تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : پیاده راه [برساختهٔ خودم] نکته: واژهٔ �پیاده رو� می تواند به خود عابر نیز دلالت بکند، درحالیکه �پیاده راه� دقیقا اشاره به گذرگاه عابرین د ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : چوشک [فارسی افغانستان]

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : پیاده گذر [برساختهٔ خودم] مثال: • Look both sides before stepping onto a crosswalk. ترجمه: پیش از پاگذاشتن روی پیاده گذر، هردو سو را نگا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ فعل ( ) : پاگذاشتن، پا ماندن مثال: • Look both sides before stepping onto a crosswalk. ترجمه: پیش از پاگذاشتن روی پیاده گذر، هردو سو را نگاه کن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( shankesh ) : شنکش [برساختهٔ خودم] مثال: • He tried to rescue his friend from a pit of quicksand. ترجمه: او کوشید تا دوستش را از چالهٔ شنکش ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : سازگر [برساختهٔ خودم] روشنگری: وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( بَرمَه ) : ابزاری که دارای میلهٔ نوکتیز بوده و به اثر نیروی دورانی در اجسام سخت سوراخ ایجاد می کند. مشتقــــــــــات: ⬅ برمه کردن ( فعل ) : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( adapter/adaptor ) : وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : سازگر [برساختهٔ خودم] روشنگری: وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : فکاهی [مرّوجِ افغانستان] مثال: • He told a joke about a lazy student. ترجمه: او دربارهٔ شاگردی تنبل، یک فکاهی گفت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ فعل ( jafidan ) : غوغو کردن، واق واق کردن {صدای سگ} • سگِ وی بر هر بیگانه ای می جفد. • با دیدنِ نامه رسان، سگ ها با صدای بلند جفیدند. ❍ اسم ( ) : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ فعل ( jafidan ) : غوغو کردن، واق واق کردن {صدای سگ} • سگ او بالای هر بیگانه ای می جفد. • با دیدنِ نامه رسان، هردو سگ با صدای بلند جفیدند. ❍ اسم ( ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

❍ فعل ( ) : جفیدن، غوغو کردن [فارسی افغانستان] مثال: • The dog barked loudly when it saw the mailman. ترجمه: با دیدنِ نامه رسان، سگ با صدای بلند جفید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ صفت ( ) : پایان رس، پایان یاب [برساختهٔ خودم] مثال: • She is one of the four finalists for the scholarship. • He hopes to become an Olympic finali ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

❍ اسم ( ) :نام گزین [برساختهٔ خودم] مثال: • His handle on Facebook is @coolguy123. • She goes by the handle of Ladybug on the gaming forum. • What’ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم مرکب ( ) : نهاد غذابخشی [برساختهٔ خودم] مثال: • Food pantries give free or cheap food to the poor {نهادهای غذابخشی ــ غذای رایگان یا ارزان به ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

❍ فعل ( ) : سربه سر شدن، کله به کله شدن؛ بیروبار کردن [فارسی افغانستان]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

❍ اسم مرکب ( ) : سورتوت یا سرخ توت [برساختهٔ خودم]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم مرکب ( ) : ته تنه [فارسی افغانستان]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ صفت ( ) : ایستامند [برساختهٔ خودم]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

❍ اسم ( ) : ایستامندی [برساختهٔ خودم] مشتقــــــــــات: ⬅ staminal ( صفت ) : ایستامند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : گوند/gund/ [فارسی افغانستان]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

❍ اسم ( ) : شیمه [فارسی افغانستان] مشتقــــــــــات: ⬅energize ( فعل ) : شیمه دادن ⬅energizer ( اسم ) : شیمه زا ⬅energy drink ( اسم ) : شیماب ⬅energ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم : ریگشخ [فارسی افغانستان]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ صفت ( ) : پیشاعروسی، پیش گشنی • Prenuptial agreement • Prenuptial pregnancy