امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawn sword: شمشیر کش || ( ن مف مرکب ) با شمشیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز مرگ: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز مردن: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day of death: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزی یافتن بر: تخت گیری. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) تخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروز شدن بر: پیروزی یافتن بر . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخت مرده: تابوت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falteringly: سکندری خوران

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سزاوار بودن: جا داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شایسته بودن: جا داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نورسید: نوآمد. [ ن َ / نُو م َ ] ( ن مف مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم تجربه: - نورسیده به کار ؛ تازه کار. کم تجر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نو امده: نورسیده ، نو رسیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متوجه شدن: - روکردن به ؛ توجه کردن به. متوجه ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترعیب: در هراس افکندن در هراسم افکندی= هر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیم دادن: در هراس افکندن در هراسم افکندی= هر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از خود بی خود: بی خویشتن ، بی خویش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی ارمغان: دست خالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرص نان: گرده نان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پس بند: ترک بند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قوی هیکل: خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's my balance: موجودی حساب من چقدر است؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give my statement: وضعیت حساب لطفا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می خوام باهات صادق باشم: . I'm gonna level with you

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak frankly: Be level with sb

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say honestly: Be level with sb

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what does it come to: هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how much does it cost: هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how much does it cost: هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the price for that: هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please feel free to do so: لطفا تعارف نکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعارف نکن: Please feel free to do so

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can not be helped: نمی شه کاریش کرد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is inevitable: It can't be helped

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let sleeping dogs lie: دنبال دردسر نگرد ، تا پای بر دُم سگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پول علف خرس نیست: money doesn't grow on trees

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پول علف خرس نیست: money doesn't grow on trees

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گندنا: علف خرس ، گیاه بی ارزش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you off to in such a hurry: با این عجله کجا ؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این عجله کجا: ?where are you off to in such a hur ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cat got your tongue: Why are you not saying anything? ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much is it worth: ?What does it come to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in tip top shape today: امروز توپ توپم ، امروز لول لولم ، ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر کیف بودن: I'm in tip top shape today

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرخوش بودن: سر کیف بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این قصه سر دراز دارد: It is a long story

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

more power to someone's elbow: خدا قوت !

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خسته نباشید: more power to someone's elbow

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست علی به همراهت: !More power to your elbow

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاحب باغ: باغ خدا. [ خ ُ] ( اِ مرکب ) صاحب با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باغدار: باغ خدا. [ خ ُ] ( اِ مرکب ) صاحب با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مالک باغ: باغ خدا. [ خ ُ] ( اِ مرکب ) صاحب با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روده بر شدن: crack up

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فلک زدگی: ستاره سوختگی. [ س ِ رَ / رِ ت َ / ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم نصیب: - تنگ بخت ؛کم نصیب. کم بهر. کم بخت. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم بهره: - تنگ بخت ؛کم نصیب. کم بهر. کم بخت. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دو زاری کسی افتادن: ?Has the penny dropped

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالیت شد: ?Has the penny dropped

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you are really something: . . . . . . . منو کشته !

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر حال بودن: Be full of beans

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک عالمه: surfeit

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک دنیا: surfeit

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جات واقعا خالی بود: You were greatly missed

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything in the garden is rosy: everything in the garden is ˈlovely ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everything is alright: everything in the garden is ˈlovely ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه چی ارومه: everything in the garden is ˈlovely ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تن در مده: !Never say die

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything to eat: چیزی می خوری ؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything to drink: چیزی می نوشی ؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i saute you: درود بر شما

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i misjudged you: دربارت اشتباه ( فکر ) می کردم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave it to me: اون با من

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون با من: leave it to me

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسپارش به من: leave it to me

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much do you charge: چقدر می گیرین؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچهٔ چندم خانواده هستی: ?Where do you stand in your family ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can keep you up: می تونم درکت کنم. . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درکت می کنم: I can keep you up

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our eyes met: چشممون به هم افتاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت الامر: تحت فرمان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت فرمان: تحت الامر ، زیر فرمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امیر: لشکرآرا. [ ل َ ک َ ] ( نف مرکب ) لش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لشکر ارایی: رزم آراستن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از فرش به عرش: Rags to riches از کوخ به کاخ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از فرش به عرش: Rags to riches از کوخ به کاخ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدتایک غاز: a dime a dozen

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سر و ته: صد تا یه/یک غاز a dime a dozen

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پاتو گم نکن: keep your head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستپاچه نشو: keep your head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خونسرد باش: keep your head

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست به سیاه و سفید نزدن: She/He doesn't lift a finger

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll sue you: من از دستت شکایت می کنم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's the end of me: بیچاره شدم ، کارم تمومه ، کارم ساخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

من میگم نره اون میگه بدوش: you can't milk a bull

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرده و قولش: stick to your guns

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر حرف بمان: stick to your guns

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا پس نکش: stick to your guns

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر حرفت بایست: stick to your guns

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرفت رو پس بگیر: eat your word

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از پس کسی یا کاری برامدن: I can handle it از پسش بر مییام

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همین رو کم داشتیم: that is the end

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

که اینطور: I see

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i kid you not: باهات شوخی ندارم ! ، باهات شوخی ندا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لام تا کام نگفتن: my lips are sealed

