پیشنهادهای Negar Abbaspoor (٣٩)
درست پشت سر کسی بودن ( مثلاً در تعقیب یا دویدن )
در اختیار کسی بودن، در چنگ کسی بودن، تحت سلطه ی کسی بودن ( در شرایطی که نیازمند عفو و رحم طرف مقابل باشی )
کسی را به بازی گرفتن
در جبران، برای جبران
بی دردسر
برای چیزی حق داشتن
یک نظر چیزی را دیدن
گوش تیز کردن
ترمیم شدن رابطه
حسنه شدن روابط
کمابیش
جلوتر مثلاً: a mile off یک مایل جلوتر
قصد چیزی را داشتن انجام کاری را در ذهن/فکر داشتن
چشم گرداندن
مشرف بودن مثلاً The window commands the outlook of the jungle: پنجره به چشم انداز جنگل مشرف است.
پشت سرهم و پی در پی
به چرایی چیزی پی بردن
در فارسی می توانیم آن را در قالب قید در جمله بیاوریم و �صرفاٌ� ترجمه اش کنیم.
دیوانه شدن، به سر کسی زدن ( اصطلاح )
1 ) ارتباط با کسی را حفظ کردن 2 ) اطلاعات به روز از موضوعی داشتن
روی کسی نفوذ داشتن
از کسی جلو زدن، سبقت گرفتن
دچار سوتفاهم شدن
تاثیر گذاشتن بر کسی/چیزی مهار چیزی را به دست آوردن
چیزی یا کسی در طی یک تجربه یا به دنبال یک اتّفاق آسیبی ندیده باشد یا حالش از قبل بدتر نشده باشد.
جریان چیه؟
چروکیده
فردی با صورت بی احساس و سرد
آرامش داشتن، ( از چیزی ) اطمینان داشتن
حریف قَدَر داشتن
با کسی مشکل داشتن
اینکه از کسی بدمان بیاید، از کسی کینه داشتن
cast round, cast around, or cast about دنبال چیزی گشتن، به دنبال چیزی رفتن
بازه
در سختی به کسی کمک کردن، در شرایط سخت کسی را حمایت کردن
در شرایط سخت بودن، در تنگنا بودن
هم نظر بودن با
مسئله ی پیش پاافتاده
عجب! پناه بر خدا! خدای من!