علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرح: کلمه ( قرح ) با فتحه قاف به معنای ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مداوله: کلمه ( مداوله ) به معنای دست به دست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قتل: کلمه قتل به معنای مردنی است که به س ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ربیون: کلمه ( ربیون ) جمع کلمه ( ربی ) است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امنه: کلمه ( أمنه ) با فتحه همزه و فتحه م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نعاس: کلمه : ( نعاس ) به معنای گرم شدن پل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استزلال: کلمه : ( استزلال ) به معنای آن است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غزی: و کلمه : ( غزی ) جمع غازی ( جنگجو ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استبشار: استبشار ) به معنای این است که در طل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استجابت: کلمه ( استجابت ) و نیز کلمه ( اجابت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زحزحه: کلمه ( زحزحه ) که مصدر فعل مجهول ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفازه: کلمه ( مفازة ) به معنای نجات است .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انقاض: در کتاب صحاح اللغة در معنای ( انقاض ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هنیئا: کلمه ( هنیئا ) صفت مشبهه از ماده ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مریئا: کلمه ( مریئا ) همان حالت هنیئا است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفه: کلمه ( سفه ) به معنای سبکی عقل است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقربون: کلمه ( اقربون ) به معنای خویشاوندان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سداد: کلمه ( سداد ) که مصدر کلمه ( سدید ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایصا: کلمه ( ایصا ) که جمله ( یوصیکم ) از ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالج: کلمه عالج به معنای قسمتی از بیابان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتدنا: کلمه ( اعتدنا ) از مصدر اعتاد و به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضل: کلمه : ( عضل ) به معنای منع و تنگ گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبینه: کلمه ( مبینه ) به معنای ( متبینه ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ربائب: کلمه ( ربائب ) جمع ربیبه است ، که ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حلائل: کلمه ( حلائل ) ، جمع حلیله است ، در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محصنات: کلمه ( محصنات ) به فتحه صاد اسم مف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حصن: حصن از ماده ( ح _ ص _ ن ) از مصدر ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدن: کلمه ( خدن ) به کسره خا به معنای دو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنت: کلمه عنت به معنای جهد و شدت و هلاکت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنیبه: واژه ی جنیبه از از ماده ( ج _ ن _ ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نکفر: کلمه ( نکفر ) صیغه متکلم مع الغیر م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتیل: کلمه فتیل صفت مشبهه از ماده ( فتل ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اثم: کلمه ( اثم ) به معنای آن فعل زشتی ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعالوا: کلمه ( تعالوا ) به حسب اصل لغت امری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعال: کلمه ( تعال ) به حسب اصل لغت امری ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعال: کلمه ( تعال ) به حسب اصل لغت امری ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبییت: تبییت ) از ماده بیتوته است که به مع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنکیل: کلمه ( تنکیل ) از مادّه ( نکال ) اس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبین: کلمه ( تبین ) به معنای تمیز دادن و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغانم: کلمه ( مغانم ) جمع مغنم است و مغنم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رغام: کلمه ( رغام ) به فتح ( رأ ) به معنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نجوی: کلمه ( نجوی ) به معنای گفتگوی سری و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبتیک: کلمه ( تبتیک ) که مصدر باب تفعیل اس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتیا: راغب می گوید: کلمه : ( فتیا ) به ضم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احلال: کلمه ( احلال ) که فعل ماضی مجهول ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهیمه: کلمه ( بهیمه ) بطوری که صاحب مجمع گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هدی: کلمه ( هدی ) به معنای آن حیوانی است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منخنقه: کلمه ( منخنقه ) به معنای حیوانی است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موقوذه: ( موقوذه ) حیوان ی است که در اثر ضر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متردیه: ( متردیه ) حیوانی است که از محلی بل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نطیحه: ( نطیحه ) حیوانی است که حیوانی دیگر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ما اکل السبع: