امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i busted my ass to find a job: با بدبختی کار پیدا کردم خیلی اذیت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby waky waky: عزیزم بیدار شو جیگر وقت پا شدنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't polish a turd: چیزی که ذاتا بده نمیتونی خوبش کنی گ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am an open book: چیزی برای پنهان کردن ندارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i go the extra mile: سنگ تموم میذارم از جون و دل مایه م ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i talk the talk and i walk the walk: حرف و عملم یکیه مرده و حرفش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everythings up in the air: همه چیز رو هواست شرایط نامتعادل، مب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's racist: نژاد پرستانه برخورد نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not for me: برای من مناسب نیست مناسب حالم نیست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep laughing: تا میتونی بخند. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you a loser: باختی ضایع شدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your guard up: مراقب خودت باش مواظب خودت باش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what did you do: چکار کردی در مواقع ناراحتی و زمانی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to name names: نمی خوام که اسم ببرم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why didn't you say then in the first place: چرا اینو از همون اول نگفتی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was skeptical: دودل بودم شک داشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't let it bother you: نذار این موضوع اذیتت کنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is that the best you can do: یعنی همین بود ته هنرت؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've lost track of it: حسابش از دستم در رفته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a lunatic: تو یه دیونه ای تو عقل درست حسابی ند ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm telling on you: زیر آبتو میزنم Tell on someone زیر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't shrug this off: اینو نادیده نگیر Shrug به معنای ترد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give yourself around of applause: به افتخار خودتون دست بزنید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my father told me i wouldn't amount to anything: بابام بهم گفت هیچ وقت به هیچ جا نمی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had it coming: حقم بود سزاوارش بودم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i deserve it: حقمه سزاوارش هستم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep down i know you're right: ته دلم میدونم که حق با تو هست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's my only first trust: اولین اعتماد من به ، ، ، ،

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this day is today: این همون روزیه که انتظارش رو داشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

late is better never: دیر کنی بهتره از اینکه اصلا نیای کن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you imagine a service: فکرش رو میکردی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i like you give me away: دوست دارم راه ( درست ) رو به من نشو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you bitchesi a lie: جنده های عوضی بهم دروغ گفتید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a second chance of life: یه شانس دیگه واسه زندگی پیدا کردم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't fix this: نمیتونم جمعش کنم نمیتونم درستش کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you what babe: چت شده عزیزم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a head case: اون یه دونه ست کس خله

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me what can i for you do: بذار ببینم چکار برات میتونم بکنم اج ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get my life: خودم جونمو میگیرم ( نیازی به عزرائی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's freak me out: من رو حسابی میترسونه ) موضوعی که با ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get die: دارم میمیرم. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you read my bedroom: تو تا ماتحت منم رفتی تو ، تو حریم خ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you giving me such a hard time: تو داری خیلی بهم سخت میگیری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will be sorry: پشیمون میشی . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i tried to console her: سعی کردم آرومش کنم سعی کردم دلداریش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how peculiar: چقدر عجیب و غریب بحق چیزای ندیده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it'll be a breeze: مثل آب خوردنه خیلی راحته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't wanna burst your bubble: نمیخوام که تو ذوقت بزنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have no one: هیچکسو ندارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my goose is cooked: گاومون زایید تو دردسر افتادم کارم ت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop your pants: شلوارت رو بکش پایین

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you have ants in your pants: میلوله؟ کونت میخاره؟ اینقدر کرم نری ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i shut down: از حال رفتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what did you putting in my tea: تو چایی م چی ریختی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be heavy handed with: دستش به کم نمیره. . . معمولا اسراف ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every moment is a precious: هر لحظه ش باعث شکرگذاریه. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am single and ready to mingle: من مجردم و دنبال پارتنر میگردم من م ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i slept like a log: خواب خوب و عمیقی رفتم انگار خواب خر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're freaking me out: داری من رو میترسوتی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every such a mess: همه چی بهم ریخته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had no one to turn to: هیچ پشت و پناهی نداشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had no support at all: هیچ پشت و پناهی نداشتم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a let down: چه ضد حالی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of his world: عالیه محشره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need some some space: لازمه کمی تنها باشم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is a deceived him: اون گولش زده بود ( فریبش داده بود )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every single second: هر لحظه لحظه اون رو. . . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who do you fancy: درمورد کی خیال بافی میکردی ( درقالب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need time by myself: میخوام یه مدت تنها باشم ( تو حال خو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

because of million reason: به هزار و یک دلیل تاکید در پاسخ کسی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im entitled to know: من حق دارم که بدونم ( اطلاع از موضو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not taking sides: من طرف کسی رو نمیگیرم من بی طرفم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take care about anything: هواسم به همه چیز هست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's break me: این منو از پا درمیاره. . . . نابودم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take a times to pictures: من بارها باش عکس گرفتم ( در مورد دو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to say you it's just new: تازه از تنور دراومده تازه تازه ست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my hands actually full: اینقدر تو دستام وسیله ست که دیگه نم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a revolution technology: یه تکنولوژی خاص و بی بدیل وسیله ای ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this maserati and this toyota: این کجا و اون کجا مگه میشه مازراتی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would like to not waste your time: امیدوارم وقتت رو تلف نکرده باشم امی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a terrible: خیلی بدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i lost my everything: همه چیزم رو باختم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a miracle: تو یه شاهکاری ( معجزه ای )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a contact: فقط بهش دست نزن اصلا ارتباط برقرار ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what about moved: در مورد جابجایی ت چه خبر؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god be with you: خدا به همراهت خدا پشت و پناهت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i heard of you: درباره شما شنیدم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you always take her side: همیشه طرف اونی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't following come again: من حواسم نبود یه بار دیگه بگو

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

women so hard to read: درک کردن خانم ها سخته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop the lawsuit: پس گرفتن شکایت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a grown up: من آدم بالغیم عقلم به اندازه کافی ر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you just say the word: فقط لب تر کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it for me: این رو از من داشته باش. . . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the timing is rotten: الان زمان مناسبی نیست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take your anger out on me: عصبانیتت رو رو سر من خالی نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you deserve better: لیاقتت بیشتر از اینه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the game is over: بازی تمام شد تمام معادله ها به ریخت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you know what i craving for: میدونی هوس چی کردم؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we have no much time: یالا دیگه /بجنب بابا وقت زیادی ندار ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a flew in my head: از ذهنم پرید یادم رفت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since when smoke: از کی سیگار میکشی . . . ها؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to be left behind: من نمیخوام چیزایی رو که من دارم تو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your pleasure: از چی خوشت میاد با چی حال میکنی. . ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my phone is running out of juice: گوشیم داره خاموش میشه شارژ گوشیم دا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am overwhelmed: خسته و درمونده ام

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a family: غریبه نیست خودیه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we break bread together: نون و نمک هم رو خوردیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just have a cramp in my leg: عضله پام گرفته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is enough to go around: اونقدر هست که به همه برسه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all to thank to you: همش به لطف و کمک توست. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a lucky dog: آدم خوش شانس آدم خرشانس

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he chased me: اون منو دنبال کرد اون منو تعقیب کرد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

those days are over: اوضاع دیگه فرق کرده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can anyone put up bail for you: کسی میتونه برات وثیقه بذاره؟/کسی می ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you tripping: توهم زدی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick the shit out of someone: کسی را تا سرحد مرگ کتک زدن پدر کسی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it does more harm then good: ضررش بیشتر منفعتشه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a realy on the rag: اون واقعا اعصاب نداره معنای دوم پری ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they get a bad rap: اسمشون بد درفته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do owe you a debt of gratitude: حق به گردنم داری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i broke the ice: سر صحبت رو باز کردم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nod if you understand: اگر فهمیدی ( متوجه ) شدی سر تکون بد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in trying of times: در روزهای سخت و بحرانی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought i mattered you: فکر میکردم برات مهم هستم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine head: هوش زیاد هوش فوق العاده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast talker: آدم چرب زبون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast worker: آدم زبل بچه زرنگ

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast friend: دوست جون جونی دوست خیلی نزدیک

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast women: خانوم های که خیلی راحت ( سریع ) خود ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you wearing cologne: ادکلان زدی؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just shoot me a text: بهم پیام بده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stand the smell: نمی تونم بوش رو تحمل کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a couple of sleepless night: چند شب بی خوابی کشیدم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you bailed on me: تو منو قال گذاشتی تو منو پیچوندی بد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bail on me: منو نپیچون منو تنها نذار

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a little strapped for cash: بی پولم گیر پولم دستم بسته ست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i fell down: خوردم زمین

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see what's what: ببین چه خیره؟!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

milk has gone bad: شیر فاسد شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can sleep through anything: میتونم تو سر و صدا بخوابم واسه خواب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cat scratched me: گربه به من چنگ زد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my god make my dreams come true: خدایا رویاهایم رو به واقعیت تبدیل ک ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he slapped my face: او به صورتم کشیده ( سیلی ) زد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good for us: خوشبحالمون

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel the same: همچنین/منم همین حس رو به شما دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is your man: مامور تو هست آدم تو هست ( خود دانی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cupboard is bare: هشتم گرو نهمه آه در بساط نیست اوضا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am young at heart: دلم جوونه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are high maintenance: خیلی پرتوقعی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of my jurisdiction: از حوزه اختیارات من خارجه فراتر از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a bum: آدم مفت خور ، آدم بیعار

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is realy coming down: چه برف/بارونی داره میاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i bum a smoke please: لطفا یه نخ سیگار به من بدید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd best be off: بهتره برم نگفتنم به زگفتنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a mistress: معشوقه دارم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a big pickle: بدجوری گیر افتادم تو بد مخمصه ای گی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he made a good husband: شوهر خوبی از آب دراومد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is hot tempered: او آتشی مزاجه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he squandered his weath: او ثروتش را بر باد داد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't get around to it: فرصت نکردم انجامش بدم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to butter me up: سعی نکن خودشیرینی کنی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the heart wants what it wants: دل که حرف حساب سرش نمیشه!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sounds corny: لوس و بی مزه /کلیشه ای

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he straightened me out: باعث شد که بهتر رفتار کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entitle dog: سگ اشرافی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money hungry: کسی که جز پول هیچی براش مهم نیست وا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you posted: قرارگاه ت کجاست ) خطاب به نظامی ها ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money talks bullshit walk: پول حرف اول و آخر رو می زنه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you're not alcohol: اگر نوشیدنی ( الکلی ) نمیخوری . . . ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't come with any price: با انجام هر هزینه ای بازم قابل انجا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's exactly the plan: دقیقا برنامه همینه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can make it difference: میتونم یه تفاوت ( خاص ) ایجاد کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a lucky cheat: یه کلاش خوش شانسی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with a plan: طبق برنامه ( نقشه ) بازی کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry about a mess: بابت این بهم ریختگی عذر میخوام

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not wait me anymore: هرگز منتظرم نباش

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not pay attention: موضوع رو درست نمیگیری به موقع متوجه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't tell me what: بهم نگو ( که چی شده )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recess is over: وقت استراحت ( زنگ تفریح ) تمام شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too late too late: نوشدارو بعد از مرگ سهراب دیگه دیره ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will be my guest of honor: تو مهمان افتخاری من خواهی بود

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still giving me a silent: هنوز با من قهری؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was trying to spare your feelings: مواظب بودم چیزی نگم که تو ناراحت بش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let the dead bury the dead: گذشته ها دیگه گذشته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to hear a peep out of you: صداتون در نیاد جیکتون در نیاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll cover the expenses: هزینه رو پرداخت می کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in deadful need of some tea i'll get the kettle on: بد جوری هوس چایی کردم ( ترجمه جمله ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like robbing peter to pay paul: از یکی دیگه قرض میگیری تا قرض خودت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a gatecrasher: تو مهمان ناخونده هستی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you don't mind me asking: اشکالی نداره بپرسم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't chastise me: منو سرزنش نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't aware of that: ازش بی خبر بودم ازش بی اطلاع بودم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she give him up: اون پسره رو لو داد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dropute: من ترک تحصیل کردم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's play it by ear: ببینم چی میشه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are very petty: خیلی عقده ای هستی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you quite a protector: تو محافظت کننده خوبی هستی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got some works today: امروز یه مقدار کار دارم ( که باید ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suck it up quite complain: تحمل کن و دست از شکایت بردار

٥ ماه پیش

مدال‌های امیر ارادی