پیشنهادهای چنگیز بالاکوهی (٢٣)
خامه: خشت خام: آفتاب آمده است بالا. حالا، حسنی تو خودش پیچ می خورد و دنبال حیوان ها جان می کند تا یک بار خامه از گودال خشتمال ها ببرد سر کوره. ( احمد ...
پاپاسی păpăsi ( اِ ) سکه کم ارزش؛ پول سیاه فرهنگ سخن ( حسن انوری ) پاپاسی pāpāsi پشیز، پول سیاه و کم ارزش ( بیر پاپاسیا دَگمز ) فرهنگ واژگان آذ ...
هرم horm ( اِ ) توده ای از هوای گرم که از چیزی یاجایی منتشر شود: آش داغ که هُرم از آن بر می خاست. فرهنگ سخن ( حسن انوری )
کَلَک : منقل کوچک: عمو بندر، چندک زده است کنار کلک. همسایه ها: احمد محمود
چیتی: معادل وزن یک هشتم یک مثقال شیره: تا غلام ( ( چیتی ) ) شیره را بیندازد و دو قلپ چای روشن بخورد، ( همسایه احمد محمود )
چِِلِّب : در لهجه مردم جنوب غربی به معنی سوار شدن پشت اتومبیل، درشکه و سایر وسایل نقلیه کتاب: همسایه ها احمد محمود
مَسقَنه: نوعی ظرف مسی است؛ چیزی شبیه کوزه های قمی، اما بزرگتر با دهانه ای گشادتر و دسته ای بزرگتر. کتاب: همسایه ها احمد محمود
خرند xarand ( اِ ) آجر چینی کنار ایوان، لبه باغچه، جوی. خرند xarand ( گیاهی ) گیاهی شبیه اشنان که با آن، رخت می شستند. فرهنک سخن ( حسن انوری )
چنگیز بالاکوهی پینکی pinaki ( اِ ) ( گفتگو ) حالتی بین خواب و بیداری که منجر به بالا و پایین رفتن سر می شود؛ چرت: پینکی سحر های رمضان. بر گرفته: فر ...
کاربران ١٧:٥٧ - ١٤٠٠/٠٢/١٢چنگیز بالاکوهی پینکی pinaki ( اِ ) ( گفتگو ) حالتی بین خواب و بیداری که منجر به بالا و پایین رفتن سر می شود؛ چرت: پینکی سحر ...
دولخ dulax ( اِ ) دولاغ: گردو خاک؛ غبار فرهنگ سخن ( حسن انوری ) دولَخ، دولاخ: در تدا ول عامه گناباد خراسان به معنی گرد و غبار است. لغت نامه دهخ ...
پینکی pinaki ( اِ ) ( گفتگو ) حالتی بین خواب و بیداری که منجر به بالا و پایین رفتن سر می شود؛ چرت: پینکی سحر های رمضان. بر گرفته: فرهنگ بزرگ سخن ( ...
چاچول čačul ( اِ ) ( گفتگو ) حقه، کلک فرهنگ سخن: حسن انوری
دنگال dangal ( ص ) ( گفتگو ) بزرگ و وسیع ؛ فراخ : مدرسه، خانه ای بود قدیمی و کهنه پُر از اتاق با حیاط دنگالی ( میر صادقی ) فرهنگ سخن: حسن انوری
بار . b [فر. / انگ: bar ] جایی مانند رستوران که معمولاً در آن نوشابه های الکلی عرضه می کنند. ۲ - پیش خانی در رستوران ها، هتل ها یا جاهای دیگر که در ج ...
گز کردن ( مص، م ) ( گفتگو ) ۱ - ( مجاز ) راه رفتن با پای پیاده؛ پیاده روی کردن؛ رفتن؛ طی کردن راهی ۲ - چیزی را اندازه گرفتن. فرهنگ سخن ( حسن انوری ...
گز gaz : ( اِ ) ( منسوخ ) : ۱ - واحد اندازه گیری طول معادل یک متر ( سابقاً ۱۰۴ سانتی متر ) ذرع. ۲ - واحد طول، ذرع ۳ - ابزار اندازه گیری طول به شکل خط ...
خسته xast - e : ( صم. از خستن ) ۱ - ویژگی آن که یا آنچه توانایی هایش به علت کار زیاد یا عامل دیگر کم شده باشد: آدم خسته ذهن خسته ۲ - مجروح؛ زخمی؛ درد ...
داو dāv ( اِ ) ( قد ) ۱ - ( بازی ) نوبت بازی ( به ویژه در نرد و شترنج ) . ۲ - ( بازی ) هر دور از هفت دور بازی نرد که در آن گروِ بازی افزایش می یابد. ...
شالمهšāl - me : ( اِ ) پارچه کم عرض و درازی که دور سر، گردن یا کمر می بندند: همیشه یک درخت سرو می کشیدم که زیرش پیر مردی قوز کرده. . . چنباتمه نشسته ...
شالمهšāl - me ( اِ ) پارچه کم عرض و دراز ی که دور سر ، گردن یا کمر می بتدند : همیشه یک درخت سرو می کشیدم که زیرش پیر مردی قوز کرده، . . . چنباتمه نشس ...
بُغ ( اِ . ، اِمص . ) ( گفتگو ) اخم و تخم و ناراحتی ) فرهنگ سخن )
بغ ( اِ. ، اِ مص. ) ( گفتگو ) اخم و تخم و ناراحتی ( فرهنگ سخن )