پیشنهادهای Mario Armani (٢٨)
به شیوه ای خاص بیان کردن/مطرح کردن Her letter was couched in very affectionate terms. نامه اش به شیوه بسیار محبت آمیزی بیان شده بود.
در جملات منفی بکار می رود به معنای حتی، حتی. . . هم he didn't even begin to try. او حتی تلاش هم نکرد. Words cannot even begin to describe this lig ...
پرسه زدن. . . بی هدف چرخ زدن only had a day in London, so I just spent the time roaming about, trying to get a sense of the city.
کم ارزش نشان دادن. Today, even if some people have reasons to disappreciate her project, but it was the beginning of a scientific revolution
دوری کردن، اجتناب کردن. . . فرار کردن از کسی یا چیزی. The burglar gave us the slip, but we're in pursuit
به تفاهم رسیدن. . به درک متقابل رسیدن
شکیبایی نشان دادن. . صبوری کردن. . صبر پیشه کردن معادل آن دو عبارت زیر می باشند: Learn patience Exercise patience
( دفتر، کتاب، جزوه ) با صحافی سیمی
دل به دریا زدن به خود جرات دادن
مشمول اخراج از کار بودن . Eligible employees are not under notic کارمندان واجد شرایط تحت خطر اخراج نیستند.
نوشته هر چیزی که با حروف الفبا بیان می شود. that editorial was a fine piece of writing آن سرمقاله نوشته خوبی بود.
( آب، گاز و بخار ) طغیان کردن، بالا آمدن/رفتن. ( احساسات، خشم، هیجان ) بالا زدن.
کم آمدن. . چیزی به اندازه کافی نداشن To begin to not have enough of something; to begin to have a shortage of something
به تلافی
چیزی را به زور قبولاندن. چیزی را تحمیل کردن ( مثلا یک قانون ) . چیزی را بزور عبور دادن ( مثلا از یک دریچه یا روزنه )
( به کسی ) کشیده زدن. . معادل واژه slap
Catch sight of sb/sth کسی یا چیزی را از دور زیر نظر گرفتن کسی یا چیزی را پاییدن
تدارک دیدن
با احتیاط عمل کردن
به دندان کشیدن و خوردن
چشم چران
متوجه ساختن آگاه ساختن به
با نارضایتی
نوکرصفتی. . فرمانبرداری محض
دفع زباله
To be due to sb به معنی مدیون کسی بودن
لمس به شهوت خارج از رضایت طرف مقابل
دستگاه دیسک در کشاورزی