A L C Y O N E U S - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smug: Confident : با اعتماد بنفس Hysteric ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moods: Confident : با اعتماد بنفس Hysteric ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hysterical: Confident : با اعتماد بنفس Hysteric ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite frankly: کاملاً صادقانه/رک و پوست کنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite frankly: کاملاً صادقانه/رک و پوست کنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bioterrorism: بایوتروریسم یا تروریسم زیستی ( به ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bioterrorism: بایوتروریسم یا تروریسم زیستی ( به ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زرتشت: Zoroaster : زرتشت ( شخصیت ) Zoroas ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یوسف نجار: یوسف نجار ( به عبری יוֹסֵף ) یا سَن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

یوسف نجار: یوسف نجار ( به عبری יוֹסֵף ) یا سَن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مرغزار: مَرغزار ( به انگلیسی: Prairie ) زمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hospital: Hospital : بیمارستان Clinic : درمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

organized religion: دین سازمان یافته Religion in which ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

organized religion: دین سازمان یافته Religion in which ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanctification: مقدس سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sanctification: مقدس سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sanctify: verb [ obj] formal 1 : to make ( so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there it is: بفرما. . . !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ددمنش: وحشی و بی شعور همچون یک حیوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retrograde: adjective [more retrograde; most re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

واپسگرا: neanderthal Retrograde

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تالاسمی: تَلِ سیمی یا Ta. luh. see. mee. uh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our paths will cross again: Well It was a pleasure meeting you ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

our paths will cross again: Well It was a pleasure meeting you ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first gradually later suddenly: اول بطور تدریجی بعدا بطور ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first gradually later suddenly: اول بطور تدریجی بعدا بطور ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostasy: 🛡️ Apostasy : ارتداد - برگشت و تغی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apostasy: 🛡️ Apostasy : ارتداد - برگشت و تغی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rancid: adjective [more rancid; most rancid ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pantry: noun [count] : a small room in a ho ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

putrid: adjective 1 : decayed with usually ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

btc: Bitcoin

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

btc: Bitcoin

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فناوری: فناوری = تبدیل علم به صنعت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nontheistic: non - theistic = irreligious Non - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nontheistic: non - theistic = irreligious Non - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مریخ نورد: Mars Rover

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مریخ نورد: Mars Rover

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lets make this happen: بیا عملیش کنیم بیا انجامش بدیم بیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lets make this happen: بیا عملیش کنیم بیا انجامش بدیم بیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damage dealt: Damage Taken : خسارت وارد شده به شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

damage dealt: Damage Taken : خسارت وارد شده به شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

damn straight: همون so true هست ولی کوچه بازاری تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats what i mean: منظورم ( دقیقا ) همونه/همینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thats what i mean: منظورم ( دقیقا ) همونه/همینه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emotional damage: آسیب و ضربه احساسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

emotional damage: آسیب و ضربه احساسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pacifist: noun a person who believes that war ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

correspondence: Correspondence : مکاتبه ( ارتباط با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

afap: As frequently as possible Play th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afap: As frequently as possible Play th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you do: ? What do you do ? = What's your jo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring: Bring : بیار ( فعل آوردن ) Take : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you do for a living: What do you do for a living What do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you do for a living: What do you do for a living What do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get ready: آماده شو ( کن خودتو )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here we go: used when something is just beginni ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

naughty words: کلمات رکیک Do you know any naughty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

naughty words: کلمات رکیک Do you know any naughty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just: ۱. منصفانه - عادلانه ( adj ) ۲. فق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse you: A sarcastic, indignant exclamation ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

servitude: Slave : برده Slavery : برده داری Se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با عقل جور در نمیاد: It doesn't add up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

با عقل جور در نمیاد: It doesn't add up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it doesnt add up: با عقل جور در نمیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it doesnt add up: با عقل جور در نمیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refer to: Example : Guys alway think girls ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mars rover: مریخ نورد Sojourner ( 1997–1997 ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep on it: Think about it بهش فکر کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im short handed: دست تنهام I'm short - handed

