امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need time by myself: میخوام یه مدت تنها باشم ( تو حال خو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

because of million reason: به هزار و یک دلیل تاکید در پاسخ کسی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im entitled to know: من حق دارم که بدونم ( اطلاع از موضو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not taking sides: من طرف کسی رو نمیگیرم من بی طرفم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take care about anything: هواسم به همه چیز هست

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's break me: این منو از پا درمیاره. . . . نابودم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take a times to pictures: من بارها باش عکس گرفتم ( در مورد دو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to say you it's just new: تازه از تنور دراومده تازه تازه ست

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my hands actually full: اینقدر تو دستام وسیله ست که دیگه نم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a revolution technology: یه تکنولوژی خاص و بی بدیل وسیله ای ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this maserati and this toyota: این کجا و اون کجا مگه میشه مازراتی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would like to not waste your time: امیدوارم وقتت رو تلف نکرده باشم امی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a terrible: خیلی بدی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i lost my everything: همه چیزم رو باختم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a miracle: تو یه شاهکاری ( معجزه ای )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a contact: فقط بهش دست نزن اصلا ارتباط برقرار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what about moved: در مورد جابجایی ت چه خبر؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god be with you: خدا به همراهت خدا پشت و پناهت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i heard of you: درباره شما شنیدم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you always take her side: همیشه طرف اونی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't following come again: من حواسم نبود یه بار دیگه بگو

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

women so hard to read: درک کردن خانم ها سخته

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop the lawsuit: پس گرفتن شکایت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a grown up: من آدم بالغیم عقلم به اندازه کافی ر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you just say the word: فقط لب تر کن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it for me: این رو از من داشته باش. . . .

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the timing is rotten: الان زمان مناسبی نیست

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take your anger out on me: عصبانیتت رو رو سر من خالی نکن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you deserve better: لیاقتت بیشتر از اینه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the game is over: بازی تمام شد تمام معادله ها به ریخت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you know what i craving for: میدونی هوس چی کردم؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we have no much time: یالا دیگه /بجنب بابا وقت زیادی ندار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a flew in my head: از ذهنم پرید یادم رفت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since when smoke: از کی سیگار میکشی . . . ها؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to be left behind: من نمیخوام چیزایی رو که من دارم تو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your pleasure: از چی خوشت میاد با چی حال میکنی. . ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my phone is running out of juice: گوشیم داره خاموش میشه شارژ گوشیم دا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am overwhelmed: خسته و درمونده ام

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a family: غریبه نیست خودیه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we break bread together: نون و نمک هم رو خوردیم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just have a cramp in my leg: عضله پام گرفته

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is enough to go around: اونقدر هست که به همه برسه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all to thank to you: همش به لطف و کمک توست. . .

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a lucky dog: آدم خوش شانس آدم خرشانس

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he chased me: اون منو دنبال کرد اون منو تعقیب کرد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

those days are over: اوضاع دیگه فرق کرده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can anyone put up bail for you: کسی میتونه برات وثیقه بذاره؟/کسی می ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you tripping: توهم زدی؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick the shit out of someone: کسی را تا سرحد مرگ کتک زدن پدر کسی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it does more harm then good: ضررش بیشتر منفعتشه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a realy on the rag: اون واقعا اعصاب نداره معنای دوم پری ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they get a bad rap: اسمشون بد درفته

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do owe you a debt of gratitude: حق به گردنم داری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i broke the ice: سر صحبت رو باز کردم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nod if you understand: اگر فهمیدی ( متوجه ) شدی سر تکون بد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in trying of times: در روزهای سخت و بحرانی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought i mattered you: فکر میکردم برات مهم هستم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine head: هوش زیاد هوش فوق العاده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast talker: آدم چرب زبون

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast worker: آدم زبل بچه زرنگ

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast friend: دوست جون جونی دوست خیلی نزدیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fast women: خانوم های که خیلی راحت ( سریع ) خود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you wearing cologne: ادکلان زدی؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just shoot me a text: بهم پیام بده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stand the smell: نمی تونم بوش رو تحمل کنم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a couple of sleepless night: چند شب بی خوابی کشیدم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you bailed on me: تو منو قال گذاشتی تو منو پیچوندی بد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bail on me: منو نپیچون منو تنها نذار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a little strapped for cash: بی پولم گیر پولم دستم بسته ست

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i fell down: خوردم زمین

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see what's what: ببین چه خیره؟!

