امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i envy you: من بهت غبطه میخورم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a bad symbol: اون الگوی بدی ارائه میده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to a be burden: نمیخوام سربار باشم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inflation has hit us pretty hard: تورم پدرمون رو در آورده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyday is a gift: هر روزش یه نعمته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kicked him to the curb: از زندگی م حذفش کردم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ashes to ashes dust to dust: انالله وانا الیه راجعون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he got weird: اون عجیب و غریب شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just head on: فقط خواستم مخش رو بزنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you storm everyone: همه رو به هم میریزی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she did forsalf: اون از پس کاراش برمیومد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she gave me hell: دهنم رو سرویس کرده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am uncertable: من آدم بشو نیستم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you scared me: تو منو به وحشت انداختی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a right: من این حق رو دارم که . . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i always pull his leg: من همیشه سر به سر اون پسره می ذارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for ya: برای تو

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oooh i should be running: اوه من باید پا به فرار بذارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me hand: یه کمک بهم برسون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not good enough for me: به درد من نمیخوره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she drove me up the wall: میره رو مخم اعصابم رو خورد میکنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you majoring in: چه رشته ای میخونی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the least of my worries: این کمترین نگرانی ( دلواپسی ) منه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appearance can be deceiving: ظاهر میتونه گول زننده باشه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay him no heed: بهش توجه ( اعتنا ) نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it works wonders: معجزه میکنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drink the cool aid: کور کورانه چیزی را قبول نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's kiss and make up: بیا همو ببوسیم و آشتی کنیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is your head: حواست کجاست سر به هوا هواست کجاست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider it down: به روی چشم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is using you: اون ازت سواستفاده میکنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class dismissed: کلاس تمام شد میتونید برید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for saving my hide: مرسی از اینکه از خطر نجاتم دادی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay them no mind: بهشون توجه نکن محلشون نذار

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people get what they deserve: خلایق هر چه لایق

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's take attendance: حضور و غیاب کنیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very hush hush: خیلی محرمانه ست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are beholden to me: بهم مدیونی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's got money to burn: خیلی پولداره پولش از پارو بالاتر می ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you misread that: سوتفاهم شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't dep your pen in the company ink: سرکار جای عشق و عاشقی نیست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm drawing a blank here: حضور ذهن ندارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's talk this through: بیا با حرف زدن حلش کنیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop scolding me: سرزنشم نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what time should i pick you up: کی بیام دنبالت؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a selfing wet: غرق در آبی حسابی خیس شدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am fond of you: بهت علاقه دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very imperious: کارشون واقعا محشر بود

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is what happened: جریان از این قراره که . . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to have barged in: ببخشید سر زده مزاحم شدم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grew a pair: جرئت داشته باش

٥ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm switzerland: من بی طرفم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the storm is brewing: اتفاق بدی قراره بیافته

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don't keep me in the dark: منو بی خبر نذار منو درجریان بذار

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm popping out: یه سر میرم بیرون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it smells funky: بو گند میدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not messing around with anymore: با هیچکس سر و کله نمیزنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if gold rusts what then can iron do: هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they have a cat and dog life: دائما با هم جنگ و دعوا دارن ( زن و ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoot off one's mouth: لاف زدن غلو کردن گه زیادی خوردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something is better then nothing: کاچی به از هیچی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set on the fence: بی طرف ماندن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it costs an arm: حسابی پیاده شدم کلی واسم آب خورد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in the picture: در جریان بودن در جریان قرار دادن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i like you the best: تو رو بیشتر از همه دوست دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you got to understand: تو اینو باید بفهمی درک کنی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is my tutor: این معلم خصوصی من است

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's a crazy night: عجب شب خفنی!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my dad is pro at chess: بابام تو شطرنج حرف نداره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how about a cookie: با یه کلوچه چطوری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is the changing room: اتاق پرو کجاست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's impotent: او ناتوانی جنسی دارد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's infertile: او عقیم هستش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to report a break in: من میخوام یه ورود غیر قانونی ( با ز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yo what's up: هی مشکل داری ( معمولا در زمانیکه به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're looking for a trouble: سرت درد میکنه واسه دعوا؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll tell you to your face: تو روت میگم جلو خودت میگم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was worried sick: دلشوره داشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take the blame to protect my family: من برای محافظت از خانواده ام گردن گ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am sick a heart: خیلی ناراحتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take exception to that: دلخور میشما

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where does that leave me: پس تکلیف من چی میشه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want some beef: دنبال شر میگردی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you looking at: ها نگاه میکنی چته خو به چی میخ شدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was born to be a mother: من برای مادر شدن بدنیا اومدم فعل I ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll have you thrown out: میدم بندازنت بیرون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll have you shot: میدم با تیر بزننت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want to get your ass whipped: کونت میخاره میخاره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have some ideas: یه فکرهایی دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll show you: نشونت میدم این خط و این نشون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i miss it: میشه در رفت؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you feeling better: بهتری؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just say any water: فقط لب تر کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop snooping: فضولی نکن فضولی موقوف

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's my bad: تقصیر منه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why so jumpy: چرا اینقدر مضطربی

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very hard man find: پیدا کردنت خیلی سخته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woman action: خانم بازی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hi foxy: سلام خوشکله سلام جیگر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

end story: داستان همش همین بود

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you from around here: آیا اهل این اطرافی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's going to be hard to do business like that: انجام دادن چنین معامله ای سخت خواهد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are experienced for your age: نسبت به سن و سالت با تجربه ای

