تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( اسم ) : استقامت، تحمل مثال: Running a marathon is a test of human endurance ( صفت ) : استقامتی ( نیاز به تلاش فیزیکی زیاد و استقامت در طول م ...

پیشنهاد
٠

این عبارت بیانگر آن است که دستیابی به اهداف مهم اغلب به تلاش مستمر در یک دوره زمانی طولانی تر نیاز دارد، نه عجله برای تکمیل وظایف یا دستیابی سریع به ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنای اصلی: سنگ یکپارچه و عظیم معنای استعاری: بسیار بزرگ، متمرکز و تغییرناپذیر

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یکباره، به طور کامل در یک حرکت، در یک اقدام سریع مثال: He fired half of his employees at one sweep ترجمه: او نیمی از کارمندانش را یکباره اخ ...

پیشنهاد
٠

با یک کلیک ساده، بدون هیچ زحمتی، چیزی که خیلی راحت و فوری در دسترس باشد. مثال: . Nowadays, we have access to unlimited information at the click ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش کردن یا سرکوفت زدن مثال: ترجمه: She kept berating herself after the failed interview او بعد از مصاحبه ناموفق مدام خودش را سرزنش می کرد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قسمت نیست، قرار نیست اتفاق بیافته مثال: I hoped to get the job, but I guess it’s not in the cards امیدوار بودم این شغل را بگیرم، ولی ان ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاک کردن گرد و غبار، کثیفی یا خاک از چیزی

پیشنهاد
٠

درگیر جزئیات شدن و غافل شدن از کلیت موضوع مثال: In trying to appear sustainable to social investors, many companies miss the forest for the trees

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سعی میکنه دیگران را راضی نگه داره، حتی اگر این کار به ضرر خودش تمام بشه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازی با اعداد، به موقعیت هایی اشاره میکند که تمرکز روی اعداد محاسبات یا آمار است. مثال: Finding true friends is not a numbers game; it’s about havin ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیامک انبوه فرستادن یک پیام کوتاه به تعداد زیادی گیرنده به طور همزمان

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- خاموش شدن ( برای شمع، چراغ یا آتش ) - خراب شدن یا ترکیدن ( برای تایر یا فیوز ) - بزرگنمایی یا اغراق در چیزی ( در مکالمات غیررسمی ) - خسته یا ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غذاهای فرآوری شده: به غذاهایی گفته می شود که قبل از رسیدن به دست مصرف کننده، تحت تغییرات فیزیکی، شیمیایی یا مکانیکی همچون افزودن مواد نگهدارنده، شکر، ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ادغام یا ترکیب دو یا چند ایده، مفهوم، یا موضوع با یکدیگر به شکلی که ممکن است باعث ابهام یا اشتباه شود.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( صفت ) : داشتنِ مقدار کمی کربوهیدرات مثال: Carbs are banned for 14 days and after that you must only eat low - carb foods ترجمه: مصرف کربوهیدرات به ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عذرخواهی گوینده بخاطر شوخیِ زبانیِ عمدی ( بازی با کلمات ) که آگاهانه در حین مکالمه انجام داده است. مثال: . Time flies when you’re having fun, or ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیاد کردن، افزایش دادن مثال: Walking uphill is a great way to crank up how many calories you burn during your hike ترجمه: پیاده روی در مسیر سربالایی، ...

پیشنهاد
٠

آشکار شدن حقیقت پنهان که از ترس یا فشار اجتماعی از آن سخن گفته نمی شده مثال: At first, everyone admired the new product, but when the flaws became ev ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

negotiation table: میز مذاکره مثال: Both sides need to come to the negotiation table to resolve this conflict هر دو طرف باید برای حل این درگیری سرِ م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرکت هماهنگ و منظم، معمولاً در یک صف یا گروه هماهنگی کامل یا هم فکری ( در معنای استعاری ) تبعیت کورکورانه یا عدم انعطاف پذیری ( در معنای منفی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسلیحات مثال: The country invested heavily in modern armaments to strengthen its defense capabilities کشور سرمایه گذاری هنگفتی در تسلیحات مدرن انجام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دچار ضرر شدید شدن کاهش قابل توجه در ارزش یا قیمت چیزی مثال: The peso got hammered after investors lost confidence in the new administration ارزش پزو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب یک فرد یا گروه برای یک سمت یا قدرت از طریق رأی گیری مثال: The opposition party was voted in after a landslide victory ترجمه: حزب مخالف پس از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برکنار کردن یک شخص یا گروه از سمت یا قدرت از طریق رأی گیری مثال: The party was voted out of office after years of corruption scandals ترجمه: حزب پس ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنای تحت اللفظی: انگشت میانی معنای استعاری: انجام دادن یا گفتن چیزی که نشان دهنده توهین یا بی احترامی شدید باشد. مثال:He just gave them the middle ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت غیر رسمی که در زبان محاوره بکار میرود به معنای " خیلی باحاله" یا " واقعاً فوق العاده اس" مثال: !I saw that movie last night, and it was rea ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم عقیده بودن با کسی سازگار بودن با کسی هماهنگ بودن با کسی مثال: Very secularly look for somebody that you just jive with ترجمه: کاملاً بی طرفانه ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیرمذهبی بی طرفانه از نظر عقیدتی