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

milk has gone bad: شیر فاسد شده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can sleep through anything: میتونم تو سر و صدا بخوابم واسه خواب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cat scratched me: گربه به من چنگ زد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my god make my dreams come true: خدایا رویاهایم رو به واقعیت تبدیل ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he slapped my face: او به صورتم کشیده ( سیلی ) زد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good for us: خوشبحالمون

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel the same: همچنین/منم همین حس رو به شما دارم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is your man: مامور تو هست آدم تو هست ( خود دانی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cupboard is bare: هشتم گرو نهمه آه در بساط نیست اوضا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am young at heart: دلم جوونه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are high maintenance: خیلی پرتوقعی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of my jurisdiction: از حوزه اختیارات من خارجه فراتر از ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a bum: آدم مفت خور ، آدم بیعار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is realy coming down: چه برف/بارونی داره میاد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i bum a smoke please: لطفا یه نخ سیگار به من بدید

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd best be off: بهتره برم نگفتنم به زگفتنم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a mistress: معشوقه دارم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a big pickle: بدجوری گیر افتادم تو بد مخمصه ای گی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he made a good husband: شوهر خوبی از آب دراومد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is hot tempered: او آتشی مزاجه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he squandered his weath: او ثروتش را بر باد داد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't get around to it: فرصت نکردم انجامش بدم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to butter me up: سعی نکن خودشیرینی کنی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the heart wants what it wants: دل که حرف حساب سرش نمیشه!

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sounds corny: لوس و بی مزه /کلیشه ای

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he straightened me out: باعث شد که بهتر رفتار کنم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entitle dog: سگ اشرافی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money hungry: کسی که جز پول هیچی براش مهم نیست وا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you posted: قرارگاه ت کجاست ) خطاب به نظامی ها ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money talks bullshit walk: پول حرف اول و آخر رو می زنه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you're not alcohol: اگر نوشیدنی ( الکلی ) نمیخوری . . . ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't come with any price: با انجام هر هزینه ای بازم قابل انجا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's exactly the plan: دقیقا برنامه همینه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can make it difference: میتونم یه تفاوت ( خاص ) ایجاد کنم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a lucky cheat: یه کلاش خوش شانسی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with a plan: طبق برنامه ( نقشه ) بازی کن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry about a mess: بابت این بهم ریختگی عذر میخوام

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not wait me anymore: هرگز منتظرم نباش

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not pay attention: موضوع رو درست نمیگیری به موقع متوجه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't tell me what: بهم نگو ( که چی شده )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recess is over: وقت استراحت ( زنگ تفریح ) تمام شده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too late too late: نوشدارو بعد از مرگ سهراب دیگه دیره ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will be my guest of honor: تو مهمان افتخاری من خواهی بود

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still giving me a silent: هنوز با من قهری؟

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was trying to spare your feelings: مواظب بودم چیزی نگم که تو ناراحت بش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let the dead bury the dead: گذشته ها دیگه گذشته

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to hear a peep out of you: صداتون در نیاد جیکتون در نیاد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll cover the expenses: هزینه رو پرداخت می کنم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in deadful need of some tea i'll get the kettle on: بد جوری هوس چایی کردم ( ترجمه جمله ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like robbing peter to pay paul: از یکی دیگه قرض میگیری تا قرض خودت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a gatecrasher: تو مهمان ناخونده هستی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you don't mind me asking: اشکالی نداره بپرسم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't chastise me: منو سرزنش نکن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't aware of that: ازش بی خبر بودم ازش بی اطلاع بودم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she give him up: اون پسره رو لو داد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dropute: من ترک تحصیل کردم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's play it by ear: ببینم چی میشه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are very petty: خیلی عقده ای هستی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you quite a protector: تو محافظت کننده خوبی هستی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got some works today: امروز یه مقدار کار دارم ( که باید ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suck it up quite complain: تحمل کن و دست از شکایت بردار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to do things: میخوام یه کارایی بکنم. . .

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't keep hassle me: مزاحمم نشو دست از سرم بردار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she really doesn't care what i need: واقعا براش مهم نیست من چی نیاز دارم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no good can come of that: خیر و عاقبت خوشی نداره

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's story: چه خبرا چه میکنی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight to business: مستقیم میری سر اصل مطلب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all meat: همش گوشته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's go for a ride: بیا بریم یه دور بزنیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i catch you at bad time: بد موقع که مزاحم نشدم؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you took words right out of my mouth: حرف دلم رو زدی ( دقیقا چیزی گفتی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't back down no matter what he does: هر کاری هم کرد تو عقب نکش ( جا نزن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make up excuses: بهونه نیار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is two faced: اون دو رو و دو رنگ هست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who look after us: کی از ما مراقبت میکنه؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look after another: مراقب همدیگه باشید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought i'd pop in: گفتم بیام یه سری بهت بزنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't play act: مظلوم نمایی نکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a disgrace: تو لکه بدنامی هستی ( تو مایه ننگی )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moments are fleeting: لحظات زود گذر هستند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do with me what you will: هرکاری میخوای بام بکنی انجامش بده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she can't help thinking about him: نمی تونه بهش فکر نکنه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my home is your home: خونه من رو خونه خودتون بدونید منزل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold nature: سرد مزاج شخصی که از نظر جنسی یا عاط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand paint: به نقاشی که با دست کشیده می شود نقا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good have play: اجرای خوبی داشته باشید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of my sight you make me sick: از جلو چشمام دور شو تو حالمو بهم می ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

because we're driving bad: چون بد رفتار کردیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a big job: کار مهمیه کار مهمی دارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picky boy: پسریه کله خر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

history is history: قصه همینه دیگه تاریخ تکرار میشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what you say: منظورت چی چیه راست و حسینی بگو حرفی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you have to got that: تونستی با اون موضوع کنار بیای

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the devil child: فرزند شیطان

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i envy you: من بهت غبطه میخورم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a bad symbol: اون الگوی بدی ارائه میده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to a be burden: نمیخوام سربار باشم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inflation has hit us pretty hard: تورم پدرمون رو در آورده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyday is a gift: هر روزش یه نعمته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kicked him to the curb: از زندگی م حذفش کردم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ashes to ashes dust to dust: انالله وانا الیه راجعون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he got weird: اون عجیب و غریب شده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just head on: فقط خواستم مخش رو بزنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you storm everyone: همه رو به هم میریزی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she did forsalf: اون از پس کاراش برمیومد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she gave me hell: دهنم رو سرویس کرده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am uncertable: من آدم بشو نیستم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you scared me: تو منو به وحشت انداختی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a right: من این حق رو دارم که . . . .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i always pull his leg: من همیشه سر به سر اون پسره می ذارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for ya: برای تو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oooh i should be running: اوه من باید پا به فرار بذارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me hand: یه کمک بهم برسون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not good enough for me: به درد من نمیخوره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she drove me up the wall: میره رو مخم اعصابم رو خورد میکنه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you majoring in: چه رشته ای میخونی؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the least of my worries: این کمترین نگرانی ( دلواپسی ) منه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appearance can be deceiving: ظاهر میتونه گول زننده باشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay him no heed: بهش توجه ( اعتنا ) نکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it works wonders: معجزه میکنه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drink the cool aid: کور کورانه چیزی را قبول نکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's kiss and make up: بیا همو ببوسیم و آشتی کنیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is your head: حواست کجاست سر به هوا هواست کجاست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider it down: به روی چشم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is using you: اون ازت سواستفاده میکنه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class dismissed: کلاس تمام شد میتونید برید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for saving my hide: مرسی از اینکه از خطر نجاتم دادی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay them no mind: بهشون توجه نکن محلشون نذار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people get what they deserve: خلایق هر چه لایق

٤ ماه پیش

مدال‌های امیر ارادی