علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر حمال: خرحمال : [عامیانه، اصطلاح] کسی که ف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرخره کسی را جویدن: خرخره ی کسی را جویدن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرخری کردن: خَرخَری کردن : [عامیانه، اصطلاح] حر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرخود راراندن: خر خود را راندن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر خور: خرخور : [عامیانه، اصطلاح] چیزی که ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر دادن و خیار گرفتن: خر دادن و خیار گرفتن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر داغ کردن: خر داغ کردن: [عامیانه، کنایه ] ناام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرد نکردن تره برای کسی: خرد نکردن تره برای کسی : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرد و خاکشیر: خرد و خاکشیر: [عامیانه، اصطلاح] ریز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرده بورژوا: خرده بورژوا : [عامیانه، اصطلاح] مال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرده حساب با کسی داشتن: خرده حساب با کسی داشتن: [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرده خر: خرده خر : [عامیانه، اصطلاح] کسی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرده شیشه داشتن جنس: خرده شیشه داشتن جنس: [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرده فرمایش داشتن: خرده فرمایش داشتن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر دیزه: خر ِ دیزه: [عامیانه، اصطلاح] لج باز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خر دیزه: خر ِ دیزه: [عامیانه، اصطلاح] لج باز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خردینه: خُردینه : [عامیانه، اصطلاح] بچه ی خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خررنگ کن: خر رنگ کن : [عامیانه، کنایه ] خوش ط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر زور: خر زور : [عامیانه، کنایه ] نیرومند، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرس گنده: خرس گنده : [عامیانه، اصطلاح] برای ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرغلت زدن: خر غلت زدن : [عامیانه، کنایه ] مانن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر کردن کسی: خر کردن کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر کریم را نعل کردن: خر کریم را نعل کردن: [عامیانه، ضرب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر کسی از پل گذشتن: خر کسی از پل گذشتن: [عامیانه، ضرب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر کسی از کرگی دم نداشتن: خر کسی از کرگی دم نداشتن : [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر کسی را چسبیدن: خِر کسی را چسبیدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر کسی را گرفتن: خِر کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر کسی را نعل کردن: خر کسی را نعل کردن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خر گردن: خر گردن : [عامیانه، اصطلاح] گردن کل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر گرفتن کسی: خر گرفتن کسی : [عامیانه، کنایه ] کس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر لنگ خود را به منزل رساندن: خر لنگ خود را به منزل رساندن: [عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خروس بی محل: خروس بی محل : [عامیانه، کنایه ] وقت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خروس قندی: خروس قندی : [عامیانه، اصطلاح] آب نب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خروس کسی خواندن: خروس کسی خواندن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرید خدمت: خرید خدمت: [عامیانه، اصطلاح] فروختن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرید و فروش کردن: خرید و فروش کردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خزانه کردن: خزانه کردن: [عامیانه، اصطلاح] نشاء ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خش افتادن: خش افتادن: [عامیانه، اصطلاح] خراش ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشت انداختن: خشت انداختن : [عامیانه، اصطلاح] لاف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشت به قالب زدن: خشت به قالب زدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشتک پاره کردن: خشتک پاره کردن: [عامیانه، کنایه ] ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشتک دراندن: خشتک دراندن : [عامیانه، کنایه ] نگا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشکه بی اب: خشکه بی آب : [عامیانه، اصطلاح] نوعی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشک شدن قر در کمر: خشک شدن قر در کمر : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشک شدن شیر کسی: خشک شدن شیر کسی : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشک زدن: خشک زدن: [عامیانه، کنایه ] مات و مب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشک خشک توش کردن: خشک خشک توش کردن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار نباشد زرنگ است: کار نباشد زرنگ است:به مزاح یعنی تنب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کف دستم بو نکرده بودم: کف دستم بو نکرده بودم:غیب نمی دانست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوچه اشتی کنان: کوچه آشتی کنان:کوچه تنگ که دو تن از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوش بر در داشتن: گوش بر در داشتن: انتظار ورود کسی را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبای بعد از عید برای گل منار خوب است: قبای بعد از عید برای گل منار خوب اس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار که رسید به چانه عروس را ببین به خانه: کار که رسید به چانه عروس را ببین به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قسمت را باور کنم یا دم خروس را: قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؟:ظا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت خون باباش می گوید: قیمت خون باباش می گوید:نهایت گران ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار حضرت فیل است: کار حضرت فیل است:در گفتار عامه و مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دندان نمودن: دندان نمودن:تهدید کردن بیهقی می نوی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حلاج بی مزد: حلاج بی مزد:کنایه از کسی که کار بی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه سر پیاز بودن نه ته پیاز: نه سر پیاز بودن نه ته پیاز: کنایه ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک سر داره و هزار سودا: یک سر داره و هزار سودا: کنایه از مش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب از دست کسی نچکیدن: آب از دستش نمی چکد:بسیار ممسک و خسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشکه پز: خشکه پز: [عامیانه، اصطلاح] نانوایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیمه شب بازی دراوردن: خیمه شب بازی درآوردن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی اب خوردن: خیلی آب خوردن: [عامیانه، کنایه ] گر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیک محمد: خیک محمد: [عامیانه، کنایه ] آدم چاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیک باد: خیک باد: [عامیانه، اصطلاح] باد کرده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیک اسمان پاره شدن: خیک آسمان پاره شدن : [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیط کاشتن: خیط کاشتن: [عامیانه، اصطلاح] خطا کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیط شدن: خیط شدن: [عامیانه، اصطلاح] نگا. خیت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیس گذاشتن: خیس گذاشتن : [عامیانه، اصطلاح] در آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیس کرده: خیس کرده : [عامیانه، اصطلاح] تر کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیس کردن برنج: خیس کردن برنج : [عامیانه، اصطلاح] د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیس اب شدن: خیس آب شدن : [عامیانه، کنایه ] سر ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیز گرفتن: خیز گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] آماده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیر ندیده: خیر ندیده : [عامیانه، اصطلاح] نفرین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیر ببینی: خیر ببینی : [عامیانه، اصطلاح] دعایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیر باشد: خیر باشد : [عامیانه، اصطلاح] پس از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیرات کردن: خیرات کردن: [عامیانه، کنایه ] چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیت کردن: خیت کردن: [عامیانه، اصطلاح] شرمنده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیال کسی را راحت کردن: خیال کسی را راحت کردن : [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیال کسی تخت بودن: خیال کسی تخت بودن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیابان گز کردن: خیابان گز کردن: [عامیانه، اصطلاح] و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیابان گردی: خیابان گردی: [عامیانه، اصطلاح] بی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خونین و مالین: خونین و مالین : [عامیانه، اصطلاح] ز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون مردن: خون مردن : [عامیانه، اصطلاح] منجمد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون گرفته ی کسی بودن: خون گرفته ی کسی بودن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون گرفته: خون گرفته: [عامیانه، کنایه ] آن که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی کثیف شدن: خون کسی کثیف شدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی را مکیدن: خون کسی را مکیدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی را کثیف کردن: خون کسی را کثیف کردن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی را حلال کردن: خون کسی را حلال کردن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی را به شیشه کردن: خون کسی را به شیشه کردن : [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی را به جوش اوردن: خون کسی را به جوش آوردن: [عامیانه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی در نیامدن: خون کسی در نیامدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون سیاوش: خون سیاوش: [عامیانه، اصطلاح] انگیزه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون دیدن زن: خون دیدن زن : [عامیانه، کنایه ] عاد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون خون کسی را خوردن: خون خون کسی را خوردن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون به راه انداختن: خون به راه انداختن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون به پا کردن: خون به پا کردن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشوقت شدن: خوشوقت شدن : [عامیانه، اصطلاح] شاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش وعده: خوش وعده : [عامیانه، اصطلاح] آن که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش کسی بودن: خوش ِ کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش غیرتی: خوش غیرتی: [عامیانه، اصطلاح] زیاده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش سر و زبان: خوش سر و زبان: [عامیانه، اصطلاح] خو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش خوشان کسی شدن: خوش خوشان کسی شدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش خوشان: خوش خوشان : [عامیانه، اصطلاح] اندک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوشان خوشان: خوشان خوشان : [عامیانه، اصطلاح] نها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوشا به حال ماهی: خوشا به حال ماهی: [عامیانه، اصطلاح] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش اب ورنگ: خوش آب و رنگ: [عامیانه، کنایه ] سرخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورش دل ضعفه داشتن: خورش دل ضعفه داشتن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خورش خوری: خورش خوری : [عامیانه، کنایه ] ظرفی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن کسی با نگاه: خوردن کسی با نگاه: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن سر کسی: خوردن سر کسی : [عامیانه، اصطلاح] سب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن حرف: خوردن حرف: [عامیانه، کنایه ] نگا. ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن چیزی به چیزی: خوردن چیزی به چیزی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن بلا به جان: خوردن بلا به جان: [عامیانه، اصطلاح] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خورد کردن: خورد کردن: [عامیانه، اصطلاح] ریز ری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودم جا خرم جا: خودم جا، خرم جا : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خودکشی کردن: خودکشی کردن : [عامیانه، اصطلاح] با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خودکرده: خودکرده: [عامیانه، اصطلاح] کاری که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را گم کردن: خود را گم کردن: [عامیانه، کنایه ] خ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را شناختن: خود را شناختن : [عامیانه، اصطلاح] ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را سبک کردن: خود را سبک کردن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را خوردن: خود را خوردن : [عامیانه، اصطلاح] رن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را خراب کردن: خود را خراب کردن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را جستن: خود را جستن : [عامیانه، کنایه ] جست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را به نفهمی زدن: خود را به نفهمی زدن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به ناخوشی زدن: خود را به ناخوشی زدن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به کوچه علی چپ زدن: خود را به کوچه ی علی چپ زدن: [عامیا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشکه نان: خشکه نان : [عامیانه، اصطلاح] نانی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خش و خش: خش و خش : [عامیانه، اصطلاح] نگا. خش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خط افتادن: خط افتادن: [عامیانه، کنایه ] خراش ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط اوردن: خط آوردن : [عامیانه، کنایه ] مدرک ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خطب: خِطَب : [عامیانه، اصطلاح] جزیی از ج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خطب کسی کج بودن: خطب کسی کج بودن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط خطی: خط خطی : [عامیانه، اصطلاح] درهم، خر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خط خطی شدن اعصاب: خط خطی شدن اعصاب: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خط در میان حرف زدن: خط در میان حرف زدن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط زدن: خط زدن : [عامیانه، اصطلاح] با خط کش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خط کشیدن دور چیزی: خط کشیدن دور چیزی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط هوایی: خط هوایی: [عامیانه، اصطلاح] راه هوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خط یازده سوار شدن: خط یازده سوار شدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفت افتادن: خفت افتادن: [عامیانه، اصطلاح] تنگ ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفت انداختن: خفت انداختن: [عامیانه، اصطلاح] تنگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفتی: خفتی: [عامیانه، اصطلاح] نوعی گردن ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خفه خون: خفه خون: [عامیانه، اصطلاح] خفقان.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خل بازی: خل بازی : [عامیانه، اصطلاح] حرکات غ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خل بازی دراوردن: خل بازی درآوردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلق کسی تنگ شدن: خلق کسی تنگ شدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خم به ابرو نیاوردن: خم به ابرو نیاوردن: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خمیازه کشیدن: خمیازه کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] دهن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خنج انداختن: خنج انداختن : [عامیانه، کنایه ] پنج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خنجر زدن از پشت: خنجر زدن از پشت: [عامیانه، کنایه ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنده ٔ قباسوختگی: خنده ی قبا سوختگی : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنده نخودی کردن: خنده ی نخودی: [عامیانه، اصطلاح] خند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خندیدن به ریش کسی: خندیدن به ریش کسی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خندیدن تو روی کسی: خندیدن تو روی کسی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنس و فنس: خنِس و فنِس : [عامیانه، اصطلاح] گرف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خنکای صبح: خنکای صبح : [عامیانه، کنایه] سحرگاه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خنک شدن دل: خنک شدن دل: [عامیانه، کنایه ] آسایش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنک کردن: خنک کردن : [عامیانه، اصطلاح] سرد کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خنگ خدا: خنگ خدا: [عامیانه، اصطلاح] نادان و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خنگ خدا: خنگ خدا: [عامیانه، اصطلاح] نادان و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواب از سر کسی پریدن: خواب از سر کسی پریدن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواب به خواب شدن: خواب به خواب شدن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواب به سر شدن: خواب به سر شدن: [عامیانه، اصطلاح] ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواب دیدن برای کسی: خواب دیدن برای کسی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خواب دیدن برای کسی: خواب دیدن برای کسی: [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب گرد: خواب گرد : [عامیانه، اصطلاح] کسی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوابگوشی: خوابگوشی: [عامیانه، اصطلاح] سیلی، ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خواری و زاری: به خواری و زاری ؛ ببدبختی و پریشانح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صد خواری و زاری: به صد خواری و زاری ؛ به صد بدبختی و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواهرخوانده: خواهر خوانده : [عامیانه، اصطلاح] دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواهر کسی را گاییدن: خواهر کسی را گاییدن : [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواهر و مادر: خواهر و مادر: [عامیانه، اصطلاح] عرض ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواهر و مادر گفتن: خواهر و مادر گفتن : [عامیانه، کنایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوب کاشتن: خوب کاشتن: [عامیانه، اصطلاح] از عهد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را از تک و تا نیانداختن: خود را از تک و تا نیانداختن : [عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را از تک وتا نینداختن: خود را از تک و تا نیانداختن : [عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را باختن: خود را باختن : [عامیانه، کنایه ] دس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را بستن: خود را بستن : [عامیانه، اصطلاح] پول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به اب و اتش زدن: خود را به آب و آتش زدن: [عامیانه، ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به ان راه زدن: خود را به آن راه زدن : [عامیانه، کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را به رخ کسی کشیدن: خود ( یا چیزی ) را به رخ کسی کشیدن: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را به شغال مردگی زدن: خود را به شغال مردگی زدن : [عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را به کرگوشی زدن: خود را به کرگوشی زدن: [عامیانه، کنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را به کسی بستن: خود را به کسی بستن : [عامیانه، کنای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احما: کلمه ( احمأ ) به معنای داغ کردن هر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تثبیط: کلمه ( تثبیط ) به معنای بازداشتن از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جماح: کلمه ( جماح ) رد شدن و عبور کردن عا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محاده: در مجمع البیان می فرماید: کلمه ( مح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مخلفون: کلمه ( مخلفون ) اسم مفعول از ماده ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صل: کلمه ( صل ) از ( صلوة ) و به معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشترا: کلمه ( اشترأ ) به معنای قبول آن جنس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخلیف: کلمه ( تخلیف ) - بطوری که در مجمع ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابناوی: ابن آوی در اصل ابن اواه بوده به معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فاروق: به هیچ عنوان پیامبر این لقب را به ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دادار دودور: دادار دودور : [عامیانه، اصطلاح] عِر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داد سحن دادن: داد سحن دادن : [عامیانه، کنایه ] سخ ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی باقری