز. از دیدگاه آفرینندگان اولیه این رسم یعنی خردمندان میترائی و نه پادشاهان پیشدادی ، حرف س حرف اول هفت شئی یا چیز نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان به معنای نظم و زندگی.
ب - چرخه یا گردش و یا زنجیره تولد و مرگ توسط خردمندان هندو و سرایندگان وِدا های چهارگانه . به زبان سانسکریت و حروف لاتین samsara با تلفظ سَم سَرا . به زبان فارسی و تمثیل به معنای سرا یا خانه زهر یا درد و رنج . به زبان علمی امروز میتوان به جای چرخه یا زنجیره از نوسانات متوالی نوسانگر دوقطبی تولد و مرگ استفاده کرد.
آن خرد مندان باستانی به نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و متعاقب آن وقوع مه بانگ های متوالی و نو آوری های همه جانبه محتوای کیهان یا جهان علم و آگاهی نداشته اند، طوریکه بتوانند آن دو کشف سترگ یا عظیم و بزرگ را به روش و زبان علمی شرح و توضیح دهند. هندوان کشف خودرا از طریق حلول روان یا تناسخ شرح و توضیح داده و تبیین و توجیه نموده و میترائیان به این تصور رسیده اند که سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی به شکل طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط موجود اند و در هرکدام از طبقات، انسان دارای یک زندگی دیگر. همان تصور بعدا در یونان منجر به پیدایش ایده هفت آسمان و یک زمین در مرکز آنها توسط ارسطو و در اسکندریه منجر به پیدایش هیئت یا نجوم بطلمیوسی و در بین اقوام بابل و بعدا قوم عرب منجر به باور به سماوات سبع و الارض ( هفت آسمان و یک زمین ) گردیده است. خواب معراج یعقوب نوه ابراهیم و معراج نامه اَردا ویرادف پارسی و خواب معراج پیامبر اسلام هرسه ریشه در آن جهان بینی باستانی میترائی دارند و خطوط هفتگانه روی جام باستانی جم هم بهمان ترتیب.
طوریکه امروز مطلع هستیم بودا با پدیده حلول روان یا تناسخ و شرح و توضیح چرخه یا گردش تولد و مرگ از آن طریق را نپذیرفته و بر این باور بوده است که تکرار تولد و مرگ فقط در چهارچوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر می باشد و باور بودا می تواند مورد تائید شناخت و دانش علم نجوم و کیهانی قرار گیرد. نتیجه اینکه زنجیره تولد و مرگ افراد انسانی فقط در بطن و در طول تسلسل تولد و مرگ کیهان بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان می تواند حقیقت داشته باشد و مقدور و میّسر و امکان پذیر باشد و نه از طریق حلول روان و سامان ها یا نظام های هفتگانه کیهانی و زندگانی های هفتگانه انسانی میترائیان و آسمان ها و زمین های هفتگانه قرآنی و وادی های هفتگانه امر و تکوین و عوالم هفتگانه حکیمان و عارفان دینی و هفت شهر عشق شاعران و عارفان فارسی زبان بصورت طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند بلکه از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه پشت سرهم به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و عمر خودرا سپری می نمایند و آنهم نه یک بار بلکه بطور فراوان با مراتب یا درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل. واژه معروف اوستایی که خود زرتشت و شاگردان وی و نویسندگان اوستا با تلفظ ریشه ای و معنای اصلی آن آشنایی نداشته اند و بعدا توسط مورخین یونانی و مفسرین غربی به اصطلاح اوستا شناس به ازدواج با محارم ترجمه و تفسیر و معنا گردیده است، یعنی خویدوده در اصل خطاب به افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 می باشد. و این واژه در ارتباط مستقیم با بینش میترائیان یعنی سامان های هفتگانه کیهانی و هفت زندگی انسانی قابل تفسیر و معنی کردن می باشد و آن اینکه خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده خودی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن در قالب پنج زوج بنیادی و ملکوتی و به پنج روش مختلف. چرخه تولد و مرگ هندوان و نظام های هفتگانه کیهانی و هفت زندگی انسانی میترائیان مکمل همدیگر می باشند و بدون توجه با کشف بزرگ عصر جدید یا شناخت اصلی و محوری نظریه علمی مه بانگ ( به قول هاوگینگ : بزرگترین کشف اعصار ) یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان غیر قابل دریافت و هضم و جذب و درک و فهم و شرح و توضیح می باشند. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم و شمه ای ناچیز از محتوای کوتاه و مفقود شده آن دو خدای نامه باستانی را خدمت خوانندگان گرامی ارائه داده باشم.

بپرس