ترجمه‌های عادل چایچیان (٤٤)

بازدید
٤٧
تاریخ
١ روز پیش
متن
He has been a guiding beacon in my professional life and a touchstone of human integrity.
دیدگاه
٠

او یک چراغ راهنما در زندگی حرفه ای من و سنگ محکی برای شرافت انسانی بوده است.

تاریخ
١ روز پیش
متن
A wreck on shore is a beacon at sea.
دیدگاه
٠

یک لاشه کشتی در ساحل همانند یک فانوس دریایی در دریاست.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
There's a buzz going round that the boss has resigned.
دیدگاه
٠

زمزمه هایی شایع شده که رئیس استعفا داده است.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
There's a buzz going round that the boss has resigned.
دیدگاه
٠

همهمه ای بلند شده که رئیس استعفا داده است.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Did the alarm clock buzz?
دیدگاه
٠

آیا ساعت زنگ دار زنگ زد؟

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Did you buzz for the nurse?
دیدگاه
٠

به پرستار علامت فرستادی؟/پرستار را خبر کردی؟

تاریخ
٢ روز پیش
متن
This is the worst place I've come across.
دیدگاه
٠

این بدترین جایی است که با آن برخورد کرده ام/دیده ام.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Perhaps I shall come across him in France.
دیدگاه
٠

شاید او را در فرانسه ببینم.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
You must have come across some real characters, working in the circus.
دیدگاه
٠

شما با برخی شخصیت های واقعی که در سیرک کار می کنند، حتماً برخورد داشته اید.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Why don't you come across to our house this evening?
دیدگاه
٠

چرا عصر امروز سری به خانه ما نمی زنی؟

تاریخ
٣ روز پیش
متن
The police celebrated that they'd finally nailed their suspect.
دیدگاه
٠

پلیس به خاطر این که در نهایت مظنون را گرفته بود، جشن می گرفت.

تاریخ
٣ روز پیش
متن
They boil down to one phrase: freedom of religious belief.
دیدگاه
٠

همه اش به یک جمله ختم می شود: آزادی باور مذهبی

تاریخ
٣ روز پیش
متن
The issues boil down to money and prestige.
دیدگاه
٠

این مسائل به پول و پرستیژ خلاصه می شود.

تاریخ
٣ روز پیش
متن
Most of the crimes may boil down to a question of money.
دیدگاه
٠

اکثر این جنایات ممکن است به موضوع پول خلاصه شود.

تاریخ
٦ روز پیش
متن
Such are the bare bones of the plot.
دیدگاه
٠

چنین است چارچوب کلی/ نکات برجسته توطئه

تاریخ
٦ روز پیش
متن
We have outlined only the bare bones of the method.
دیدگاه
٠

ما فقط خلاصه ای از این روش را ارائه/نمایش/نشان دادیم.

تاریخ
٦ روز پیش
متن
Her flagging interest awoke.
دیدگاه
٠

علاقه در حال تضعیف او بیدار شد.

تاریخ
٦ روز پیش
متن
By now the wine had lifted her flagging spirits.
دیدگاه
٠

تا این موقع، شراب روحیه ضعیف او را بالاتر برده بود. / تا الان، شراب انرژی در حال افول او را بهبود داده بود.

تاریخ
٦ روز پیش
متن
The conversation was flagging.
دیدگاه
٠

گفتگو داشت بی رمق می شد. / مکالمه در حال افول بود.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
An article on bait and switch fraud.
دیدگاه
٠

مقاله ای در مورد کلاهبرداری "به دام کشاندن و انداختن جنس به کسی"

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
You agreed to come. You can't back out now!
دیدگاه
٠

تو قبول کردی که بیایی. حالا نمی توانی جا بزنی/دبه دربیاوری/شانه خالی کنی/پا پس بکشی/بدقولی کنی!

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
It does not do to dwell on dreams and forget to live. J. K. Rowling
دیدگاه
٠

شایسته نیست به رویاهایت بچسبی و زندگی کردن را فراموش کنی. - جی کی روولینگ

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I'd rather not dwell on the past.
دیدگاه
٠

ترجیح می دهم به گذشته نچسبم.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Pride and grace dwell never in one place.
دیدگاه
٠

غرور و مهربانی هرگز در یک جا جمع نمی شوند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
There's no room for laziness in this business.
دیدگاه
٠

در این کسب و کار جایی برای تنبلی وجود ندارد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
She dawdled over the dishwashing.
دیدگاه
٠

او هنگام ظرف شستن اهمال/فس فس/وقت تلف می کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
If you dawdle, you will be late.
دیدگاه
٠

اگر فس فس کنی، دیر خواهی کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Why are you always hanging around? Can't I get any privacy?
دیدگاه
٠

چرا همه اش در حال پرسه زدن هستی؟ آیا نمی توانم خلوتی/حریم خصوصی داشته باشم؟

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I don't like you hanging around with that bully.
دیدگاه
٠

دوست ندارم با آن قلدر پرسه بزنی/بگردی.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He set out his objections to the plan.
دیدگاه
٠

او مخالفت های خود را نسبت به برنامه تبیین/ارائه کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The fishermen set out at sunset for a night's fishing.
دیدگاه
٠

ماهیگیرها در هنگام غروب برای ماهیگیری در شب مستقر شدند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The Romans set out to civilize the Ancient Britons.
دیدگاه
٠

رومی ها شروع به متمدن سازی بریتان های باستانی کردند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
It's no easy job to set out in business.
دیدگاه
٠

راه افتادن در کسب و کار اصلاً هم ساده نیست.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The Council has set out a timetable for returning to civilian rule.
دیدگاه
٠

شورا برای بازگشت به حاکمیت غیرنظامی یک جدول زمانی ارائه داده است.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
She set out the company's aims and objectives in her speech.
دیدگاه
٠

او اهداف و آرمان های شرکت را در سخنرانی خود ارائه/تبیین کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I agree to the terms of the contract with one reservation: the work must be completed within a year.
دیدگاه
٠

من با شروط این قرارداد موافقم، الا یکی: کار باید طی یک سال تکمیل شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I have reservations about taking this job since I'll be required to travel a lot.
دیدگاه
٠

من در مورد انتخاب این شغل معذورم، زیرا سفرهای زیادی لازم خواهد داشت.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He decided to follow through with his original plan.
دیدگاه
٠

او تصمیم گرفت برنامهٔ اصلی اش را به انجام برساند/پیاده سازی کند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The leadership has been unwilling to follow through the implications of these ideas.
دیدگاه
٠

رهبری تمایلی به پیگیری تبعات/پیامدهای این ایده ها نداشته است.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Why do you fret over these small details?
دیدگاه
٠

چرا به خاطر این جزئیات کوچک حرص می خوری/ناراحت می شوی/نگران هستی؟

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The psychiatrist hoped to find the underlying reasons for the patient's mental breakdown.
دیدگاه
٠

روانپزشک امیدوار بود که دلایل ضمنی فروپاشی روانی بیمار را بیابد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
You have to be over 16 to bet.
دیدگاه
٠

برای شرط بندی باید بالای 16 سال داشته باشید.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I'm going to place a bet on that white horse.
دیدگاه
٠

من می خواهم روی آن اسب سفید شرط ببندم.

١