پیشنهاد
٠

القا کردن یک فکر یا ایده به کسی ایجاد تفکر در ذهن فرد مثال: She planted the idea of moving to a new city in his mind, and now he's considering it ترج ...

پیشنهاد
٠

به ذهن خطور کردن یک ایده، فکر یا حرف بطور ناگهانی مثال: She always says the first thing that comes/pops into her head. ترجمه: او همیشه اولین چیزی ر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رها کردن ) خلاص شدن از بار و فشارهای زندگی خالی کردن دل از نگرانی ها یا مشکلات مثال: He'll unburden himself to anyone who'll listen ترجمه: او هر چی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسر ی بر پایه ی مرنگ با اصالت آن استرالیایی و نیوزلندی می باشد که معمولاً با خامه زده شده و میوه های تازه تزئین شده و در جشن ها و تعطیلات خاص مانند ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عبور کردن از یک مکان، شرایط یا محیط مثال: We had to find a way through the crowded streets

پیشنهاد
٠

مواقعیکه فرد می خواهد بداند که آیا دیگری مفهوم یا هدف او را درک کرده است یا نه، کاربرد دارد. مثال: I’m just saying, we need to be careful. You picki ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقال ویژگی ها، رفتارها یا تأثیرات از یک فرد به فرد دیگر مثال: His confidence rubbed off on the rest of the team. ترجمه: اعتماد به نفس او بر بقیه ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه کوچک یا اشاره آرام به پشت برای ابراز تقدیر، تشویق یا حمایت مثال: Thousands lined up for a handshake, a photo or a tap on the back

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راضی یا اشباع شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فردی که در فرآیند مرگ و احتضار ، فرد در حال مرگ و خانواده او را حمایت و همراهی می کند. وظایف death dula: - کمک به فرد در حال احتضار و اطرافیان او ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( اسم ) پیشنهاد قیمت مثال: She placed a bid of $500 for the painting 2 - ( اسم ) تلاش یا درخواست مثال: He made a bid for power 3 - ( فعل ) پی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوژه خنده، هدف تمسخر مثال: In the past, many TV shows portrayed overweight characters as the butt of the joke در گذشته، بسیاری از برنامه های تلویزیون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد به عنوان اسم: دفتر مرکزی، ستاد فرماندهی، مقر اصلی، کاربرد به عنوان فعل:واقع شدن، قرار گرفتن و یا تاسیس کردن دفتر مرکزی مثال: The airline is h ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متمرکز بر ریاضیات ریاضی محور مثال: He has a math - oriented mind, so he decided to pursue a career in engineering او ذهنی ریاضی محوری دارد، بنابراین ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیمات، اعمال، یا رویدادهای خاص که باعث حتمی شدن وقوع رویدادهای اغلب ناگوار برای فرد مانند شکست در زندگی میشود. مثال: Her fate was sealed by the ma ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهارت ها، ویژگی ها، یا توانایی های موردنیاز برای موفقیت در یک هدف خاص مثال: He has what it takes to be a great leade او ویژگی های لازم برای یک رهبر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب ماندن مثال: All kids, even the math kids fall behind struggle or feel math, anxiety تمام کودکان، حتی آن هایی که در ریاضیات مهارت دارند، ممکن است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور جدی اشتباه بودن نظر یا برداشت شخصی

پیشنهاد
١

لرزه بر تن کسی انداختن، کسی را به شدت ترساندن، کسی را هیجان زده کردن مثال: The sound of footsteps behind me chilled down my spine صدای قدم هایی که پ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارد عمل شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدار زیاد، مقدار کافی برای یک عمر مثال: Chess grandmasters had a lifetime's worth of patterns stored in their memory اساتید بزرگ شطرنج مقدار زیادی ...