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im short handed: دست تنهام I'm short - handed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im skint: I'm skint = i have no money

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im skint: I'm skint = i have no money

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i made it up: الکی گفتم خالی گفتم چاخان کردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الکی گفتم: I made it up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

الکی گفتم: I made it up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fewer: Example : Women commit fewer crime ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what: Stop saying "WHAAT??" When asking s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redundant: REDUNDANCY در ادبیات به معنای حشو ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and: Stop using AND at the beginning of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mark my words: used to tell someone to listen to a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چقه: Chaq'qe تلفظ : چَ قِّ در عامیانه یع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چقه: Chaq'qe تلفظ : چَ قِّ در عامیانه یع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چن: چِن یک اسم چینی هست و بیشتر برای فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

donkey: الاغ - خر مثال : Whenever the donk ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر هماهنگی: Coordination Office

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دفتر هماهنگی: Coordination Office

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

love tunnel: Stands for vagina

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

love tunnel: Stands for vagina

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

business: Business : بیز نِس Busyness : بیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jade: یَشم سبز گونه ای از سنگ های قیمتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انقلاب مخملی: انقلاب مخملی چیست ؟ انقلابهای رنگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انقلاب مخملی: Colour revolution Political term as ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long awaited: بسیار مورد انتظار Finally the long ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for shame: dishonorable or disgraceful An expr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

severance: سِو رِنس noun [singular] formal 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antisocial: not sociable or wanting the company ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mena: MENA, an acronym in the English lan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mena: MENA, an acronym in the English lan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immaculate: adjective 1 : perfectly clean The h ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cancer survivor: نجات یافته از سرطان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cancer survivor: نجات یافته از سرطان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

everything else: چیزای دیگه My arms are fucked up F ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crate: a slatted wooden case used for tran ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsidian: ابسیدین یا شیشهٔ آتشفشانی، سنگی غنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misery: Missouri : ایالت میزوری در آمریکا / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brass knuckles: پنجه بوکس Texas teen Brothers and t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brass knuckles: پنجه بوکس Texas teen Brothers and t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheelie: تک چرخ تک چرخ یک حرکت نمایشی است که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wheelie: تک چرخ تک چرخ یک حرکت نمایشی است که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march forward: برید جلو پیش برید ادامه بده ( برو ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

march forward: برید جلو پیش برید ادامه بده ( برو ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الیاژ: مخلوط یا محلول دو عنصر فلز آلیاژ ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MF: Motherfucker This mf is built like ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turban: T3r. bn عمامه پوششی برای سر با سب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turban: T3r. bn عمامه پوششی برای سر با سب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به کرات: Frequently Often Many times

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رنگ های اصلی: رنگ های اصلی یا رنگ های بنیادین، سه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

database: بانک اطلاعاتی پایگاه اطلاعاتی پایگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kalashnikov: کلَش نِ کاو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرنسیب: مثال : تلاش کنید تا جایی که میشه کل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swastika: سو آس تِکا آرم و لوگویی که نازی ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mull: Mule : قاطر Mole : خال / موش کور Mu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confrontation: برخورد ( چه تصادف و چه برخوردی برخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equivalent word: واژه ی معادل - ? Is there an equiv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equivalent word: واژه ی معادل - ? Is there an equiv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trooper: در اسلنگ معانیش میشه : someone wh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from yesterday: You're the same person from yesterd ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homeschooled: educate ( one's child ) at home ins ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

airsoft: He should get an airsoft Gun ایرسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

airsoft: He should get an airsoft Gun ایرسا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

airsoft gun: تفنگ ایرسافت نوعی اسلحه بادی است که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip out: قاطی کردن - رد دادن شدید - یکدفعه ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

