پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)

اجلش رسیده است

گُرده

تمام سلاح

تمام سلاح

تمام سلاح

لختی

لختی

لختی

همان دم

هر یک

هر کدام

خسته و بی رمق

رنگ باخته

غبار کردن

غبار کردن

غبار کردن

خواب شکستن

غذا خوردن

جوان

جوانسال

جوانسال

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

مقام کردن

ترک عقل گفتن

اصطلاح

به ترک سخن گفتن

به ترک سخن گفتن

ترکِ عاشقی

ترکِ عمل گفتن

در انتظار وصال نبودن. دست از امید وصل کشیدن. ترک مصاحبت و همنشینی کردن : من ترک وصال تو نگویم الاّ به فراق جسم و جانم. سعدی.

ترک ِ هستی گفتن

به ترک جان گفتن

در محاوره به معنای سیراب کردن حیوان تشنه است! خشکش کن! ( روز واقعه ، بهرام بیضائی )

قوت غالب

شاخ و برگ دار

وصلهٔ ناجور

چهارگوش

معجون

سپر بلا

بی ریا

بلا گردان

آخرین رفیق من

پرده دریدن

پرده دری ، پرده دریدن