ما اکل السبع ) حیوانی است که درنده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازلام: کلمه ( ازلام ) به معنای ترکه چوبهائ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکمال: کلمه ( اکمال ) و کلمه ( اتمام ) معن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حنف: ( حنف ) با حأ به این معنا است که پا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مکلبین: کلمه : ( مکلبین ) اسم فاعل از مصدر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غائط: کلمه غائط به معنای محلی است که نسبت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذره: کلمه ( عذرة ) که به گفته صاحب صحاح ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قاسیه: کلمه ( قاسیة ) اسم فاعل از ( ماده ق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طاعت: ( طاعت ) مثل طوع است و لیکن بیشتر ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موارات: کلمه ( موارات ) که فعل مضارع ( یوار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سواه: کلمه ( سواة ) به معنای آن چیزی است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقتیل: کلمه ( تقتیل ) و ( تصلیب ) و ( تقطی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تصلیب: کلمه ( تصلیب ) و ( تقتیل ) و ( تقطی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وسیله: راغب در مفردات می گوید کلمه ( وسیله ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سحت: راغب در مفردات گفته است که : کلمه ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یسارعون: ( یسارعون ) ( مسارعه ) به معنای کثر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایقاد نار: ( ایقاد نار ) به معنای مشتعل ساختن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطفا نار: ( اطفأ نار ) خاموش کردن آتش است . ، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عصم: راغب گفته است : ( عصم ) ( بفتح عین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کفاره: ( کفاره ) عبارتست از عملی که بوجهی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مربوع: کلمه ( مربوع ) بمعنای کسی است که ان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشذب: کلمه ( مشذب ) بمعنای بلند قامتی است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازج: کلمه ( ازج ) وقتی در مورد ابروان اس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کث اللحیه: ( کث اللحیه ) کسی را می گویند که مح ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سهل الخد: ( سهل الخد ) بکسی گویند که گونه ای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضلیع الفم: ( ضلیع الفم ) بکسی گویند که دهانی ف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفلج: ( مفلج ) از ماده ( فلجه ) ( با دو ف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشنب: ( اشنب ) به کسی گفته می شود که دندا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشربه: ( مشربه ) بمعنای موئی است که از وسط ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمیه: کلمه ( دمیه ) - بضم دال - بمعنای آه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منکب: ( منکب ) محل اتصال استخوان شانه و ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرادیس: ( کرادیس ) جمع ( کردوس ) است که بمع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رحب الراحه: کلمه ( رحب الراحه ) بمعنای کسی است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتن: کلمه ( شتن ) ( با دو فتحه ) بمعنای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سبط القصب: ( سبط القصب ) در وصف کسی استعمال می ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خمصان الاخمصین: ( خمصان الاخمصین ) در وصف کسی می آی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخمص: ( اخمص ) آن محلی است از کف پا که بز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خمصان: ( خمصان ) بمعنای لاغر بودن باطن پا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فسحه: کلمه ( فسحه ) بمعنای وسعت است .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکفوء: ( تکفوء ) در راه رفتن بمعنای راه رف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذریع المشیه: ( ذریع المشیه ) بکسی گفته می شود که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشداق: کلمه ( اشداق ) جمع ( شدق ) - بکسره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انشاح: کلمه ( انشاح ) از ماده ( نشوح ) است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رواد: کلمه ( رواد ) جمع ( رائد ) است و را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صخاب: کلمه ( صخاب ) درباره کسی استعمال می ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابرد: کلمه ( أبرد، أبرد ) تاخیر انداختن ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سه گره: سه گره: سگرمه ، گره ابرو، خطهای پیش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر به پر کسی ندادن: پر به پر کسی ندادن : به کنایه او را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سولاخ: سولاخ : شکاف ، سوراخ . ( ( نه تو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جیگر دار: جیگر دار : جگر دار ، دلیر، بی باک. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن: پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن: از ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا افتادن: پا افتادن: اتفاق افتادن، پیش آمدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا انداختن: پا انداختن: واسطه گری کردن، کارچاق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاانداز: پا انداز: آن که وسایل عیش و عشرت دی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا بد: پا بَد: بد قدم، بد یمن .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابرجا کردن: پا بر جا کردن : اثبات، مستحکم کردن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابرچین رفتن: پا بر چین رفتن: آهسته و آرام با نوک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به پا شدن: پا به پا شدن: تردید داشتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به دو گذاشتن: پا به دو گذاشتن: به سرعت فرار کردن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به راه سر به راه: پا به راه سر به راه: کنایه از آدم ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به زا: پا به زا :کنایه از حیوان یا انسانی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به سال گذاشتن: پا به سال گذاشتن: بزرگ شدن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاپی چیزی بودن: پاپی چیزی بودن: چیزی را دنبال کردن، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا پیش گذاشتن: پا پیش گذاشتن :پیشقدم شدن، آستین با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاتی: پاتی :در هم و بر هم، نامنظم ( مانند ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاتیل کسی در رفتن: پاتیل کسی در رفتن :تاب نیاوردن، نات ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاچه ی کسی را گرفتن: پاچه ی کسی را گرفتن: بی جهت و بی مق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاچه لیز شدن: پاچه لیز شدن: از راه پیمایی خسته شد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا روی پا بند نشدن: پا روی پا بند نشدن: بسیار خوشحال بو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا روی دم سگ گذاشتن: پا روی دم سگ گذاشتن :خشم شخص پستی ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا روی هم انداختن: پا روی هم انداختن :بی خیال بودن ، ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاره شدن بند دل: پاره شدن بند دل: کنایه از بسیار ترس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب اتش مزاج: آب آتش مزاج: کنایه از می سرخ .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از اتش براوردن: آب از آتش برآوردن: کار محال کردن .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن: آب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن: ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از دریا بخشیدن: آب از دریا بخشیدن: از کیسه ی خلیفه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از گلو پایین نرفتن: آب از گلو پایین نرفتن: غصه و ناراحت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بردار: آب بردار: دوپهلو، کنایه آمیز

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب برداشتن: آب برداشتن: هدف دیگری در پس کاری وج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بستن در چیزی: آب بستن در چیزی: آبکی و رقیق کردن .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به چشم امدن: آب به چشم آمدن: طمع کردن .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به زیر کسی امدن: آب به زیر کسی آمدن: سراسیمه شدن .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابجی خاک انداز: آبجی خاک انداز: زن فضول و خبرچین .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب چشم گرفتن: آب چشم گرفتن: ترسانیدن، به گریه اند ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دادن بند: آب دادن بند: خود را لو دادن، فرصت ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در جگر داشتن: آب در جگر داشتن: توانایی مالی داشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در چشم نداشتن: آب در چشم نداشتن: شرم و حیا نداشتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب را گل الود کردن: آب را گل آلود کردن: برای سود خود کا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رفتن زیر پوست کسی: آب رفتن زیر پوست کسی: پس از لاغری ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابستن فرزندکش: آبستن فرزندکش:کنایه از دنیا، روزگار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب سیر: آب سیر: جانور خوش رفتار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابشان از یک جوی نرفتن: آبشان از یک جوی نرفتن: همداستان شدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب شدن قند توی دل: آب شدن قند توی دل: لذت بسیار بردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب شدن و به زمین فرو رفتن: آب شدن و به زمین فرو رفتن:کنایه از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب شیراز: آب شیراز: کنایه از شراب .