پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٢٢٥)
دهانه ی تیر
بز طلیقه، بلا گردان یا سپر بلا و در اصطلاح چوب خور دیگران ( توضیح: به بزی گفته می شد که یهودیان در گذشته در یکی از مراسم خود برمی گزیدند و خاخام بزرگ ...
درمانده و وامانده
توجه کردن
زمان و هنگام
اول هر چیزی
زُفت یعنی بی ارزش
درشت و خشن
بزرگ و فربه
اصرار کننده و سمج
اصرار کردن و سماجت
مدیون و بدهکار
آشکار و روشن
مسلم و قطعی
بدکاری و عیاشی
تدارکات و ملزومات
کالا و مال
فرمانروا
پوطیفار اسمی عبری و همسر زلیخا
طعم و مزه
محکم و استوار
دستاورد
بلبل و هزارآوا
پراکندگی
پرستاری و نگهداری
سختی و آزار
گوشه نشینی و خانه نشینی
ماهر و کار آزموده
یعنی این راه رو من قبلا رفتم و تجربه کردم
مرتب و آراسته
کنایه از وارونگی اوضاع
ابروی پر مو و شلوغ که زشت نما باشد.
به رنگ و رو و شاداب شدن چهره
خبّاط کسی که زیاد گیج و سردرگم و خطاکار است.
دلتنگی و بی قراری
آسودگی خاطر
جدایی و دوری
دیرینه و کهنه
تساهل و تسامح به معنی سهل و آسان گرفتن
بخشش و بزرگواری
محجور یعنی بازداشته شده
مذمت شده و نکوهیده و ناپسند
پوشش و محفظه
گدوک یا گدیک گذرگاه بین دو کوه است مانند کوه آقاگدوک در بخش قاهان خلجستان.
گدیک و گدوک هر دو به معنی گردنه و گذرگاهی است که بین دو کوه واقع شده باشد.
آرام گرفتن ، آرامش و اطمینان داشتن
خصوصا. به ویژه
پا فشاری کردن