earth globe: کره زمین پلاستیکی ( رومیزی ) که بهش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lots of but sex: در جواب چطوری یا چخبر میتونین ازین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scammer: کلاهبردار - شیاد Scan با Scam فرق د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pen cap: در خودکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordinary: Example : I think it is possible fo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جوینت: جوینت یا سیگاری یک اصطلاح عامیانه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manatee: گاو دریایی ها پستاندارانی آبزی از ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renaissance: جنبش فرهنگی در اروپا که منجر به قدر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put words in somebody's mouth: حرف در دهان کسی گذاشتن You're putti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has not grown an inch: He's not ill. He hasn't grown an in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

were on the same page: We are on the same page : اتفاق نظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

usurious: تلفظ : یوژُ ری یِس معنا : رباخوار - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

west coast: به سواحل غربی آمریکا از واشنگتن تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

libertine: افسارگسیخته Inflation in US, which ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tint: Tinting the windows Tintig car wind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is a nip in the air: هوا یکمی سرده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i expected better from you: ازت انتظار بیشتری داشتم For shame ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

name of: نامِ اما در انتهای جمله هم میتونه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hospital gown: لباس بیمارستان In my hospital gown ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not to be: همون to be هست که منفی شده You are ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطور تا حالا اینو نشنیده بودم: ??What??? How have I never heard of ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how have i never heard of this: چطور من تا حالا اینو نشنیده ام ؟ چط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on my side: You should always be on my side : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endeavor: VERB formal : to seriously or conti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solar system: دوستان انقدر نگید منظومه شمسی ما ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سامانه خورشیدی: دوستان انقدر نگید منظومه شمسی ما ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no more lies: دروغ دیگه بسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let him through: بزار رد شه ( بیاد داخل )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigilante: noun [count] : a person who is not ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to push myself: باید به خودم فشار بیارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the news: تو اخبار در اخبار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how ya been: چطوری I've been ok : خوبم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with each passing day: With each passing day, the flower g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stray: هم صفته هم اسم هم فعل به عنوان فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reclusive: ⬛ RECLUSE ⬛ noun [count] : a person ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know what i mean: کوتاه شده ی Do you know what i mean ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finally: Finally, someone is doing something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

witness: همون دیدن و تماشا کردن هست ولی بیشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow something to pieces: چیزی را تکه تکه کردن Mind - blowing ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to knock the crap out of somebody: To beat or kick the shit out of som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horn honking: Horn honking : بوق زنی Car Horn Hon ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horn honking: Horn honking : بوق زنی Car Horn Hon ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dangerous crowd: جمعیت خطرناک Dangerous crowd you're ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of the way: از سر راه برو کنار : Get out of the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

son of a bich: Son of a bitch : تخم حروم - زنا زاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

son of a bich: Son of a bitch : تخم حروم - زنا زاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sons of bitches: جمع son of a bitch هست که خطاب به چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sons of bitches: جمع son of a bitch هست که خطاب به چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drophead: مفنگی - عملی - معتاد به مواد خصوصاً ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sins: Sin : گناه Sins : گناهان Sins of th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whoever: Example : Whoever the hell you are ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orphanage: Orphanage : یتیم خانه - پرورشگاه Or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aren't you gonna say anything: He's assaulting your son, aren't yo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمیخوای چیزی بگی: He's assaulting your son, aren't yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نمیخوای چیزی بگی: He's assaulting your son, aren't yo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too much credit: اعتبار و ارزش بیش از حد You're rea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too much credit: اعتبار و ارزش بیش از حد You're rea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleazy: All those Slick, Sleazy, Phony pric ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slick: All those Slick, Sleazy, Phony pric ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill be right back: I'll be right back : الان برمیگردم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill be right back: I'll be right back : الان برمیگردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and then what: We do whar Riddler said ?? And then ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and then what: We do whar Riddler said ?? And then ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

killed: Past of kill He had a man killed : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indistinct: غیر واضح - نا مشخص Indistinct shout ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guts: Checkout PoopGirl it takes real gut ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

howya doin: چطور مطوری How are you doing

١ سال پیش

مدال‌های A L C Y O N E U S