غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

funny in the head: ( slang ( crazy, mad, insane دیوانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet on a string: 1 - doll that is manipulated by mea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fireball: گوی آتشین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

force the issue: به نقل از آکسفورد لنگویج: compel th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out here: Out here is where you are مثال: !I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out here: Out here is where you are مثال: !I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: 1 - decide on, choose 2 - attempt t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go someone's way: به نقل از میریام وبستر: 1 : . to tr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live off someone's back: هزاره: از کسی سواری گرفتن از کسی سو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long live the king: به نقل از هزاره: زنده باد شاه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live to a great age: به نقل از هزاره: زندگی طولانی کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live by one's wits: به نقل از هزاره: شغل ثابتی نداشتن ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live in the past: به نقل از هزاره: توی گذشته زندگی کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live to onself: به نقل از هزاره: تنها زندگی کردن در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live with someone: به نقل از هزاره: در یاد کسی زنده ما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live by: به نقل از هزاره: اعتقاد داشتن به دن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live by: به نقل از هزاره: اعتقاد داشتن به دن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live for: به نقل از هزاره: به امید. . . زندگی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mostly because: به نقل از مک میلیان: . used for em ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

challenging: پرچالش چالش برانگیز چالشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

who knows: کسی چه می دونه؟ از کجا معلوم؟ کی می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damaging: مخرب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outshine: به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outshine: به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

track record: 1 - the best recorded performance i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

day job: a person’s regular job and main sou ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a clue: به نقل از: Oxford Languages know a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a clue: به نقل از: Oxford Languages know a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surprisingly: نقل از هزارهک 1 - با کمال تعجب 2 - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not surprisingly: جای تعجب ندارد که جای شگفتی نیست که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tether: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افسار 2 - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tether: به نقل از هزاره: 1 - افسار، طناب، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drum: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - طبل، کوس، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum one's fingers on the table: به نقل از فرهنگ پویا: با انگشتان خو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum something into someone: به نقل از فرهنگ پویا: چیزی را توی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum someone out of something: به نقل از فرهنگ پویا: کسی را ( از ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drum up: به نقل از فرهنگ پویا: جلب کردن، کسب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat the drum for sb sth: به نقل از فرهنگ پویا: با حرارت از ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big picture: به نقل از فرهنگ پویا: اوضاع و احوال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in operation: در عمل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life threatening: تهدیدکننده ی حیات تهدیدکننده ی زندگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: بلافاصله کمی بعد اندکی بعد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never ending story: داستان تمام نشدنی داستان بی پایان د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply oneself: به نقل از هزاره: خود را وقفِ چیزی/ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apply one's mind to something to doing something: به نقل از هزاره: خود را وقف کاری/چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move on to sth: سراغ چیزی رفتن چیزی [تازه] را امتحا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pretty much: from Oxford Languages: very nearly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overkill: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افراط، زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

senario: املای درست کلمه این است: scenario

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be crowned with success: موفقیت به همراه داشتن به نقل از هز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

night shift: شیفت شب نوبت شب [کارگر یا کارمندِ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maniac: به نقل از هزاره: 1 - مجنون، دیوانه؛ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw in: به نقل از هزاره: 1 - [قطار، اتوبوس، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relieved: خاطرجمع به نقل از فرهنگ پویا: آسو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

green light: چراغ سبز اجازه مجوز [به کسی] چراغ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green light: چراغ سبز اجازه مجوز [به کسی] چراغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the green light: ( محاوره ) اجازه ی کاری را گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a green light: به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the green light: به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approval: تاییدیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in safe hands: به نقل از هزاره: در جای امن پیش آدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is safe to say: منطقی است که بگوییم معقول است که بگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is safe to assume that: می توان با اطمینان فرض کرد که. . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is safe to assume that: می توان با اطمینان فرض کرد که. . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is safe bet that: مسلم است که. . . یقیناً

