امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توهین کردن: نام کسی ( را ) به زشتی بردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وفات ها: وفیات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرگ ها: وفیات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرگها: وفیات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وفات: وفیات ( ج وفات )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wholly: یکباره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لب ریز شدن: سر رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودکان کار: بچه های کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عقب بودن: پس بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پس ماندن: پس بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پس از: از پس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از پس: از پیِ . . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاموشی گزیده: دهن دوخته. [دَ هََ ت َ / ت ِ ] ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبان بسته: دهن دوخته. [دَ هََ ت َ / ت ِ ] ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهان بسته: دهن دوخته. [دَ هََ ت َ / ت ِ ] ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشوش ساختن: - کاسه و کوزه ٔ کسی را برهم زدن ؛ ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نا ارام کردن: - کاسه و کوزه ٔ کسی را برهم زدن ؛ ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشوش داشتن: - کاسه و کوزه ٔ کسی را برهم زدن ؛ ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشوش کردن: - کاسه و کوزه ٔ کسی را برهم زدن ؛ ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ و سبو بر هم زدن: سنگ و سبو بر هم زدن . [ س َ گ ُ س َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بقعه های بقیع: بقاع بقیع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روسپی: غر. [ غ َ ] ( ص ) زن فاحشه و قحبه. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جنده: غر. [ غ َ ] ( ص ) زن فاحشه و قحبه. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

debauch: غر زدن پنهان راضی کردن و بردن زن ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مادر جنده: مادر غر آنکه مادرش تباهکار است حرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مادر قحبه: مادر غر آنکه مادرش تباهکار است حرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادربه خطا: مادر غر آنکه مادرش تباهکار است حرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مادر قحبه: مادربه خطا. [ دَ ب ِ خ َ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادرغر: مادربه خطا. [ دَ ب ِ خ َ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روسپی: غرزن. [ غ َ زَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیوث: غرزن. [ غ َ زَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرنان: غرزن. [ غ َ زَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قحبگی: غری. [ غ َ ] ( حامص ) قحبگی. غر بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاحشگی: غری. [ غ َ ] ( حامص ) قحبگی. غر بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جندگی: غری. [ غ َ ] ( حامص ) قحبگی. غر بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا زیاد کند: زاد الله ( جمله فعلی دعایی ) خدا ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افزون کند خدای: زاد الله ( جمله فعلی دعایی ) خدا ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهانت شدن: توهین وارد آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دستخوش: عرضهٔ . . . . . . . . . بودن ( در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهالک: هلاک گاهان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهلکه ها: مهالک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مهلکه ها: مهالک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مخاطرات: مهالک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خطرات: مهالک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خطرات: مهالک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اشراف: کبار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشهود شدن: مشهود افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشهود افتادن: مشهود شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشهود افتادن: مشهود شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علنی شدن: مشهود افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رویت شدن: مشهود افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیده شدن: مشهود افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدغن کردن: محجر ساختن ( مصدر ) محجور کردن ممن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ممنوع کردن: محجر ساختن ( مصدر ) محجور کردن ممن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بازداشتن: محجر ساختن ( مصدر ) محجور کردن ممن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حرام کردن: محجر ساختن ( مصدر ) محجور کردن ممن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناحق: ناسزاوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناحق: ناسزاوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناشایست: ناسزاوار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ممنوع شدن: موقوف شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متوقف شدن: موقوف شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به پاس: به احترام . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابرجا بودن: استمرار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بواعث: موجبات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوامل: موجبات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

schismatical: تفرقه انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محصول: برآمده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راست پیمان: صادق العهد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احترام داشتن: محترم بودن ( در ) نزد کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good behavior: حسن رفتار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good behavior: حسن رفتار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در ابتدا: در آغاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در اول: در آغاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به عبارتی: به تعبیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دبدبه: کر و فر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسالمت کردن: طریق مسالمت پیمودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسالمت جوئی: طریق مسالمت پیمودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

propaganda machine: دستگاه تبلیغاتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهل تصوف: متصوفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امروز: در این اوقات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترقی کردن: ترقی یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعلیم گرفتن: تربیت یافتن. [ ت َ ی َت َ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نائب السلطنه: خلافت دار. [ خ ِ ف َ ] ( نف مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشراف یافتن: حاکم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب شدن: حاکم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیرساخت ها: مبانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پافشردی بردی: پافشردی بُردی ؛ استقامت سبب نیل به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لازم گرفتن: ملازمه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشک مغز: متصلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی افکندن: ابتناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بن افکندن: ابتناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی انداختن: ابتناء

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنها نهادن: ابتناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنیان کردن: ابتناء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واجب دانستن: لازم شمردن ، استلزام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واجب داشتن: استلزام ، لازم شمردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعصب داشتن: متعصب بودن در . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلی دهنده: مؤسی. [ م ُ ءَس ْ سی ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

direct action: اقدام عملی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقدام عملی: Direct action

