پیشنهادهای مسعودمسعودپور (١٤)
روی اعصاب کسی راه رفتن _رو مخ بودن _ ( خشمگین کردن she is talking none_stop , its driving me up the wall داره بی وقفه حرف میزنه , خیلی رو مخمه
نا امید شدن _کم علاقه شدن نسبت به چیزی _ people are getting disenchanted with voting مردم دارن نسبت به رای دادن علاقشون رو از دست میدن
1 ) مشروط به _منوط به our success is contingent upon weather. موفقیت ما به وضع هوا بستگی دارد. 2 ) پیمانکار _پیمانکاری unlike employees , conting ...
از خود در آوردن _ابداع کردن concoct an excuse =بهانه تراشیدن I concocted a smart excuse بهانه ای هوشمندانه تراشیدم
به تعویق انداختن _موکول شدن the amendment was tabled پیشنهلد اصلاحی به بعد موکول شد.
دور انداختن _خلاص شدن _به حساب نیاوردن after the agreement both parties deep_sixed the amendments پس از توافق , هر دو طرف مواد الحاقی را زیر پا گذاش ...
دور انداختن _از بین بردن _
معروف شدن _دسات به دست شدن _وایرال شدن The band are making their rounds with their most recent single گروه ( موسیقی ) با آخرین تک آهنگشون دارن معروف ...
بیکار بودن _ why don't you stay to eat, if you're at a loose end اگه بیکاری بمون با هم غذا بخوریم
1 ) مست و پاتیل بودن 2 ) به اصطلاح سیاه کردن I went out last night and got steamed دیشب رفتم بیرون و مست مست کردم ( سیاه کردم ) 2 ) خشمگین بودن He ...
مگه بچه ام؟
1 ) زمانی گفته میشود که از کاری یا کسی بسیار خسته شدید و حوصله آن را ندارید میخواهید به اصطلاح از آن خلاص شوید while the professor was giving the ca ...
نا امید کردن _تو ذوق کسی زدن_نقشه کسی را به هم زدن_گند زدن به شور و شوق کسی_برنامه کسی را خراب کردن . The team's star player was injured and it real ...
اجازه دادن . I was given the green light to start this new project بهم اجازه داده شد تا پروژه جدیدی شروع کنم.