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as safe as houses: به نقل از هزاره: امنِ امن حسابی ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as safe as houses: به نقل از هزاره: امنِ امن حسابی ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play it safe: به نقل از هزاره: جانب احتیاط را رعا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave something in somebody's safe keeping: به نقل از هزاره نگهداری چیزی را بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody in somebody's safe keeping: نگهداری کسی را برعهده ی کس دیگری گذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for safe keeping: به نقل از هزاره: برای نگهداری در ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safebreaker: دزد گاوصندوق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

safe and sound: به نقل از هزاره: صحیح و سالم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safe conduct: به نقل از هزاره: 1 - امنیت عبور؛ اج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is something: به نقل از The Free Dictionary: . T ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tick all the boxes: همه ی شرایطِ [مندرج در تقاضانامه ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst its bank: طغیان کردنِ [رودخانه]

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst into laughter: زدن زیر خنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burst out: به نقل از فرهنگ پویا: 1. با شتاب ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scan area: به نقل از کالینز دیکشنری: When you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looks like: ظاهراً گویا انگار مثل اینکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take chances: ریسک کردن خطر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take chances: ریسک کردن خطر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be used to: عادت داشتن به آشنا بودن با

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calculated risk: به نقل از فرهنگ پویا: ریسک حساب شده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

press on: به نقل از فرهنگ پویا: ( به چیزی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without warning: به نقل از فرهنگ پویا: بی خبر ناگهان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without warning: به نقل از فرهنگ پویا: بی خبر ناگهان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relight: دوباره روشن کردن باز روشن کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no avail: به نقل از فرهنگ پویا: بی نتیجه بی ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frantically: به نقل از فرهنگ پویا: 1. دیوانه وار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have in mind: به نقل از فرهنگ پویا و فرهنگ هزاره: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come full circle: به نقل از فرهنگ پویا: سرجای اول برگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful of people: تعدادی از افراد اشخاص معدودی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not be someone's business: به کسی مربوط نبودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on one's side: از طرف کسی از جانب کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ground level: سطح زمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground level: سطح زمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forward thinking: thinking about and planning for the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urbanization: به نقل از هزاره: 1 - تبدیل به شهر ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

time bomb: 1 - بمب ساعتی 2 - ( مجازی ) بمب، وض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i would say: used for giving your opinion even t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be upon someone: To be looming or have recently begu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scale fish: پاک کردن ماهی تمیز کردن ماهی درآورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

again and again: به نقل از فرهنگ پویا: بارها، صد دفع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - تا 2 - نز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

social problem: مشکل اجتماعی مسئله ی اجتماعی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on steroids: to a greater degree, exaggerating t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on steroids: to a greater degree, exaggerating t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do well: به نقل از هزاره: 1 - موفق بودن، خوب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unrest: به نقل از فرهنگ پویا: ناآرامی، آشوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crime wave: a sudden increase in the number of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crime wave: a sudden increase in the number of ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as we know: used when you are talking about som ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health care: خدمات درمانی مراقبت های پزشکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

melanoma: ملانوما ( نوع بسیار خطرناکی از سرطا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a vision of: به نقل از هزاره: مظهرِ، تجلیِ، نمون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live on: به نقل از هزاره: 1 - [میوه، شیر و غ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

increasingly: به نقل از هزاره: به طور فزاینده ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bridge a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stop a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: به نقل از هزاره: 1 - به آسانی، آسان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's simply that: به نقل از هزاره: خلاصه اینکه. . . ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estimated: حدودِ تقریباً نزدیک به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: به نقل از هزاره: 1. ناامید، مأیوس، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do a sum: به نقل از هزاره: ( ریاضی ) مسئله ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death levels all men: به نقل از هزاره: مرگ برای همه یکسان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vintage: به نقل از هزاره: 1. انگورچینی، فصلِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collective intelligence: خرد جمعی هوش جمعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liveable: مناسب برای زندگی قابل زندگی زندگی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a premium: ارزشمند کمیاب نادر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

addition: به نقل از هزاره: 1. جمع، افزایش، اض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

