تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چورت در لهجه هزارگی به معنی فکر کردن عمیق و غور کردن است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در لهجه هزارکی معنی وش وُش= دیدن ، حواس جمع ، زیرک هزاره ها در لهجه گفتاری شان اوشیار ، وشیار تلفظ میکنند و در نوشتاری هوشیار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وش در لهجه هزارگی وش= دیدن ، حواس جمع ، هزاره ها در لوظ شان هوشیار تلفظ نمی کنند بجایش میگویند اوشیار ، وشیار و در نوشتاری مینویسد هوشیار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شار در قدیم پسوند نام شاهان گرشستان بوده شاران گرشستان و شیران بامیان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لهجه هزارگی قی هم به معنی دست هست و بعضی مناطق هزاره نشین پا را قی میگویند و قیله هم به معنی ریز ریز یا ریزه کردن چیزی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لهجه هزارگی همینه. بمعنی شگرد، فن، چگونگی کار کرد یک چیز، یا چگونگی انجام دادن چیزی، روش راه اندازه کاری، یا چیزی است. چلش. بحیث صفت بمعنی کاربرد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تندیس های که در زمان ورود لشکر اعراب در هژیرستان مرکز زابلستان پیدا میکردند و آنها میشکستاندن و زیور آلات اش را با خود میبردند و به دروغ میگفتن بت زو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَیو در لهجه هزارگی شخصی مال دار و صاحب زمین و کسانی که اسب و بز و خر و گاو و گوسفند و شتر داره زیاد میگویند فلان بای و بای معنی باختن و شکست را هم م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تال در لهجه هزارگی شاخه های درخت که صاف و مستقیم باشد و برای نهال شانی مناسب باشد. و تاله سبزه زار که در کوه و کمر و دره باشد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تال در لهجه هزارگی شاخه های درخت و تاله به معنی سبزه زار که در کوه دره باشد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرغیز ها ترک نیستن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردم هزاره به آدمی که در اثر حادثه جانش ناقص شده باشد و یا مادرزادی ناقص باشد نیم کِله می گویند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هزاره ها به کسانی که نقص مادرزادی و یا در اثر کدام حادثه جسم شان آسیب ببینه و ناقص شوه میگویند نیم کِله شده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نُل یا نول در لهجه هزارگی همان منقار مرغ و پرنده هست

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لهجه هزارگی بِییَه =قد و قامت و بِیـَه = بیا بیریم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود. در لهجه هزارگی قَید =تنگ و چِفت و کیپ هم معنی میدهد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جفت، چیفت، کیپ، تنگ، قید در لهجه هزارگی بسیار کاربرد فراوان دارد