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرص قمر: مثالی برای زیبایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قرص قمر: مثالی برای زیبایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حفظ اسرار: قُرص بودن ( دهان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رازداری: قُرص بودن ( دهان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشق داشتن: دل در کسی/چیزی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دوست داشتن: دل در چیزی/کسی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشتاق بودن: دل در کسی/چیزی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتیاق داشتن: دل در کسی/چیزی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رغبت داشتن: دل در کسی/چیزی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شوق داشتن: شوق در سر داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو را خدا نگهدار: خدا نگهدارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستمیت: از جان گذشته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عهد داشتن: پیمان داشتن. [ پ َ / پ ِ ت َ ] ( مص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلند اوازه کردن: - برافروختن نام ؛ کنایه از مشهور وب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشهور کردن: - برافروختن نام ؛ کنایه از مشهور وب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر زبان ها افکندن: - برافروختن نام ؛ کنایه از مشهور وب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمرد کردن: سر برافروختن طغیان کردن یا افتخار ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمع برافروختن: موم برافروختن. [ ب َ اَ ت َ] ( مص م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شمع روشن کردن: موم برافروختن. [ ب َ اَ ت َ] ( مص م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه تاریک: تیره راه/تیره ره. [ رَ / رِ ] ( ص م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه ظلمانی: تیره راه. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدراه: تیره راه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدگوهر: تیره اصل. [ رِ / رَ اَ ] ( اِ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نابینا: تیره بصر. [ رَ / رِ ب َ ص َ ] ( ص م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشفته بازار: تیره بازار. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره بازار: آشفته بازار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درهم ریختگی: تیره بازار. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز مصیبت: || ( اِ مرکب ) روز تیره. احوال پریش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مصیبت: || ( اِ مرکب ) روز تیره. احوال پریش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دانسته باش: بدان ، نگر ، آگاه باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اگاه باش: نگر ؛ بدان، آگاه باش، هوشیار باش ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرشک غم: اشک گریه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرشک افکندن: گریه کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قطرات شراب: سرشک قدح. [ س ِ رِ ک ِ ق َ دَ ] ( ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لب گرفتن: لب بر لب نهادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لب گرفتن: لب بر لب نهادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لب فرو بسته: گرفته لب. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ل َ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک امشب من: تنها همین امشب من

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیده بر هم نهادن: دیده بر هم نهادن ؛ دیده برهم بستن ؛ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without saying farewell: بی خداحافظی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سابقا: روزگارِ پیشتر وطن پریش تر از روزگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روزگار پیشتر: روزگارِ پیشتر ؛ سابقا ، قبلا وطن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق ریزان: خوی چکان. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوی ریزان: خوی چکان. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوی چکان: خوی ریزان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impedimenta: جل و پلاس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیز میز: جل و پلاس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جل و پلاس: چیز میز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوش بدر: چشم انتظار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوشیدنی الکلی: آب شنگولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوشیدنی های الکلی: آب شنگولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشروب: آب شنگولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مست: شنگولی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرطوم فیل: شنگول خرطوم فیل. ( برهان ) ( ناظم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالم رو جا اورد: خستگی از تنم گرفت و شنگولم کرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرحدنشین: - اطراف نشین ؛ مرزنشین. کسی که در س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب ثغور: اصحاب اطراف. [ اَ ب ِ اَ ] ( ترکیب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرزداران: اصحاب اطراف. [ اَ ب ِ اَ ] ( ترکیب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محارم پسر: - اطراف الرجل ؛ یعنی پدر و برادران ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست و دو پا: - اطراف بدن ؛دو دست و دو پا و سر. ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطراف زیتون: - اطراف زیتون ؛ شاخه های زیتون. ( ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاخه های زیتون: - اطراف زیتون ؛ شاخه های زیتون. ( ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشراف عرب: اطراف عرب ؛ وی از اطراف عرب است ؛ ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرابط: - ملوک اطراف ؛ پادشاهان مرزها : و ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرزبانی: تصدی حدود ، تصدی مرز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرحدداران: مرزبانان ، صاحب طرفان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسبز: سبزدرسبز، سبزه در سبزه . ( آنندراج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از بیخ بر کندن: - ازبن برکندگی ؛ از ریشه ، از بیخ ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی ریختن: بن افکندن. [ ب ُ اَ ک َ دَ ] ( مص م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامه نوشتن: بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن. نامه کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامه کردن: بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن. نامه کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی زمین خوابیدن: بن دامان شبستان کردن ؛ زمین را خواب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اخر رسیدن: - به بن آمدن ؛ به آخر رسیدن. به انج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پایان امدن: - به بن آمدن ؛ به آخر رسیدن. به انج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اول و اخر: - سر و بن ؛ سر و ته. اول و آخر : دل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقحه: بن سوراخ مقعد که بعربی فقحه خوانند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حنظل شکر نتوان ساخت: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر چشم کور سرمه کشیدن چه فایده: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوم از تربیت هزار دستان نشود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کوشش نروید گل از شاخ بید: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخم چون در شوره کاری ضایع و بی بر شود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر به سعی ادمی نخواهد شد: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرود میخ اهنین در سنگ: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مات شدن: میخ شدن ( گویش تهرانی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهال تلخ نگردد به تربیت شیرین: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گردکان بر گنبد: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a leopard cannot change its spots: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلیم سیاه بافته سفید نمی شود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't ride the high horse: از خر شیطون بیا پایین !

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring a cow to the hall she will run to the stall: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can the leopard change his spot: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to know someone's blind spots: رگ خواب کسی را دانستن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wake not a sleeping lion: !Let sleeping dogs lie !Don't twis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدشلوار: بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنبا ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی