پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
هَماخدا باوری.
جَمعاندن چیزی /کسانی
تَپِهیدن = مانند تپه، جمعیدن. تَپِهاندَن = مانند تَُپه، چیزی را جَمعاندن.
وِل کردن. وِلاندَن.
وِلیدَن. وِل شدن.
اَرزیابیدَن.
بِهگوییدن. نیکواژهیدن.
اِحاطِهیدن. پیرامونیدن.
هنجاراندن چیزی. هنجاریدن.
پیشاماییدن
آبتنی کردن.
اِلتِماسیدن.
هِنهِنیدَن. بزحمت نفس کشیدن بر اثر خستگی و تلاش بسیار.
ساق دوش کسی بودن.
شگفت انگیز.
شگفتناک. بهت انگیز.
بُهت زده کردن.
بُهت زده شدن.
To smirk. نیشخند زدن.
To smirk. نیشخند زدن.
کُمَکیدن به کسی در موقعی که دیگر خیلی دیر است.
تهران گردی کردن. گشت و گزار در تهران.
دُکّانیدن = دکان باز کردن و پول درآوردن از کاری ( چه واقعانه یا مجازانه ) و ( چه منفیانه و یا مثبتانه ) م. ث دیندارانی که دین را می دُکانند و بهشت ر ...
داروین گرا
سامان دادن. نظم دادن.
داروین گرایی
داروین گرا.
داروینین.
داروین گرایی
خوسامانی در فلسفه.
بُروراندن. بازراندن.
بُروکِشوریدن = تبعید شدن. برووطنیدن = تبعید شدن. برومیهَنیدن = تبعید شدن. بروکِشوَراندن = تبعید کردن. برومیهَناندن = تبعید کردن. بُرورانیدن = تب ...
تبعیدیدن. تبعیداندن کسی.
To smile. لبخند زدن.
هراسناک/وحشتناک/ترسناک/
ترسیدن. هراسیدن.
ترساندن/هراساندن.
چاشنی زدن.
پاداش دادن. To reward.
انتقال ویروس کرونا به کسی دیگر.
طغیان کردن.
سپوزیدن/سپوختن. اَندرَّگیدن. دروچکاندن.
بَستَریدن = بَستری شدن.
بستری کردن.
البته تُهینیدن بهتره برای "تُهی شدن" بکار بره . تُهیاندن برای تُهی کردن.
طَفرهیدن. پرهیزیدن/پرهیختن. حَذریدن.
دَرز کردن.
تکاپو کردن.
درگیر شدن.
درگیر کردن.