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب کبود: آبِ کبود: آسمان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابکش کردن: آبکش کردن:کنایه از سوراخ سوراخ کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب کور: آب کور: کسی که سودش به دیگران نمی ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابگوشتی: آبگوشتی: بی ارزش، پیش پا افتاده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب مریم: آب مریم: شیره ی انگور، عصمت و طهارت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب نخوردن: آب نخوردن: درنگ نکردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب نخوردن چشم: آب نخوردن چشم: امید نداشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب نکشیده: آب نکشیده: زشت، بد، نامفهوم، کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب نمک زدن: آب نمک زدن: با شیرین زبانی گفتن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب و خاک: آب و خاک: میهن، دیار . - آب و خاک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و گاوشان یکی بودن: آب و گاوشان یکی بودن: شریک و همدست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب و گل: آب و گِل: بر و رو، سرشت آدمی آب و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابی از کسی گرم نشدن: آبی از کسی گرم نشدن: بهره ای از کسی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از چشم کسی گرفتن: آتش از چشم کسی گرفتن: ترسانیدن . ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش بسته: آتشِ بسته: طلا .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش به جان گرفته: آتش به جان ( گور ) گرفته: ذلیل شده، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش به گور کسی باریدن: آتش به گور کسی باریدن: پس از مرگ دچ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش به مال خود زدن: آتش به مال خود زدن: کالایی را بسیار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش بی باد: آتش بی باد: ظلم، می

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش بیار معرکه: آتش بیار معرکه: فتنه انگیز میان دو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش تر: آتشِ تر: شراب، لب معشوق

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش زیر پا داشتن: آتش زیر پا داشتن: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش کردن: آتش کردن ( گشودن ) : [عامیانه، اصطل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتشی شدن: آتشی شدن: [عامیانه، کنایه ] از کوره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجر شدن نان: آجر شدن نان: [عامیانه، کنایه ] از ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجیل دادن: آجیل دادن: [عامیانه، اصطلاح] رشوه د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجیل مشکل گشا: آجیل مشکل گشا: [عامیانه، اصطلاح] آج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخردست: آخر دست ( سر ) : [عامیانه، اصطلاح] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخر و عاقبت: آخر و عاقبت: [عامیانه، اصطلاح] نتیج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخرین تیر ترکش: آخرین تیر ترکش: [عامیانه، کنایه ]آخ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخش درامدن: آخش درآمدن: [عامیانه، کنایه ] از در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخرین تحویل: آخرین تحویل: [عامیانه، اصطلاح] قیام ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم استخوان دار: آدم استخوان دار: [عامیانه، کنایه ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بگو بخند: آدم بگو بخند: [عامیانه، کنایه ] شیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی خود: آدم بی خود: [عامیانه، اصطلاح] بی شخ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی سر و پا: آدم بی سر و پا: [عامیانه، اصطلاح] م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی معنی: آدم بی معنی: [عامیانه، کنایه ] نگا. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم ثانی: آدم ثانی: [عامیانه، مجاز] حضرت نوح.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم چوبی: آدم چوبی: [عامیانه، مجاز] بی عرضه و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم دو قازی: آدم دو قازی: [عامیانه، اصطلاح] شخص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم دیرجوش: آدم دیرجوش: [عامیانه، کنایه ] کسی ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم سر به راه: آدم سر به راه: [عامیانه، کنایه ]شخص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم شش درچهار: آدم شش درچهار: [عامیانه، کنایه ]شخص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم کردن کسی: آدم کردن کسی: [عامیانه، کنایه ]کسی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم مقوایی: آدم مقوایی: [عامیانه، کنایه ]بی ارا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم نچسب: آدم نچسب: [عامیانه، کنایه ]کسی که ج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارتیست بازی: آرتیست بازی: [عامیانه، کنایه ] انجا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد خود را بیختن و الک را اویختن: آرد خود را بیختن و الک را آویختن: [ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اروغ بی جا زدن: آروغ بی جا زدن: [عامیانه، کنایه ] ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارواره ی کسی لق بودن: آرواره ی کسی لق بودن: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار داشتن: آزار داشتن: [عامیانه، کنایه ]انجام ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استین از چشم برداشتن: آستین از چشم برداشتن: [عامیانه، کنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استین از دهان برداشتن: آستین از دهان برداشتن: [عامیانه، کن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استین بالا زدن: آستین بالا زدن: [عامیانه، کنایه ] آ ...

٨ ماه پیش

مدال‌های علی باقری