پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٤٤٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کوز" می نویسد : ( ( کوز ریختی است از " گوژ" به معنی دوتا و خمیده . کوژ که ریختی دیگر از آن کوز ( نیز " قوز " ) است ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

انوشه : در پهلوی انوشگ anōšag به معنی بیمرگ و جاوید است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

بیهوده : دکتر کزازی در مورد واژه ی " بیهوده " می نویسد : ( ( بیهوده از دو پاره : بی ( =پیشاوند ) / هوده ، در پهلوی هودگ hudag و هوداگ hudāg به معنی س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پوزش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پوزش" می نویسد : ( ( پوزش در ریخت ، مصدر شینی است از " پوزیدن " و پوزیدن را در فرهنگ ها به معنی ستردن و زدودن آورده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناپادشا : در معنی ناچیره و " کسی که توان و اختیاری از خود ندارد " ( ( منم بنده ای شاه را، ناسزا چنین بر تن خویش ناپادشا. ) ) ( نامه ی باستان ، جل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رنجه: در پهلوی رنجگ ranjag بوده است ( ( دگر گفت کز راه دور و دراز شدی رنجه اندر نشیب و فراز. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تارک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تارک" می نویسد : ( ( تارک به معنی میانه ی سر است و " ک " در آن پساوند . به گمان ؛ ستاک واژه : تار ، همان است که در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دَم ِ اژدها : استعاره ای آشکار از جای پرخطر و مرگ انگیز ( ( یکی را دم اژدها ساختی یکی را به ابر اندار افراختی. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پیدا : پیدا در پهلوی پیتاگ paytāg بوده است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کَبَست :کَبَست : به معنی حنظل است و میوه ای که در تلخی نمونه ای برترین است و بدان دستان می زنند. ) ) ( ( درختیست این خود نشانده بدست کجا آب او خون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤١

ریشه وا‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه window ( پنجره ) کلمه قدیمی vindauga است که درزبان نروژی به معنی چشم باد است. قدمت آن به عصر غارنشینی بشر برمی گردد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

big bang: واژه ی big bang از دو بخش تشکیل گردیده است که بخش اول آن بیگ که در زبان ترکی به معنی بزرگ است. و بخش دوم آن بانگ که در زبان فارسی به معنی ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

به گورکان ( داماد ) امروزه در زبان ترکی کوْرَکَن گفته می شود. به تیمور لنگ پس از ازدواج با دختر خان کاشغر کورگان یعنی داماد گفته شد و به مرور لقب وی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بابر تغییر یافته ی بئبِر ترکی به زبان فارسی ببر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

وین: وین در لغت به معنی زنده است. رود وین در اصل به معنی زنده رود است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

آنکاره: تغییر یافته ی آنقره و آن قره. قره در اینجا به معنی سیاه نیست بلکه به معنی بزرگ است. دریای سیاه به معنی دریای بزرگ است. در زبان ترکی قره بلاغ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پلیس:واژه پلیس از واژه یونانی پولیاس ( پلیس ) به معنی شهر گرفته شده این واژه را در پرسپولیس می بینیم که به معنی شهر پارس یا ایران پارس یا ایران شهر م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

استانبول: این واژه از دو قسمت تشکیل شده: اِستان که مخفف و عربی شده ی کنستانتین که نام شخصی مسیحی است که این شهر را به عنوان پایتخت روم شرقی برگزید و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٧

drag:در زبان ترکی ما مصدری داریم با عنوان "دئرشمک" derašmak به معنی گرفتن چیزی و مانع حرکت آن شدن. مقاومت در مقابل کشیده شدن که معادل فارسی آن تقریبا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

بخیه : یک واژه ی ترکی است که از مصدر باغینماق یا باغلاماخ یا بوغماغ به معنی بستن با نخ و مسدود کردن ، در کیسه را با نخ بستن ، باغینماق در اصل بوده و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

غرض:نشانه و هدف ، آنچه برای آن کاری انجام دهند ، مقصد و مطلوب از عملی ، قصد بد و نیْت سوء. " چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد" ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مَیْلان:مخفف مَیَلان به معنی تمایل و گرایش به چیزی. دکتر فروزان فر در مورد " مَیْلان " می نویسد : ( ( مخفف مَیَلان به معنی تمایل و گرایش به چیزی است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

وُثاق: دکتر فروزان فر در مورد " وُثاق " می نویسد : ( ( به ضم اول در اصل ترکی است . به معنی خیمه و در پارسی به معنی حجره و همانست که اکنون اطاق گویند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نصرانی: دکتر فروزان فر در مورد " نصرانی " می نویسد : ( ( نسبت است به "ناصره" برخلاف قیاس ، ناصر ه شهری است واقع در فلسطین که مولد مسیح و مسکن مریم بو ...

