مالاندن


مترادف مالاندن: مالش دادن، صاف کردن، هموار ساختن، هموار کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن، گوشمالی دادن

معنی انگلیسی:
massage, rub, to give a good dressing to

لغت نامه دهخدا

مالاندن. [ دَ ] ( مص ) در تداول عامه ، در جدل و بحث مغلوب کردن. به کلام یا به زور کسی را مغلوب ساختن. چیره شده بر کسی در کشتی ، در سخن ، در هنر و غیره. مفحم و مجاب کردن کسی را در سخن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). به سهولت از عهده کسی برآمدن و در مقام زورآزمایی به آسانی او را مغلوب کردن ؛تا فلانکس خواست دست دراز کند او را مالاندم و گذاشتم کنار. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || بالتمام خوردن. محتوی ظرفی طعام را یکباره خوردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). چیزی را با اشتهای تمام و بسرعت خوردن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- بسهولت کسی را تنبیه و مغلوب کردن ( با کتک یا بحرف ) : تا... خواست دست دراز کند او را مالاندم و گذاشتم کنار . ۲- چیزی را با اشتهای تمام خوردن .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) ۱ - مالیدن . ۲ - (عا. ) سخت تنبیه کردن .

فرهنگ عمید

۱. با دست مالش دادن.
۲. [عامیانه، مجاز] تنبیه کردن.
۳. صاف وهموار کردن.

واژه نامه بختیاریکا

دار سا کِردِن

پیشنهاد کاربران

بپرس