پیشنهاد‌های اُمید خوزستان (٦٢)

بازدید
١٥٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برخی ایرانی ها در مکالمه ی روزانه به ایزار سردکننده ی freezer می گویند "یخ بندون".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گویش لری بویراحمدی یعنی نوعروس. بِهیگ یعنی عروس و بِهیگَک یعنی عروسک.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمانی که اسلام به ایران آمد ایرانیان به قرآن می گفتند نَبیگ یا نُبیگ که واژه ی پهلوی برای کتاب است، و در گفتار می شد نُبی. برای نمونه واژه ی نُبی پژو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گذشته؟ گذشته ی این شهر به هزاران سال پیش برمیگردد. دیرینه شناسی؟ او دانش آموخته ی رشته ی دیرینه شناسی ست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به لری جنوبی، میان طوایف بویراحمدی خوزستان کهگیلویه، به رخت خواب می گوئیم "پوشِن".

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در لری جنوبی ( جنوب خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد ) به نعنا پیشتر می گفتیم نانا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به لری بویراحمدی می گوییم "چوخَه".

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لری جنوب خوزستان، طوایف بویراحمدی، به ادویه می گوئیم "داریگرم" که همان "داروگرم" است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در ایران باستان چیزی همانند مانترا بود که به آن می گفتند مانثَر ( همریشه به همان مانترا ) و بیشتر واژه هایی بودند که برای درمان بیماری تکرار می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در فقه زمان ساسانیان واژه ای که برابر واژه ی مالکیت بکار می بردند "پادشاهی" یا "خویشبودی" بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دُز، برای نمونه دُز دارو.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دُش بهره وری، کج بهره وری، دُش یا کج بهره برداری یا سودبَری.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فکر می کنم به لری پیشتر می گفتیم بُتی به خاله، اما اکنون به ندرت کسی این واژه را بکار می برد و خاله روایی دارد. همچنین به عمه می گفتیم مامَه که هنوز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به پهلوی یعنی بیضی، در بُن دهش به ریخت خایگ دیس آمده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به پهلوی اِئبارَگ که همان ایواره ی کنونی ست، به معنی، بعد از ظهر، پسین یا غروب است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سه گودی؟ گودی، گودگاه = بعد؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خواستگاه با خاستگاه متفاوت اند. واژه ی نخست یعنی آماج، جایی که خواست و انگیزه ما را به آنجا می کشاند، و دوم خاستگاه از خاستن و به معنی جای پیدایش و خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شگفتکاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

در یک متن قدیمی پهلوی خواندم که به خلیج می گفتند کَلیگ و به جزیره می گفتند گَزیرَگ. پس نمی دانم آیا حتماً خلیج و جزیره عربی هستند یا واژگان معرب اند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان لری بویراحمدی هناسه یعنی نَفَس.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ما به لری بویراحمدی به نفس می گوییم هناس یا هناسه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَربَسته واژه ای ست موجود در فارسی به معنی مصنوعی، ساختگی و همچنین جامد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بَررُسته واژه ی پارسی ای ست که در واژه نامه ها به معنی واقعی، طبیعی و نباتات آمده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به لری جنوب خوزستان، طوایف بویراحمدی، به آماس می گوییم "پَندوم"، و به سدهایی که در جوی های آبیاری زمین های کشاورزی می سازند می گوییم "پَدُم".

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به پارسی میانه یا پهلوی یعنی آزمایش ایزدی/دینی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

"رایاتار" اساساً غلط است چون واژه ی رایانه از ریشه ی رایا نیامده بلکه از ریشه رایِن یا رایان در زبان پارسی میانه. برای نمونه راینیدن بمعنی بنظم درآور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به لُری خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد رْود یعنی عزیز، ولی تنها برای کسانی بکار می رود که بسیار عزیز باشند و نه به شیوه ی همگانی "عزیزمی" در فارسی. بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به پهلوی مِئنوگی ( مینویی ) یعنی روحانی، دربرابر گیتیگی به معنی دنیوی یا گیتی ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه گزینی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فرساخت و ساخت آوری دو پیشنهاد شایسته هستند. از یاد نرود واژه های پیشنهاد شده باید تا اندازه ای خوانا و روان هم باشند، برساخت های پیچیده با واژگان و د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به پارسی میانه "خْرَد دُئشَگیهْ" بوده که همان خرددوستی می باشد. البته واژه ی فیلُسُفا یا همان فیلُسُفای یونانی را هم بکار می بردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمان بسته؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بخش کِهتر؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

من در متن پهلوی "دینکرد" واژه ی "گَزیرَگ" را دیده ام، که یعنی همان جزیره، پس گمان نمی کنم واژه عربی باشد. البته گاهی بسیار دشوار است بازدانستن فارسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان پارسی میانه یا پهلوی ساسانی واژه ی "مادَگوَر" یا همان "ماده ور" به چم "مهم" و "برجسته" بکار میرود. این واژه برساخته از "مادَگ" بچم ماده یا در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

می شود گفت تور، برای نمونه. البته زدودن زبان از همه ی وام واژگان عربی هم پسندیده و کارآمد نیست، اما بسیار مهم است تا جایی که می توانیم از واژگان هم چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به گویش لُریِ طوایف جنوب خوزستان این واژه یعنی "عوض"، برای نمونه در ترکیبات آلش کردن یا آلش وابیدن ( شدن ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پارسی میانه دقیقاً بمعنی "ممکن" است، و "نشایدبود" یعنی "غیرممکن".

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در ایران من "خوراک سرا" را برخی جاها دیده ام، دست کم در نوشتار بکار می رود. واژه "خوردنگاه" نیز در فارسی شاهنامه ای وجود دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در متون پهلوی ساسانی به معنی" سمت راست" است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به فارسی میانه یا همان پهلوی ساسانی واژه ی "مْیخگاه" بجای قطب استفاده می شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پهلوی به معنی گُهر و اصل و کیفیت ذاتی هر چیزی بکار میرود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تا جایی که من در متون ساسانی خوانده ام این واژه ایرانی ست، هم خانواده با دوزخ. نامی دیگر برای برزخ در متون دینی ساسانی "هَمیستَگان" میباشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نخست می خواهم بگویم هیچ مردمی از مردمان دیگر برتر نیستند در سرشت و خیم و گهر. همه آفریده ی همین گیتی هستیم. لیکن واژه ی ادب احتمالاً از پارسی به عربی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در متون پهلوی واژه ی "آوام" بسیار بکار میرود و چم آن "زمانه"، "دوره" و "عصر" است. شاید این واژه ی پارسی، یعنی "آوام" یا گاهی "اُوام"، با واژه ی" ایام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

گمان نمی کنم اصل این واژه عربی باشد چون در زبان لری به شکل های گوناگون موجود است، برای نمونه "بِرچ" و "بریک" که همان معنی برق را دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش لری جنوب خوزستان این واژه "اِریات" تلفظ می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به لُریِ جنوب خوزستان و استان کهگیلویه و بویراحمد این واژه ( هَناسَه ) به معنی ( نفس ) بکار میرود. برای نمونه می گویند "هَناسَه وَم کَهنِست" یعنی" از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به لُریِ جنوب خوزستان و استان کهگیلویه و بویراحمد واژه ی وَرس بمعنی فصل سال است. اکنون کمتر بکار می رود اما پیشتر رایج بود. به کُردی هم این واژه به ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پهلوی به چم پاسداشت، حفاظت، موتضبت، مراقبت، نگاه داشتن، آمده. برای نمان "داریشنی تَن" یعنی "نگاه داری از تن و سلامتی".

١