پیشنهاد
٢

ژوزف: صورت دیگر است از کلمه ی یوسف نظیر : ژوزف و یوسف ، ژاکب و یعقوب، جهود و یهود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ژوزف: صورت دیگر است از کلمه ی یوسف . نظیر : ژوزوف و یوسف ، ژاکب و یعقوب، جهود و یهود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژاکب : صورت دیگر است از کلمه ی یعقوب نظیر : ژوزف و یوسف ، جهود و یهود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

جهود: دکتر فروزان فر در مورد " جهود " می نویسد : ( ( صورت دیگر است از کلمه ی یهود نظیر : ژوزف و یوسف ، ژاکب و یعقوب ) ) " بود شاهی در جهودان ظلم ساز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ظلم ساز:ستمگر " بود شاهی در جهودان ظلم ساز دشمن عیسی و نصرانی گداز" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 164 )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

قافله : قافله یک واژه ی عربی از ریشه ی قَفَلَ ( به مکان قبلی برگشت ) از مسافرت برگشت . قافله در عربی مونث است و اسم فاعل به معنی همراه رونده ، بدرقه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

car : کار در اصل به معنی ارابه و وسایل حمل چهار چرخ یا دو چرخ در قدیم گفته می شد . این واژه را در ترکیب واژه ی فارسی کاروان می بینیم . کاروان : کارو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کاروان : کاروان تغییر یافته ی کاربان است . " کار "در آن به معنی ارابه است . در قدیم لوازم گرانقیمت و مالیات های جمع آوری شده را با ارابه حمل می کردند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصل واژه هندی و اروپایی در اوستایی شده āğk وāğō در پهلوی به āğ وāk بدل شده و در پارسی به آک. این واژه با لغت آق در ترکی به معنی سفید و دست نخورده هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابراهیم : واژه ی آبا به عربی وارد شده و به اب و ابو بدل شده و از زبان عربی به عبری رفته و به ابه ( abh ) بدل شده و در اول واژه ی ابراهیم آمده است . ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

shine : واژه ی shine با واژه های درخشان و روشن همریشه می باشد . شان و شید در اصل به معنی روشن و نورانی هستند .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ابریق : عربی شده ی آبریز فارسی است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دروغ :این واژه در سنسکریت: دوروکتَ dur - ukta. دور= سخن، واژه، کلام / اوکتَ ukta تباه ـ نابود ـ فاسد کننده؛ در پارسی باستان: دْرَئوگَ= dra - ug - a؛ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

قیماق به زبان ترکی به سرشیر گفته می شود که از مصدر ترکی قیناماق گرفته شده است . قیناماق یا قیناماخ در زبان ترکی به معنی جوشیدن مایعات می باشد . به سر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

توک یا تؤک در زبان ترکی به مو گفته می شود . تؤکْلو یعنی مودار ، پشمین .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چالیک یا چئلیک به چوب کوچک و بریده و تراش داده شده گفته می شود . در آذربایجان به این نوع بازی چئلینگ آغاج گفته می شود بر همین اساس بر انگشت کوچک دست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بعضی بر این اعتقاد هستند بن واژه ی چاروق در ترکی وجود ندارد و آن را ریختی از ساروق از مصدر ساریماق ترکی به معنی پیچاندن و پوشاندن می دانند که ساروق ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بلماج : تغییر یافته ی واژه ی ترکی بولاماج ، که در اصل بولاما آش بوده . یعنی آشی که در هین پختن با قاشق به هم زده می شود . عصیده ، حریره . غذایی است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبنه : در زبان ترکی به آن تَبَنه به معنی چوال دوز گفته می شود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلنگ : وسیلۀ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی برای کندن زمین. اسم این ابزار و وسیله ی آهنی از نام درنا که به آن کلنگ نیز گفته می شود گرفته شده . از آنجا که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

لاشخور : لاشخور تغییر یافته ی لَش خور می باشد . لش به معنی مردار و همچنین به روده ی حیوان که معمولا خورده نمی شود گفته می شود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

فیلم اروتیک به فیلم هایی گفته می شود که دارای صحنه های جنسی و اروتیک و یا با مفهوم آمیزش جنسی است، که شامل صحنه های معاشقه می شود. این فیلم ها متمایز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیلم اروتیک به فیلم هایی گفته می شود که دارای صحنه های جنسی و اروتیک و یا با مفهوم آمیزش جنسی است، که شامل صحنه های معاشقه می شود. این فیلم ها متمایز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

mute : واژه ی mute انگلیسی با مات فارسی که به معنی حیران و مبهوت شدن است یکی است . زیرا انسان موقعی که از چیزی به شدت تعجب می کند مات و مبهوت شده مدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

den : واژه ی دن انگلیسی با واژه ی دنج فارسی و ترکی به معنی جای آرام و جای ساکت و خلوت همریشه می باشد . در زبان ترکی به آن" نین " به معنی لانه ی مرغ ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

gorilla : گوریل تغییر یافته ی غول فارسی است .