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better times: به سلامتی روزهای بهتر ( معمولا در ز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is your shirt see through: پیراهنت بدن نما هست؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when is your due date: تاریخ زایمانت کی هست؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reconcile with your wife: با زنت آشتی کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you keeping tabs on me: منو تحت نظر داری؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i implore you: التماست میکنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a fraud: تو یه آدم متقلبی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're gambling with lives: شما با جان انسان ها قمار میکنید ( ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're in no position dictate: شما در موقعیتی نیستید که تعیین کنید ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i get straw please: لطفا یه نی برام میاری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's a real good: اونا واقعا کار درستن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how your mother take this: مادرت چطور با این موضوع کنار میاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay of my side: طرف من باش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a nice one: این یکی از خو ب ها شه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have a wrong idea: بد برداشت کردی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

solt of the earth: یه تیکه جواهره آدم خوبیه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i knew then what i know now: اگه عقل الانم رو داشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a shout: خبرم کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give me that look: اونجوری نگام نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stuck in a rut: اسیر روزمرگی شده ام

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel nothing for you: هیچ احساسی بهت ندارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we werent meant to be: ما برای هم ساخته نشده بودیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got friends in high places: پارتی کله گنده داشتن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop talking big: گنده گوزی نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give up me: ناامیدم نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got a screw loose: یه تخته ش کمه طرف کم داره کس خل میز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mr spider man: آقا زرنگه آقای زرنگ خان

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a buzzkill: آدم ضدحال

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a barbie chick: تو یه دختر نازپرورده ای

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a freak: چقدر عجیب و غریب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go so to far: خیلی زیاده روی میکنی شورش رو درآورد ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must be open with me: باید با من روراست باشی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll get out of you hair: دیگه رفع زحمت میکنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was born and raised in a military milieu: من تو یه خانواده نظامی بزرگ شدم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so done with arguing: دیگه خسته شدم از جر و بحث کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you run into any problem just called me: با هر گونه مشکلی مواجه شدی با من تم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so done with being broke: دیگه خسته شدم از بی پولی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't catch a break: یه لحظه آسایش ندارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how am i to judge: من کی باشم که بخوام قضاوت کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you for your time: ممنونم از وقتی که گذاشتی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are tight: ما رفیق جینگیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it looks nice on you: بهت میاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good drunk: یعنی آدمی که مست باشه ولی رفتار عاد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it got me thinking: منو به فکر فرو برد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's not like you: از شما بعیده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good catch: کسی که برای یه رابطه ایده آل باشه ی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good sport: کسی که جنبه باخت رو داشته باشه و غر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make an honest living: یه لقمه نون حلال درمیارم کار با زحم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good looker: آدم جذاب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was mugged: خفتم کردند

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good joe: یه آدم خوب و خوش قلب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't have to ask me twice: من از خدا مه که . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full life: زندگی رضایت بخش

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full days: روز پرمشغله

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

single and ready to mingle: مجرد و آماده قاطی شدن مجرد و دنبال ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where did i wrong: کجای کار اشتباه کردم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full english: صبحانه سنتی انگلیسی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's with the waterworks: چرا آبغوره گرفتی ( چرا گریه کردی )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you not give the time of day: منو آدم حساب نمیکنی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got held up: کارم طول کشید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's greasy: غذا خیلی چربه ابراز نارضایتی در رست ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's rare: غذا خوب نپخته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's stale: غذا بیاته مونده ست ابراز نارضایتی د ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's flat: گاز نوشابه رفته ابراز نارضایتی در ر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's bland: غذا بی مزه ست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's chewy: خیلی باید بجوی ش تا بتونی قورتش بدی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gone but not forgotten: خودش نیست ولی یادش با ماست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

somebody fuck in rat: یکی شون جاسوسی میکرده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a lot to me: برای من که خیلی ارزش داره مهمه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it just natural conversation: فقط یه گفتگوی عادی بود همین

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not a piece of shit: من اینجا یه موجود اضافه و بدرد نخور ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who is a tough guy: گردن کلفته کیه؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

silly boy: خنگولکم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your nature are pure: ذات شما پاکه ذاتت سالمه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just who i am: خوب همینه که هستم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit music: آهنگ های کسشعر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm doing this for god: این کار رو برای رضای خدا انجام دادم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i work with your son: با آقا زاده تون کار دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yes i do: معنی بله حتما رو هم داره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is your manners: ادبت کجا رفته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not big for you: در حد و اندازه تو نیست. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you a million time: خیلی خیلی ممنونم ازت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey bentley man: آقای بنتلی سوار بابا با کلاس

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i leaving you in good hands: من دست آدم خوبی سپردمت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's do this: بزن بریم که . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm mess: اوضاع زندگی م نرمال نیست بهم ریخته ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got the picture: منظورتو گرفتم قصدت رو متوجه شدم دوز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the harder i work the luckier i get: هر چقدر تلاش بیشتری کنم خوش شانس تر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do say so myself: تعریف از خود نباشه. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get of your high horse: فخر نفروش افاده نیا به عبارتی گنده ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so stubborn: خیلی یه دنده ای

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont be a downer: ضد حال نباش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make me regret this: پشیمونم نکن

٥ ماه پیش

مدال‌های امیر ارادی