raise questions: [درباره ی موضوعی] سوال هایی برانگیخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reclaimed: به نقل از هزاره: [زمین] احیاشده، با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in effect: به نقل از هزاره: 1. درواقع، عملاً 2 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quarter: 1. ربع، یک چهارم، چهار یک 2. پانزده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic staff: 1. household servants 2. staff enga ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the wrong end of the stick: به نقل از هزاره: ( محاوره ) اشتباه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend oneself to: به نقل از free dictionary: To give ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

managing editor: دبیر تحریریه به نقل از ویکیپدیای ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast growing: پررشد به سرعت در حال رشد سریعاً در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

held back: به نقل از کمبریج: to stop someone d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fair shot: A chance. An opportunity مثال: . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well as: به نقل از هزاره: هم. . . هم. . . ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

committee: کارگروه به نقل از هزاره: کمیته، هی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in committee: به نقل از هزاره: به عنوان عضو کیمته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a committee of inquiry: به نقل از هزاره: کمیسیون تحقیق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a parliamentary committee: کمیته ی پارلمانی ______به نقل از هز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a committee: عضو کمیته ای بودن در کمیسیونی شرکت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate governance: راهبری شرکتی این اصطلاح در متون تخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the question is: می توان پرسید پرسیدنی است که باید پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the question is: می توان پرسید پرسیدنی است که باید پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

staggered election: به نقل از: Dictionary of Business T ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simple: به نقل از هزاره: 1. آسان، راحت، سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at some point: در برهه ای در مقطعی یک دوره ای [به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring true: to sound true مثال: . Her explanat ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underperform: کم کاری کردن عملکرد ضعیف داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given name: به نقل از هزاره: ( در آمریکا و اسک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to: به نقل از هزاره: 1. [اصول، مذهب] طب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to its reputation: فراخورِ شهرتش بودن مثال از فرهنگ ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live up to one's principles: بر اساس اصولِ [کسی: مثلاً خودم/خودت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live up to other people's expectations: بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to other people's expectations: بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alastair: آلیستر ( اسم مردانه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: ناگهان اتفاق افتادن ناگهان روی دادن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build a reputation: کسب شهرت کردن کسب اعتبار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heathrow: فرودگاه هیترو ( در لندن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airways: خطوط هوایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immaculate: هزاره: 1 - پاک، پاکیزه، تمیز 2 - بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immaculate: هزاره: 1 - پاک، پاکیزه، تمیز 2 - بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cachet: به نقل از هزاره: نشان اصالت نشان مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

economy class: به نقل از هزاره: [بلیت هواپیما، قطا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invincible: هزاره: شکست ناپذیر، شکست نخوردنی، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glory days: هزاره: روزگار خوش گذشته روزهای خوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lavishly: گشاده دستانه دست و دلبازانه با گشاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extravagant: بی حساب و کتاب دست ودلباز بیش از حد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divest: واگذار کردن ( در مورد شرکت ها در هن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: وجه المصالحه قرار دادن به خطر انداخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

net worth: ارزش خالص

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screw someone up: cause someone to be emotionally or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: پیشاپیش از قبل همین طوری هم تا همین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

follow the rules: از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow the rules: از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicate: اطلاع رسانی کردن خبررسانی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set the agenda: . draw up a list of items to be dis ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flanagan: . The Gaelic name was derived from ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole story: به نقل از میریام ـ وبستر all the f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whole story: به نقل از میریام ـ وبستر all the f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news bureau: A news bureau is an office for gath ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news bureau chief: . The person in charge of a news bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncaring: بی اعتنا به نقل از هزاره: بی عاطفه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come from the top: make by the most important managers ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go from bad to worse: If a situation goes from bad to wor ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the norm: It can mean "unusual" or "not norma ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be down to: 1. . ( be attributable to ( a part ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in cash: نقدی پول نقد نقداً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in cash: نقدی پول نقد نقداً

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the decline: به نقل از میریام وبستر: : becoming ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the decline: به نقل از میریام وبستر: : becoming ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های غزال سرخ