تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دیگربافردی ارتباط نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ارتباط خودراباکسی ادامه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

درموردموضوع مهمی به کسی چیزی نگفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیشرفت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درمقایسه با. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خالی شدن ذهن، فراموش کردن، به طورعامیانه ترقفل کردن ذهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

به طورجدی شروع به انجام کاری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تقویت کردن مهارت یادانشی

پیشنهاد
٨

یادگرفتن ازطریق شنیدن یاخواندن وتکرارآن به نحوی که آن موضوع کاملابه خاطرسپرده شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وراجی کردن، خیلی حرف زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحقیق کردن، پیگیری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

لباس پُرُو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهانه آوردن، بهانه تراشیدن

پیشنهاد
٣٧

سرماخوردن ( هنگامی استفاده میشودکه فردی به شماتوصیه میکندومیگویدلباس گرم بپوش وگرنه سرمامیخوری )

پیشنهاد
١٨

همینجوری ازآسمون افتادن، کش رفتن ، پیچوندن ( برای اشاره به کالای دزدی و. . . به کارمیرود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نمیشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ازفردی دوری کردن He's very angry, so just keep out of his way یعنی اون خیلی عصبانیه، بنابراین ازش دوری کن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

باخودفکرکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

افشاکردن راز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

توجه کسی راجلب کردن یابه زبان عامیانه تر که میگن طرف چشمش کسی روگرفته. . . !

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اگه ازمن بپرسی/اگه ازمن باشه. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

علاقه مندی های مشترک داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی راموردتمسخرقراردادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بزن به چاک!/گمشو!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

معلومه که نه!/قطعانه!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زندگیه دیگه بایداونوباسختیاش پذیرفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خودراباشرایط هماهنگ کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

غالباً، عموما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

عجیبه، چه عجیب! ( هنگامی استفاده میشودکه شماتعجب کرده ایدیاسورپرایزشده اید )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

امرارمعاش کردن، مخارج زندگی راتامین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

باعصبانیت راه رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خسته شدن از. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شوخی کردن ( برای آنکه جوّصمیمی شودوخشک نباشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

ارتباط برقرارکردن باکسی ازطریق تلفن ( تماس تلفنی برقرارکردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

درفاصله ی خیلی نزدیک ( درفاصله ای که شمایک سنگ رامی اندازیدوآن سنگ درمسافتی فرودمی آید )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مسئول کسی بودن/کنترل ویافرماندهی روی کسی داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مسئول انجام کاری بودن وآن کارراحتماانجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسئول انجام کاری بودن وآن راانجام دادن

١