غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rarefied: ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

source of energy: نیروبخش انرژی بخش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowable: ناشناختنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pleasure quarter: A pleasure quarter is an area of a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedonistic: لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piece of art: artwork work of art اثر هنری کار هن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a piece of art: an artwork a work of art قطعه ای هن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needs must: it is or was necessary or unavoidab ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firsthand: بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough night: not relaxing, difficult. Examples I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh on: Definition of weigh on. : to make ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moved: having strong feelings of sadness o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with the idea: در نظر داشتنِ ایده ای در نظر گرفتنِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bareskin: Not wearing clothing; not covered b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murder a pizza: British English spoken used to say ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boundaried: bounded محدود محصور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

term: شروط استلزامات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

certain age: "a certain age" is a phrase "used t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

girls: در زبان محاوره [slang] خطاب به زنان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a living: امرار معاش کردن درآمدزایی کردن گذرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around here: در این حوالی در این اطراف در این گو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift up: بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: to think about something or someone ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start from scratch: از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railways: راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's just my business: به خودم مربوطه!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: هیجان برانگیز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serve the needs: to provide things that someone or s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typically: طبق معمول نوعاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

act the part: بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blighty: بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

densely populated: پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و مت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in high demand: دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affairs of the heart: مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in times gone by: به مرور زمان با گذشت زمان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone want to do something: encourage کسی را به کاری ترغیب کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's eye on someone or something: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck up courage: شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the sharp end of: سخت درگیرِ ( چیزی بودن ) به شدت در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ultimately: نهایتاً در نهایت بالأخره سرانجام [د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magistery: چیرگی [قدیمی] سلطه[قدیمی]

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke of genius: فکر بکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

past master: استاد کهنه کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

senior officer: مسئول ارشد مدیر ارشد کارمند ارشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast an eye: نگاه انداختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll off the production line: From Longman Business Dictionary r ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above all else: بیش از همه ی چیزهای دیگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reception: بازخورد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here and now: اینجا و اکنون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immersive: of a computer display or system ) g ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one stop: چندمنظوره همه جانبه تمام عیار جامع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affluence: ثروت مادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to: ناچار بودن مجبور بودن باید ناگزیر ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand test of time: last or remain popular for a long t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in first place: پیش از هر چیز دیگری، قبل از هر چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masstige: mass - produced, relatively inexpen ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adopt: adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: بهره گرفتن بهره گیری کردن بهره بردا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche market: بازارِ خواص پسند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crash: به نقل از فرهنگ هزاره: ورشکستگی، ور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adversity: موقعیت دشوار شرایط سخت بداقبالی بدش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take by the scruff of the neck: If you take something by the scruff ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credence: قوت قلب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happen: در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journey: a long and often difficult process ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: ( hold a group discussion to produc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landing page: صفحه ی اول سایت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steady flow: حرکت دائمی جریان دائمی جریان لاینقط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take classes: به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famously: به نقل از هزاره: [محاوره] عالی، محش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flooded: اشباع شده flood: completely fill or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flood: completely fill or suffuse. اشباع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

name after: برگرفتن نام از چیزی یا کسی نامگذاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay off: کمبریج: If something you have done ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: بالغ بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audience: مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

market: ( advertise or promote ( something ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demographic: ترکیب جمعیتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: فرهنگ هزاره: مربوط، مطرح، بجا، مناس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

totally: به کلی کلاً من حیث المجموع مجموعاً ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if you like: اگه بشه گفت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something written all over it: to show a certain characteristic ve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: مورد پسند بودن کالینز دیکشنری: Ano ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

target: مد نظر مورد نظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the space of: در طولِ در دورانِ درحینِ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothing line: A clothing line is a collection of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: چرخش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: به نقل از هزاره: سبک، مُد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

key: به نقل از هزاره: کلیدی، اصلی، مهم، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a value price: با قیمتی مناسب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethos: مشخصه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriott: تلفظ به فارسی: مَریِت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competetive: به نقل از هزاره: رقابت جو، رقابت طل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivating: پرورش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand loyalty: the tendency of some consumers to c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of art: very modern and using the most rece ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interact: 1 - act in such a way as to have an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

average family: خانواده ی متوسط خانواده ی معمولی خا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become sour: شکست خوردن مؤفق نشدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

materialism: ماتریالیسم مادی گرایی پول پرستی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

materialism: ماتریالیسم مادی گرایی پول پرستی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crass: احمقانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crass: احمقانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

customer service group: گروه خدمات به مشتری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buying public: Buying public = the group of people ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: به یک معنی به نوعی به تعبیری به عبا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flavor profile: A method of judging the flavour of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from scratch: از اساس از بنیان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch the world go by: به نقل از هزاره: دنیا را تماشا کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch the world go by: به نقل از هزاره: دنیا را تماشا کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a high footfall: the number of people who go into a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standardized: یکدست شده یکسان سازی شده همسان سازی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skin tone: skin tone is basically the color of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skin tone: skin tone is basically the color of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spend energy: انرژی صرف کردن نیرو گذاشتن توان و ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

r and d lab: r&d lab Research and development ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delaunay: اسم خاص تلفظ فرانسوی: دولونه تلفظ آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invest time in: To put forth effort toward some tas ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invest time in: To put forth effort toward some tas ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coveted: greatly desired or envied فوق العاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feed into: From Longman Dictionary of Contempo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rescue: ( در موقعیت دشوار ) به داد کسی رسید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

solar panel: صفحه ی خورشیدی پنل خورشیدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solar panel: صفحه ی خورشیدی پنل خورشیدی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clue up: به نقل از: the free dictionary Giv ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corporate giant: . the corporate giants: the biggest ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom time: a period in which there is a surge ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boom time: a period in which there is a surge ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pricing policy: سیاست قیمت گذاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pilot: آغاز کردنِ آزمایشیِ ( طرحی، برنامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand the test of time: last or remain popular for a long t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be the case: . If you say that something is the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be the case: . If you say that something is the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standstill: stand still - remain in place; hold ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fainthearted: بی دل و جرأت جبون ترس خورده ترسو ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

river spey: The River Spey ( Scottish Gaelic: U ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scottish highland: اسکاتلند کوهستانی به نقل از ویکیپدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlands: ارتفاعات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still house: a distillery or place where the dis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in use: در حال استفاده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's hands on: find or get something to acquire so ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's hands on: find or get something to acquire so ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow to: به تدریج کم کم grow to become: به ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kilmarnock: کیلمارناک ( به انگلیسی: Kilmarnock ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

square bottle: بطری چهارگوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be the case: If you say that something is the ca ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be around: merriam - webster: to have experie ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های غزال سرخ