تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت غیر رسمی که در زبان محاوره بکار میرود به معنای " خیلی باحاله" یا " واقعاً فوق العاده اس" مثال: !I saw that movie last night, and it was rea ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

هم عقیده بودن با کسی سازگار بودن با کسی هماهنگ بودن با کسی مثال: Very secularly look for somebody that you just jive with ترجمه: کاملاً بی طرفانه ( ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

غیرمذهبی بی طرفانه از نظر عقیدتی

پیشنهاد
٠

القا کردن یک فکر یا ایده به کسی ایجاد تفکر در ذهن فرد مثال: She planted the idea of moving to a new city in his mind, and now he's considering it ترج ...

پیشنهاد
٠

به ذهن خطور کردن یک ایده، فکر یا حرف بطور ناگهانی مثال: She always says the first thing that comes/pops into her head. ترجمه: او همیشه اولین چیزی ر ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( رها کردن ) خلاص شدن از بار و فشارهای زندگی خالی کردن دل از نگرانی ها یا مشکلات مثال: He'll unburden himself to anyone who'll listen ترجمه: او هر چی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دسر ی بر پایه ی مرنگ با اصالت آن استرالیایی و نیوزلندی می باشد که معمولاً با خامه زده شده و میوه های تازه تزئین شده و در جشن ها و تعطیلات خاص مانند ک ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبور کردن از یک مکان، شرایط یا محیط مثال: We had to find a way through the crowded streets

پیشنهاد
٠

مواقعیکه فرد می خواهد بداند که آیا دیگری مفهوم یا هدف او را درک کرده است یا نه، کاربرد دارد. مثال: I’m just saying, we need to be careful. You picki ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

انتقال ویژگی ها، رفتارها یا تأثیرات از یک فرد به فرد دیگر مثال: His confidence rubbed off on the rest of the team. ترجمه: اعتماد به نفس او بر بقیه ت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضربه کوچک یا اشاره آرام به پشت برای ابراز تقدیر، تشویق یا حمایت مثال: Thousands lined up for a handshake, a photo or a tap on the back

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

راضی یا اشباع شده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فردی که در فرآیند مرگ و احتضار ، فرد در حال مرگ و خانواده او را حمایت و همراهی می کند. وظایف death dula: - کمک به فرد در حال احتضار و اطرافیان او ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( اسم ) پیشنهاد قیمت مثال: She placed a bid of $500 for the painting 2 - ( اسم ) تلاش یا درخواست مثال: He made a bid for power 3 - ( فعل ) پی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوژه خنده، هدف تمسخر مثال: In the past, many TV shows portrayed overweight characters as the butt of the joke در گذشته، بسیاری از برنامه های تلویزیون ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد به عنوان اسم: دفتر مرکزی، ستاد فرماندهی، مقر اصلی، کاربرد به عنوان فعل:واقع شدن، قرار گرفتن و یا تاسیس کردن دفتر مرکزی مثال: The airline is h ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

متمرکز بر ریاضیات ریاضی محور مثال: He has a math - oriented mind, so he decided to pursue a career in engineering او ذهنی ریاضی محوری دارد، بنابراین ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تصمیمات، اعمال، یا رویدادهای خاص که باعث حتمی شدن وقوع رویدادهای اغلب ناگوار برای فرد مانند شکست در زندگی میشود. مثال: Her fate was sealed by the ma ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهارت ها، ویژگی ها، یا توانایی های موردنیاز برای موفقیت در یک هدف خاص مثال: He has what it takes to be a great leade او ویژگی های لازم برای یک رهبر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

عقب ماندن مثال: All kids, even the math kids fall behind struggle or feel math, anxiety تمام کودکان، حتی آن هایی که در ریاضیات مهارت دارند، ممکن است ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به طور جدی اشتباه بودن نظر یا برداشت شخصی

پیشنهاد
١

لرزه بر تن کسی انداختن، کسی را به شدت ترساندن، کسی را هیجان زده کردن مثال: The sound of footsteps behind me chilled down my spine صدای قدم هایی که پ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

وارد عمل شدن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مقدار زیاد، مقدار کافی برای یک عمر مثال: Chess grandmasters had a lifetime's worth of patterns stored in their memory اساتید بزرگ شطرنج مقدار زیادی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

استاد بزرگ شطرنج مثال: Chess grandmasters form an idea of the best move extremely quickly within a few seconds and four out of five times that is a ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مقابله کردن با چالش

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

صدای ملایم و پیوسته همهمه یا صدای زمینه

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بیشترین اهمیت را داشتن مهم تر بودن مثال: Family matters the most in my life خانواده در زندگی من بیشترین اهمیت را دارد.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مساحت زمین که معمولاً در واحد هکتار یا جریب بیان می شود. مثال: wildfires can destroy thousands of acres lives and livelihoods آتش سوزی های جنگلی می ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

زمانیکه که شخص پس از استراحت، تعطیلات یا وقفه ای کوتاه دوباره به محل کار خود برمیگردد و یا مشغول به انجام کار میشود. مثال: I just took a lunch break ...

