پیشنهادهای حسین اقیان (٥٠)
در زبان سنگسری به سیاه چادرهای عشایر که از موی بز بافته می شود " گۏت " می گویند
نٮـزم : باران تند و رگبار در زبان سنگسری
در سنگسر به حرارت شعله " دُول "می گویند
در زبان سنگسری به خوشه پروین " شَشَک " می گویند
درسنگسری ( یرماز ) به معنی شیک پوش و آراسته است
در سنگسری به عروس اُرسو و به داماد زۏمه میگویند
در زبان سنگسری ایبَندو : همیشه ، دائم ، مدام
در زبان سنگسری به ارزن گاوَرس میگویند
در زبان سنگسری به خاکستر کَلیم میگویند
بٮسوه در زبان سنگسری به معنی بی فایده و بیهوده است
مستوره در زبان سنگسری به معنای نمونه و شاخص کاربرد دارد
در زبان سنگسری به پرتگاه های بلند در کوهستان داف میگویند
در سنگسری دَل نٮـخاری : بی قراری ، بی تابی
شٮوی به معنی پیراهن واژه ئی اوستائی است که در زبان سنگسری باقی مانده در سنگسر به پیراهن زنانه که از پارچه ابریشمی دوخته شده و با سوزن دوزی بر آن نقوش ...
درزبان سنگسری به هذیان گفتاری در خواب سَر واژه و به حرکات غیر ارادی در خواب کوتاره گویند
در زبان سنگسری به سرگردانی و تحیر گؤمیژه گویند
در زبان سنگسری نغافَلکی : ناگه ، به یکباره
در زبان سنگسری به تدیگ چککو و یا برککن گفته میشود
درزبان سنگسری به ویرانه قُر نوا و یا خاکچال و به آثار باقی مانده از ویرانه گافه گویند
درزبان سنگسری . بِلیسه : لغزید ، سرید
در زبان سنگسری به خمیر مایه تُشمیر میگویند
در سنگسری به گنجشک مَرجا به گنجشک اشی مشی ملا مَرجا وبه گنجشک کوهی خرمَرجا می گویند
در زبان سنگسری به جوجه جیجا گویند
درزبان سنگسری گۏمیژه : سرگردان ، حیران
درزبان سنگسری ، وارَش : باران نزم : باران رگباری
در زبان سنگسری موی پیشانی را ( بوج ) و یا ( کَچَک ) گویند
درزبان سنگسری طالع بور : خوش اقبال ، خوش شانس ، خوش طالع
در زبان سنگسری به رودخانه ( لُو بار ) یا ( روخونه ) میگویند
درزبان سنگسری به رود رۏخۏنٮ یا لُوبار میگویند
در زبان سنگسری نامَرجِم ( نامَرجٮـم ) : ناراحت ، دلگیر ، افسرده. . . . . .
درزبان سنگسری بچه ها : کاتا دختر بچه : کَکٮچا پسر بچه : کُتٮ
در زبان سنگسری گُررۏن : روانخوانی ، مفصل صحبت کردن
در سنگسری آکَسی: تاریکی مطلق
در زبان سنگسری آکَسی : تاریکی مطلق
درزبان سنگسری بللِئی : هویدا ، مرئی ، آشکار
در زبان سنگسری جِنَق : فک ، آرواره
در زبان سنگسری جیک ریس : طمع ورز
سور : در زبان سنگسری به معنی سرخ و قرمز است
دَل نخاری : در زبان سنگسری یعنی دل نگرانی و تشویش خاطر
چُر :در زبان سنگسری به معنی ادرار میباشد
مترادف افاده در زبان سنگسری ( یَنگ ) می باشد
مژه : درزبان سنگسری به مژه چشم موژیک گویند
مَچَر : درزبان سنگسری به تخم مرغی گویند که در جائی نهند تا مرغ درآن مکان تخم گذارد و گاهی این تخم مرغ مصنوعی واز گچ ساخته شده است ، و به بساط کردن اف ...
بر زبان سنگسری به سرا یا خانه ( که ) گویند. ( میرد که ) به خانه و اتاقی گویند که در قشلاق برای چوپانها بنا می کنند
کُرچا : درزبان سنگسری به تل سنگی که از سنگهای ریز و درشت در کنار مزرعه بوجود آمده گویند
در زبان سنگسری سۏوازه : به معنی روزنه ، روزنه نور ، رونه امید میباشد
در زبان سنگسری به خوکردن و عادت کردن ( هُگَر ) می گویند
در زبان سنگسری به بزغاله دو ساله نر کلکر میگویند
در زبان سنگسری به بزغاله نر دو ساله ( کلکر ) و به بزغاله ماده دوساله ( کییر ) وبه بزغاله ماده سه ساله ( سیلَک ) و به کَل چند ساله که جلو دار گله می ب ...
اسپی درزبان سنگسری به معنی سفیدمباشد