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدرنشین: صدرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناتوان شدن: قاصر آمدن ( مصدر ) عاجز آمدن ناتوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عاجز امدن: قاصر آمدن ( مصدر ) عاجز آمدن ناتوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوته نظر: قاصر نظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوته بینی: قاصر نظری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرق مختلفه: ادیان متفاوت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انزجار خاطر: - انزجار خاطر ؛ کراهت خاطر و عدم می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کراهت خاطر: - انزجار خاطر ؛ کراهت خاطر و عدم می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تابع شرع: متشرع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستاینده: واصف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشمناکی: آتش سری. [ ت َ س َ ] ( حامص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخروی: آن سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) عقبائی. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عقبایی: آن سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) عقبائی. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقبائی: آن سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) عقبائی. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای تمام عیار: شش سری. [ ش َ / ش ِ س َ ] ( ص نسبی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسر پهلوان: پهلوان پور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهانگیر: جهانگشا. [ ج َ گ ُ ] ( نف مرکب ) جه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاحب مجلس: - انجمن افروز ؛ رئیس و صاحب مجلس. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انجمن در انجمن: - انجمن در انجمن ؛ گروه گروه. دسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گروه گروه: - انجمن در انجمن ؛ گروه گروه. دسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تک و تنها: - بی انجمن ؛ بدون همراهی جمعیت. تنه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نزاع صوری: جنگ زرگری. [ ج َ گ ِ زَ گ َ ] ( ترک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ ظاهری: جنگ زرگری. [ ج َ گ ِ زَ گ َ ] ( ترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ ساختگی: جنگ زرگری. [ ج َ گ ِ زَ گ َ ] ( ترک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phoney war: جنگ زرگری. [ ج َ گ ِ زَ گ َ ] ( ترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تیمار: بی زوار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نابایسته هستی: زاور فرتاش. [ وَ ف َ ] ( ص مرکب ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زاور فرتاش: نابایسته هستی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باحشمت: حشمت آئین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زینت کردن: نگارین کردن. [ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شطرنج باز: قائم انداز. [ ءِ اَ ] ( نف مرکب ) ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استادبزرگ شطرنج: قائم انداز. [ ءِ اَ ] ( نف مرکب ) ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نسوز: قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] ( ع ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flameproof: قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] ( ع ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fireproof: قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] ( ع ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متهجد: قائم اللیل. [ ءِ مُل ْ ل َ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مساهر: قائم اللیل. [ ءِ مُل ْ ل َ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون افتادن: - بدرافتادن ؛ بیرون افتادن. ( یاددا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم انتظار: گوش بدر منتظر انتظار کش : تن چون نی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عدم سازگاری: سوسن گوش کنایه از عدم سازگاری و موا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عدم موافقت: سوسن گوش کنایه از عدم سازگاری و موا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مباینت: سوسن گوش کنایه از عدم سازگاری و موا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فکرمند: اندیشه گر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفکران: اندیشه گران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفکرین: اندیشه گران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسپناج: اسپناق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعالی و ادانی: خواص و عوام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سنجیده: اندیشیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کتابخانه: دارالکتب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاتحین: پیروزان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فاتحان: پیروزان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قاهران: پیروزان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عفیف: ذی عفت/عفاف. [ ع ِف ْ ف َ ] ( ع ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرباس فروش: کرباسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به چه سبب: چه شد ( ماضی / مضارع ) ، چه بود ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از چه: چه شد ( ماضی / مضارع ) ، چه بود ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قطع رابطه: از کسی بریدن: قطع رابطه کردن. ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disaffiliate: از کسی بریدن: قطع رابطه کردن. ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disaffiliation: از کسی بریدن: قطع رابطه کردن. ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disassociate: از کسی بریدن: قطع رابطه کردن. ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعیین نرخ: نرخ بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرخ بستن: نرخ بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعیین قیمت: نرخ بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعیین قیمت کردن: نرخ بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیمت گذاری: نرخ بریدن ، نرخ بستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیمت گذاشتن: نرخ بریدن ، نرخ بستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمناک شدن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندوهگین شدن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندوهگین گردیدن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندوهگین گشتن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمناک گردیدن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمناک گشتن: - دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماری جان تو بر من باد: مشابه جملهٔ امروزین ( درد و بلات بخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فدات شم: بیماری جان تو بر من باد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلد الله: سایه کسی از ( سر ) کسی کم مباد سای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلدالله سلطانه: سایه کسی از ( سر ) کسی کم مباد سای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلدالله ملکه: سایه کسی از ( سر ) کسی کم مباد سای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاینده بادا: سایه کسی از ( سر ) کسی کم مباد سای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احضار شدن: خوانده شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلب حضور: احضار ، خوانده شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوانده شدن: احضار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس سنای ایران: مجلس شیوخ در حقیقت مجلس سنا به �مج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسرت کشیدن: اسف خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اطلاع داشتن: دانا بودن بر . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داد زدن: سر کسی داد زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رؤیت کردن: نظر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رؤیت: نظر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفقد فرمودن: نظر کردن || عنایت کردن. توجه کردن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلجوئی: نظر کردن || عنایت کردن. توجه کردن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعمق کردن: نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غور کردن: نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تأمل افتادن: نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تأمل فرمودن: نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمشیرکش: Drawn Sword

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawn sword: شمشیر کش || ( ن مف مرکب ) با شمشیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز مرگ: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز مردن: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day of death: روز واقعه. [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] ( ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزی یافتن بر: تخت گیری. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) تخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروز شدن بر: پیروزی یافتن بر . . . . . . . .

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی