پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٢٣٩)

بازدید
٤,٦٨٥
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a stone cold fox

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a stone cold fox

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a stone cold fox

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

a stone cold fox

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( as ) cold as a well digger's ass ( in January )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( as ) cold as a well digger's ass ( in January )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( as ) cold as a well digger's ass ( in January )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Please* = Kindly = spoken formal a word meaning ‘please’, which is often used when you are annoyed Will you kindly put that book back?

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Thank you kindly = Thank you very much

پیشنهاد
١

return ticket

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

return ticket

پیشنهاد
٠

درست در کار شکستن ؛ کنایه است از زر خرج کردن. ( گنجینه گنجوی ) . هزینه کردن. بکار بردن. در کار کردن : ملک چون بر بساط کار بنشست درستی چندرا در کار بش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست در کار شکستن ؛ کنایه است از زر خرج کردن. ( گنجینه گنجوی ) . هزینه کردن. بکار بردن. در کار کردن : ملک چون بر بساط کار بنشست درستی چندرا در کار بش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست حساب ؛ که او را حساب راست باشد. که در حساب امین و راستکار باشد : از دانش آنچه داد کم از رزق می دهد چون آسمان درست حسابی ندید کس. صائب ( از آنند ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست قول ؛ که او را قولی درست و استوار است. کسی که بر گفتار وی بتوان اعتماد نمود. مردم صادق. ( ناظم الاطباء ) : هر کس که درست قول و ایمان باشد او را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست تر ؛ محکمتر. سدیدتر. أقوم. ( دهار ) : عهد هرچند درست تر و نیکوتر و بافایده تر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست بودن نژاد ؛ اصیل بودن. ریشه دار بودن : کس از بندگان تاج شاهی نجست وگر چند بودی نژادش درست. فردوسی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست گوهر ؛ دارای اصلی و نسبی صحیح : تا او نشود درست گوهر این قصه نگفتنی است دیگر. نظامی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست گوهر ؛ دارای اصلی و نسبی صحیح : تا او نشود درست گوهر این قصه نگفتنی است دیگر. نظامی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست بودن نژاد ؛ اصیل بودن. ریشه دار بودن : کس از بندگان تاج شاهی نجست وگر چند بودی نژادش درست. فردوسی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست بودن نژاد ؛ اصیل بودن. ریشه دار بودن : کس از بندگان تاج شاهی نجست وگر چند بودی نژادش درست. فردوسی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست تن ؛ صحیح و تن درست. ( آنندراج ) . کسی که صحیح و سالم و بدون بیماری باشد. ( ناظم الاطباء ) . - تندرست ؛ سالم. صحیح. بی علت. بی بیماری : بهنگام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درسته. [ دُ رُ ت َ / ت ِ ] ( ص ) در تداول عوام ، تمام. ناشکسته. کامل. که قسمتی از آنرا نبریده اند. بی شکستن یا بریدن جزئی از آن. که چیزی از آن شکسته ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمل پناه. [ م ُ م َ پ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از جاهل است. ( آنندراج ) : میزند هرکس دم از فطرت بود مهمل پناه وآنکه او می لافد از دانش بود کردن شعار. م ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی ده. [ دُ رُ دِه ْ ] ( نف مرکب ) درستی دهنده. دهنده درستی. جبار. صحت بخش. مقابل شکننده : درستی ده هر دلی کو شکست شفاعت کن هر گناهی که هست. نظام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی ده. [ دُ رُ دِه ْ ] ( نف مرکب ) درستی دهنده. دهنده درستی. جبار. صحت بخش. مقابل شکننده : درستی ده هر دلی کو شکست شفاعت کن هر گناهی که هست. نظام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی ده. [ دُ رُ دِه ْ ] ( نف مرکب ) درستی دهنده. دهنده درستی. جبار. صحت بخش. مقابل شکننده : درستی ده هر دلی کو شکست شفاعت کن هر گناهی که هست. نظام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی ده. [ دُ رُ دِه ْ ] ( نف مرکب ) درستی دهنده. دهنده درستی. جبار. صحت بخش. مقابل شکننده : درستی ده هر دلی کو شکست شفاعت کن هر گناهی که هست. نظام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی داشتن ؛ صحیح بودن. راست بودن : نیارد در قبولش عقل سستی که پیش عاقلان دارد درستی. نظامی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی داشتن ؛ صحیح بودن. راست بودن : نیارد در قبولش عقل سستی که پیش عاقلان دارد درستی. نظامی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی گفتار ؛ صدق سخن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صادق الصفا. [ دِ قُص ْ ص َ ] ( ع ص مرکب ) پاک و بی آلایش. صافی : بینی جمال حضرت عین اﷲ آن زمان کآیینه دل تو شود صادق الصفا. خاقانی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست پیمان. [ دُ رُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. ( ناظم الاطباء ) . صادق ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست پیمان. [ دُ رُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. ( ناظم الاطباء ) . صادق ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست پیمان. [ دُ رُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. ( ناظم الاطباء ) . صادق ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست پیمان. [ دُ رُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. ( ناظم الاطباء ) . صادق ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست داشتن عهد و پیمان ؛ حفظ کردن پیمان. نگه داشتن عهد. عهد و پیمان استوار داشتن : چو پیمان همی داشت خواهی درست تنی صد که پیوسته خون تست. فردوسی. چ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست داشتن. [ دُ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) صحیح پنداشتن. دقیق داشتن. صحیح انگاشتن. مستقیم و استوار فرض کردن. متین و محکم و برقرار دانستن : که دین مسیحا ند ...

پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time after time

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time is over

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time is over

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bone idle