پیشنهادهای حسن الهیاری (١١٨)
فاذا حالت الاحوال و هالت الاهوال بخشی از دعای امام سجاد ولی معنی آن به فارسی خیلی سخت بیان شود
اگر از مصدر شهر اسم فاعل بگیریم شاهر نمیشود ؟ نامدار کننده ،
صنمی لشکریم غارت دین کرد و برفت آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
الهی یا من تٓسٓرْبٓلٓ بالجلال والعظمة الهی ای کسیکه پوشانیدی خود را با شکوه و عظمت ، منظور از پوشانیدن ، آیا لباس است ؟ یا مترادف ستر است ؟
تعریف interuniversal به اختصار اشاره به تفکر عرفان کیهانی ( حلقه ) داشته و عبارت است از ارتقای سطح تفکر انسان به سطح کیهان و جهان هستی،
این واژه به یک دیدگاه جدید به انسان نظر میکند و کلا این دیدگاه منظورش این است که تمرکز کردن برابر است با زندانی شدن در یک نقطه، کلام ، محدوده. . . . ...
آیا با incidentally به معنی by the way یک مفهوم را میرساند ؟
بی مایه فطیر است ، اگر آنکه مایه اضافه میکند و عمل می آورد فاطر خوانده نمیشود ؟ و بر حسب ، شاطر ؟
اگر بگوییم both in and out و بعد اسم را بیاوریم غلط میشود ؟
در فلسفه از واژه feeling به عاطفه تعبیر می شود ، تا مفهوم عواطف و احساسات معین نشود شخص برای استعمال این واژه دچار ابهام میشود
بل الدّارک علمهم فی الاخرة ، مدرک به معنی سند نمی تواند عربی باشد ، ادراک کننده و ادراک شونده ، میم ضمه دارد را در اسم فاعل کسره میگیرد و در اسم مفعو ...
و کوه ها را میبینی و آنرا جامده بحساب می آوری حال آنکه آن گذر میکند مانند گذر ابرها ، و تری الجبال تحسبه جامدة و هی تمّر مرّ السحاب ، گذر ابرها ، گ ...
قبض مترادف با بسط نیست ، در حالات روحی انسان هم قبض و بسط وجود دارد ، قبض به گرفتگی دل گفته میشود و بسط به دل بازی ، مثل اینکه بگوییم دلم گرفته بود ...
اگر کوکب به معنای شئ ست که از خود نور دارد پس فرق آن با نجم در چیست ؟ الزحاجة کانها کوکب دریّ به این معنی ست که مانند کوکب در حال چرخش است ولی معنی ...
قرنطینه کردن بدون آنکه محدوده آن مشخص شده باشد چگونه می شود ؟ فرض کنیم شهرستانی به علتی قرنطینه شده باشد ، حائل قرنطینه مشخص نباشد ، شاید از هزار کیل ...
نور و ظلمت لازم و ملزوم یکدیگرند ، و این دو هرگز بهم نمی رسند ، زیرا بین آنها برزخی ست که نه نور است و نه ظلمت ، دریای آب شیرین شاملگان و اقیانوس آب ...
آیا توانایی با قوه در عربی و انرژی در انگلیسی یک مفهوم دارد؟
هل اتی علی الانسان حینٌ من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً ، فهم و درک سوال از یک سو و جواب سوال از سوی دیگر ، بهت اندر بهت یا بهت به توان دو ، ما عرفناک ...