پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,١٥٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرنشسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرخورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وقت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بگاه تر ؛ زودتر : و او رااعلام داد تا بگاه تر در غَلَس بیامد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 30 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به وقت:به موقع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به وقت:به موقع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حجله جام ؛ جام شراب : در حجله جام آسمان رنگ آن دختر آفتاب در ده. خاقانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حجله جام ؛ جام شراب : در حجله جام آسمان رنگ آن دختر آفتاب در ده. خاقانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغ بر کف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زره ور. [ زَ / زِ رِه ْ وَ ] ( ص مرکب ) زره پوشیده. زره دار. ( ناظم الاطباء ) . دارع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . زره دار : که دیده ست مشک مسلسل زر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خود خروچ ؛ تاج خروس یعنی گوشت پاره ای سرخ که بر سر خروس است. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به تیر بستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمشده بخت ؛ بدبخت. بی بخت : ایاگمشده بخت و بیچارگان همه زار و غمخوار و آوارگان. فردوسی. ز گرگین سخن رفت با شهریار از آن گمشده بخت بدروزگار. فردوسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گمشده بخت ؛ بدبخت. بی بخت : ایاگمشده بخت و بیچارگان همه زار و غمخوار و آوارگان. فردوسی. ز گرگین سخن رفت با شهریار از آن گمشده بخت بدروزگار. فردوسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به تازیانه بستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به تازیانه بستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به تازیانه بستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هوار کردن ( کشیدن ) ؛ فریاد برآوردن و کمک خواستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوار کردن ( کشیدن ) ؛ فریاد برآوردن و کمک خواستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی وجودان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُصْعَب. ( یادداشت مؤلف ) . دشواریها و سختیها. ( ناظم الاطباء ) . دشواریها و جاهای دشوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُصْعَب. ( یادداشت مؤلف ) . دشواریها و سختیها. ( ناظم الاطباء ) . دشواریها و جاهای دشوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُصْعَب. ( یادداشت مؤلف ) . دشواریها و سختیها. ( ناظم الاطباء ) . دشواریها و جاهای دشوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مصاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُصْعَب. ( یادداشت مؤلف ) . دشواریها و سختیها. ( ناظم الاطباء ) . دشواریها و جاهای دشوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مصعب. [ م ُ ع َ ] ( ع ص ) کار دشوار و سخت و شدید. ج ، مصاعب. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصعب. [ م ُ ع َ ] ( ع ص ) کار دشوار و سخت و شدید. ج ، مصاعب. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

امام حسین