پیشنهادهای آزاده (١٤,١٤٦)
[ریاضیات] پیمایش میان ترتیب
برای خوشایند
بی انکه زننده باشد
بی ازاری
فاقد انصاف و بی غرضی، اعتراض پذیر
on vacation, left on a trip
ورزش : به کیسه انداختن گوى بیلیارد که باعث کاستن امتیاز می شود
1 - ( استخوان ) دررفته 2 - درهم و برهم، بلبشو
از کار افتاده
ناجور
غیرعمود، مایل ( عامیانه ) ناجور
بیکار
خارج از منزل، فضای ازاد، در هوای ازاد
غیر عمود، کج
( اسطوره ی نورس ) فریگ ( همسر اودین و دارگونه ی آسمان ها و خانه و زناشویی )
عجیبه
مهم است
in trouble, in a difficult situation, in a bind
would not، نبایستی، نمی خواست، نمی خواستند، نمی خواستیم
approved the plan, appropriated the idea
took him as one's own child
took her as one's own child
authoritative religious decree of islamic law
( گوساله یا بره یا خوک بچه که برای ذبح پروار شده است ) پرواری، پرواری، بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
حضرت فاطمه ( دخت پیامبر اسلام - ص )
( امریکا ـ عامیانه ) آسایشگاهی که برای ورزش و کاستن وزن بدن به آنجا می روند
palestinian organization constituting the main faction of the p. l. o. ( palestinian liberation organization )
بیگاری سربازان، خدمت غیرنظامی سرباز
cell containing fat
deadly or lethal assault, mortal attack, decisive attack
lethal quantity, deadly quantity ( of poison, drugs, etc. )
[بهداشت] بیماری کشنده
[حقوق] نقص یا عیب مبطل عقد
decisive day, fateful day
lethal error, deadly mistake, disastrous mistake
[کامپیوتر]اخطار مرگ بار
in a fatalistic manner, from a fatalistic point of view
portion that is not large enough to cause death
combined form of fatty.
combined form of fattening.
غیر مهلک
روز عید شخص مقدس ( که نام او را روی کسی گذاشته اند )
شایسته نام بردن، نامبردنی
native or resident of namibia of or pertaining to namibia or its culture or its people
[برق و الکترونیک] کارگزار نام
فجایع نگفتنی
نام بردنی، قابل ذکر
وثیقه قانون فقه : گرو
نام برده در زیر، نامبرده زیرین
بی مزه، بی روح، ساختگی و بی مغز