پیشنهاد
٠

تلاشهای بی فایده یا غیر موثر مثال: trying to fix a problem with temporary solutions is like Shielding ourselves from sun with a cocktail umbrella

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اشاره به شغل اصلی فرد دارد که برای تامین نیازهای مالی روزانه انجام می دهد درحالیکه ممکن است کارهای جانبی یا پروژه های خلاقانه ای در ساعات آزاد خود ان ...

پیشنهاد
٠

ایجاد احساسات قوی و عمیق در قلب یا روح مثال: The old song played on the radio, and it was like tugging on the sleeves of my heart, bringing back memo ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

- عنوان کتابی فوق العاده از "آن لاموت" راجع به نوشتن است. - به معنای تقسیم چالشهای بزرگ و طاقت فرسا به بخش های کوچکتر و قابل مدیریت. ( جلوگیری از ا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای پیشرفت در نوشتن و تقویت مهارت نویسندگی بایستی برنامه ریزی کنید. همچنین، دقت کنید زمانی که به نوشتن اختصاص داده اید واقعا صرف نوشتن شود و برای کا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

- در حالت کلی فرم گذشته فعل punk بوده و به معنی دست انداختن یا گول زدن کسی است. مثال: I got punked by my friends - گاهی اوقات در زبان عامیانه در ن ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

وقتی که انتظار ما از یک فرد مشخص برای انجام دادن کاری یا دانستن چیزی بیشتر/کمتر از بقیه افراد است. مثال: You, of all people, should know the answer ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عادتی که در مغز تثبیت شده و به شکل رفتار عادی روزانه درآمده و انجام آن دیگر نیازی به اراده و تلاش زیاد ندارد. مثال: It took a while to hardwire the ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آبدار، بسیار سودآور، جذاب، جالب، رضایت بخش

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

بسته به کاربرد آن در متون مختلف می تواند معانی متفاوتی از جمله "بسیار جذاب"، "خیلی گرم" و یا " بیان شدت/ تاکید بر موقعیت یا احساس" داشته باشد. مثال: ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت به مسابقات اسب سواری یا دویدن اشاره دارد، جایی که اسب ها یا دوندگان با باز شدن دروازه شروع به حرکت می کنند. و به صورت استعاری به معنای شروع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به منابع، شرایط و یا امکانات موجود شخص مثال: From our position, we have enough resources to make it work ترجمه: با توجه به موقعیت مان، منابع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مستعد بودن برای ابتلا به یک بیماری خاص یا رفتار کردن به شیوه ای خاص، تمایل داشتن به چیزی، آمادگی قبلی برای چیزی داشتن مثال: The president is predispo ...

پیشنهاد
٠

وقتی هیچ کاری از دستت برنمیاد یا هیچ کنترلی روی اتفاقی که می افته یا قراره بیافته نداری. مثال: The storm is coming, and you can't do a darn thing ab ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به آرامی لذت بردن از چیزی برای رسیدن به نهایت لذت مثال: It was the first chocolate he'd tasted for over a year, so he savoured every mouthful.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

تکرار شدن یک فکر، خاطره یا جمله بطور مداوم در ذهن ( چیزی که عمیقا در ذهن باقی می ماند بطوریکه فرد نمی تواند آن را از فکرش بیرون کند ) . مثال: The s ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلید دستیابی به پیشرفت در حداقل زمان ممکن خودداری از کمال گرایی، انجام آزمایش های جسورانه و پذیرفتن اشتباهات و شکست ها به عنوان بخشی از فرآیند یادگیر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1 - ضربه زدن به کسی با کف دست ( سیلی زدن ) مثال: Sarah slapped Aaron across the face. 2 - به سرعت با عواقب قانونی روبرو شدن مثال: He was slapped ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرونده حقوقی، شکایت قانونی، دعوای قضایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- دستیابی به وضعیتی نادر ( رسیدن به ارزش یک میلیارد دلار یا بیشتر ) توسط کسب و کارها و استارتاپ ها است. مثال: The startup achieved unicorn status af ...