ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٣٤٠
تاریخ
١ سال پیش
متن
He was considered to be a bad egg as a little child.
دیدگاه
٠

در کودکی او را آدم شروری می دانستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When smiling, you seem like a bad egg ,(Sentence dictionary) but you are not.
دیدگاه
٠

وقتی می خندی آدم شروری به نظر می آیی، ولی این طور نیستی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
William a bad egg. Better tell your sister not to date him.
دیدگاه
٠

ویلیام آدم پست فطرتی ست. بهتر است به خواهرت بگویی با او قرار نگذارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It had been a chapter of accidents from start to finish.
دیدگاه
٠

از ابتدا تا انتها، سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our exploration to the primeval forest was quite a chapter of accidents.
دیدگاه
٠

کاوش ما در این جنگل کهن قشنگ سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Such a chapter of accidents, however ridiculous in modern eyes, epitomised a genuinely important aspect of international relations.
دیدگاه
٠

این سلسله ناملایمات هرچند از دیدگاه امروزی مضحک است تجلی جنبه ای واقعاً مهم از روابط بین الملل است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whole affair has been a chapter of accidents from start to finish.
دیدگاه
٠

کل قضیه از ابتدا تا انتها سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whole trip was a chapter of accidents.
دیدگاه
٠

کل سفر سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's a bit thick expecting us to work on Sundays.
دیدگاه
٠

انتظار این که یک شنبه ها کار کنیم کمی غیرمنطقی ست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was laying on the story a bit thick.
دیدگاه
٠

او داشت پیازداغ داستان را زیاد می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Aren't you laying it on a bit thick!
دیدگاه
٠

کمی پیازداغش رو زیاد نمی کنی؟!

تاریخ
١ سال پیش
متن
Three weeks of heavy rain is a bit thick.
دیدگاه
٠

سه هفتگی بارندگی سنگین خیلی زیاد است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If so, San Diego was among the worst of a bad lot.
دیدگاه
٠

در این صورت سن دیه گو در میان بدها بدترین است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He seems the best out of a bad lot!
دیدگاه
٠

ظاهراً او در میان بدها بهترین است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is a bad lot in business.
دیدگاه
٠

او در کسب وکار آدم خبیثی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was not such a bad lot as to round on his comrades - in - arms .
دیدگاه
٠

او آن قدر شرور نبود که به هم خدمتی هایش بپرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's got a bad lot, to be struck by such calamities.
دیدگاه
٠

او آدم خبیثی است که دچار چنین مصیبت های می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The city's school system, among the worst of a bad lot through the state, is full of squabbling.
دیدگاه
٠

نظم تحصیلی این شهر، در سرتاسر ایالت بدترین در میان بدها، مملو از دعوا و جروبحث است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
always a bad lot.
دیدگاه
٠

همواره شرور

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's not a bad lot - just a bit wild.
دیدگاه
٠

آدم بدی نیست، فقط کمی وحشی ست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a bad lot and it was just one of those things.
دیدگاه
٠

آدم خبیثی بود و این فقط یکی ش بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We may succumb to flattery because it makes us feel good.
دیدگاه
٠

ما ممکن است تسلیم چاپلوسی شویم چون احساس خوبی در ما پدید می آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The little girl screamed and it took us aback.
دیدگاه
٠

دختر کوچولو فریاد زد و ما یکه خوردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An invalid or canceled contract is not legally binding ab initio.
دیدگاه
٠

قرارداد باطل یا فسخ شده از ابتدا به لحاظ قانونی الزام آور نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was very much put about by the report he received from the front.
دیدگاه
٠

گزارشی که از جبهه دریافت کرد او را خیلی به هم ریخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think these are lies put about by people who envy his success.
دیدگاه
٠

به گمانم این دروغ ها را کسانی پخش می کنند که به موفقیت او حسادت می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ship was put about during the storm.
دیدگاه
٠

در طول طوفان کشتی تغییر مسیر داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is a myth, put about by parents and soap manufacturers, that we need soap in order to wash.
دیدگاه
٠

این افسانه است که ما برای شست وشو به صابون نیاز داریم و والدین و صابون سازها آن را بر سر زبان ها انداخته اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They put about and sailed for home.
دیدگاه
١

آن ها تغییر مسیر دادند و به سمت خانه حرکت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A is an Abacus, the ancient Chinese adding machine which uses beads for counting.
دیدگاه
٠

A چرتکه است؛ ماشین حسابی چینی که از مهره ها برای شمارش استفاده می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The abacus is still in use today Chinatowns abroad.
دیدگاه
٠

چرتکه امروزه هنوز هم در محله های چینی خارج از کشور استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The abacus fell down on the ground and the beads went everywhere.
دیدگاه
٠

چرتکه روی زمین افتاد و مهره ها این طرف و آن طرف افتادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They do use an abacus when they count, do they?
دیدگاه
٠

آن ها برای حساب از چرتکه استفاده می کنند، درست است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Oversized financial conglomerates should be cut down to size and forced to spin off assets.
دیدگاه
٠

شرکت های بزرگ مالی را که بیش از اندازه رشد کرده اندباید کوچک کرد و مجبورشان کرد که دارایی هایشان را واگذار کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The press was another estate of the realm cut down to size.
دیدگاه
٠

مطبوعات یکی دیگر از رسته های اجتماعی خجلت زده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After learning of her son's crimes, she renounced him.
دیدگاه
٢

پس از مطلع شدن از جنایات پسرش او را عاق کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Anyway, I most surely am cut down to size.
دیدگاه
٠

به هر حال من قطعاً خجالت زده ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's so proud, she needs to be cut down to size.
دیدگاه
٠

او خیلی مغرور است، باید دمش را چید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The chef strained the sauce.
دیدگاه
١٠

سرآشپز سس را اَلَک کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is an accomplished fact.
دیدگاه
٠

این واقعیتی مسلم است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Present him with an accomplished fact.
دیدگاه

واقعیت مسلم را به او نشان بده.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
When do you usually knock off for lunch?
دیدگاه
٢

معمولاً کی برای ناهار کار رو تعطیل می کنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was planning to knock off the library.
دیدگاه
٠

او قصد داشت کار در کتابخانه را کنار بگذارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I don't knock off until six.
دیدگاه
١

تا ساعت شش دست از کار نمی کشم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
What time do you knock off ( work )?
دیدگاه
١

چه زمانی دست از کار می کشی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They only invited Jack and Sarah as an afterthought .
دیدگاه
٠

وقتی کار از کار گذشت تازه جک و سارا را دعوت کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Look at the scores on this branch; do you think they mean anything?
دیدگاه
٢

به زخمه های روی این شاخه نگاه کنید؛ فکر می کنید معنایی دارد؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The conductor never seemed to look at the score, but only at the orchestra.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد رهبر ارکستر هیچ گاه به پارتیتور نگاه نمی کند بله به ارکستر نگاه می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A score for a musical shows all the parts that are played or sung.
دیدگاه
٢

پارتیتور تمام بخش هایی که نواخته یا خوانده می شوند نشان می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The furnishings in the apartment were spare and flimsy.
دیدگاه
٤

اثاثیۀ آن آپارتمان ناچیز و پیزوری بودند.