پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٢)
لگدمال کردن.
باعث جهل کسی شدن. به کسی ازدایش و اطلاعات اشتباه دادن.
نادان شدن.
عمل کردن.
To abort.
سِقطیدن
آبرسانیدن
قِریدن = قر دادن.
قهویینیدن = قهوه ایی شدن یا کردن.
1 ) لوسیدن = لوس شدن ۱. ۱ ) لوساندن = لوس کردن 2 ) لوئیدن = لو دادن فیلم. 3 ) خرابیدن
چشیدن مزهیدن
چِشیدن. To taste
چاپلوسیدن
To soldier سربازیدن
انتخابیدن برگزیدن گزیدن
گوشیدن
سمعیدن. شنیدن. گوشیدن.
نشانیدن چیزی/کسی به چیزی/کسی م. ث باید به آن ها بِنِشانیم که می توانیم از پس مشکلاتم بربیایم.
واریزیدن پول واریختن پول حوالهیدن پول
واریزیدن/واریختن To wire money.
رایانگر. To compute = رایانیدن Computer = رایانگر
سِهبراریدن . م. ث اگر ۲۶۴۵۸ را بِسِهبرابریم، چه عددی بدست می آید؟
پُریدن = to fill
تیرهیدن تیرهاندن تاریکیدن تاریکاندن
سفیدیدن سفیداندن
چامهیدن شعریدن
بوقیدن. بوقبوقیدن.
شِر و وِر گرفتن. شِرُوِریدَن.
نیایش کردن. دعاییدن. دعا کردن. To pray.
دعا کردن. To pray.
خَلط کردن. ۲ چیز را با هم مخلوط کردن. ۲ چیز را به اشتباه یکی یا همسان گرفتن.
آفریدن/to create
خلقیدن
خلقیدن
پدافندیدن
To defend
To fight in a war against s. b/s. th
سلام کردن. To say hello
پوروا - - / از برساخته های استاد ملایری.
Redden. قرمز شدن
سیاه کردن. To blacken
قِرمِزیدَن = قرمز شدن.
سیاهاندن = سیاه کردن. م. ث پوستِ گردو دست رو می سیاهونه .
سوراخ شدن
سوراخ کردن
شبیه و مانند چیزی. پسوند. م. ث His behaviour is child - like رفتارش بچه - طوره.
- like به عنوان پسوند : - - طور/ - - گونه
لایکیدن
آفریقاینیدن
Africanize