گاو
(اِ.) ۱ - از حیوانات اهلی علفخوار. ۲ - نام دومین برج از برج های منطقه البروج که خورشید در اردیبهشت ماه در این برج دیده می شود، ثور. ، ~ ِ پیشانی سفید کنایه از آدم خیلی معروف . ، ~ بی شاخ و دم کنایه از: آدم درشت هیکل و بی فرهنگ ، شخص ابله . ،~ کسی زای
(وِ زَ)(اِمر.) گاوی که طبق افسانه ها در زیر زمین است و زمین روی شاخ این گاو قراردارد و خود گاو بر پشت ماهی ایستاده است .
(وِ مِ)(اِمر.) گاو زرینی که سامری نامی از بنی اسرائیل آن را ساخته بود و مردم را به پرستیدن آن دعوت می کرد.
(وِ فِ) (اِمر.) نام گاوی که فریدون به هنگام کودکی در مازندران از شیر آن تغذیه می کرد. نام این گاو برمایه و برمایون بود.
(وِ فَ لَ) (اِمر.) برج ثور، دومین برج از برج های منطقه البروج که در اردیبهشت خورشید در این برج قرار دارد.
(وِ گَ) نک گاو فلک .
(اِمر.) نک گاوزمین .
(وِ) (اِ.) گاوی که طبق روایت
قرآن می بایست قوم بنی اسرائیل به امر حضرت موسی قربانی کنند.
(کَ دَ) (مص ل .) قضای حاجت کردن ، ریدن .
( ~.) (اِمر.) = ورزه گاو: گاوی که بدان زمین را شیار کنند، گاو زراعت ، ورزاو.
(دُ مِ) (اِمر.) گاودم ، دوال و تسمه ای که آن را به شکل دم گاو تابند و مانند تازیانه به کار برند.
...