پیشنهادهای رهگذر (٩,٤٤٦)
فضولی نکن فضولی رو بس کن فضولی موقوف
ته و توی چیزی یا داستانی را درآوردن
چشمهاتو گرد نکن واسه من
رابطه یکطرفه با یک آدم معروف داشتن
احتمالش کمه بعیده
باران شدید و کوبنده
طرفدار دو آتیشه
سرم درد می کنه
همش دارم آب میخورم مدام آب می نوشم
ترساندن و فراری دادن
برگرد سریع برگرد
یک قاشق بستنی یک کوپه یا گلوله بستنی یک اسکوپ بستنی
یک قاچ پنیر یک برش مثلثی پنیر یک تکه پنیر
یک رول دستمال توالت
یک ساقه کرفس
یک بوته کاهو یک کاهو کامل
یک بوته سیر
کاملا درسته
احترام بذار احترام گذاشتن
این غذا تنده؟
غذای تند
من این حس رو خیلی خوب می شناسم ( معمولا از روی تجربه تلخ )
خیلی خسته ام
آروم باش رفیق
سرم زدن
سرم زدن سرم گرفتن
حواله بانکی
کاری داشتی با من در تماس باش
دارم میرم جلو از گذشته می گذرم
دوباره گند نزن دوباره خرابش نکن
نابود کردن از میان بردن
یه کم آروم تر
در بیمارستان بستری کردن
دل و جرات میخواست جرات می طلبید
در طول شب وسط شب
فکر کردن همراه با حدس و نظر شخصی
عمیق و طولانی فکر کردن
رابطه موقت
چهار ستون بدنم سالمه
غم پاییزی
ولخرجی اسراف کاری
دارم کم کم نگران می شم
حمام کردن داخل وان
از . . . بدم میاد از . . . خوشم نمیاد
به من پیله نکن
به کسی پیله کردن
به کسی پیله کردن
شب را جایی ماندن شب را جایی سپری کردن
مغزم مثل مغز آدم کار نمیکنه
غذا اونجوری که باید خوشمزه یا رضایت بخش نیست