تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد رنگ به معنای رنگ بسیار روشن startling red : قرمز بسیار روشن / جیغ Oxford dictionary startling: ​ ( of a colour ) extremely bright

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

startling red قرمز پررنگ/بسیار روشن/جیغ نقل از دیکشنری آکسفورد ​startling : ( of a colour ) extremely bright

پیشنهاد
٠

دست از پا دراز تر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دستی بر آتش داشتن I dabble in pottery در سفالگری دستی بر آتش دارم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

everyone else was enjoying it but you were kinda beside yourself همه داشتن ازش لذت میبردن ولی تو یه جورایی گرفته بودی/تو خودت بودی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

recessed lighting = چراغ توکار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توکار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه resources معادل انگلیسی مناسبی برای امکانات است

پیشنهاد
١

دست کسی را توی حنا / پوست گردو گذاشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه بیشتر در معنی دور و کنایی استفاده میشه، که معادل فارسی آن را میتوان شلم شوربا یا هفت بیجار گرفت slang definition : a strange or diverse col ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معامله پایاپای

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - deal with ( a task, problem, or opponent ) quickly and efficiently از شر چیزی خلاص شدن، حل و فصل مشکل یا کار ی با سرعت 2 - to kill به قتل رساند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل مشکل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

curbing someone the act of controlling by restraining someone or something با محدود کردن کسی یا چیزی را به کنترل خود در آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه down به معنی" کُرک پَر " هم هست، کرک پر پری بسیار نرم و گران است که بیشتر از پرندگان جوان به دست میاد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

he was stripped of his rank/rights خلع کردن کسی از مقام اش سلب کردن حق و حقوق کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به معنی تصاحب یا تصرف کردن هم هست : So you decided to assume her entire life پس تصمیم گرفتی که تمام زندگی اش را تصاحب کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در مرکز قلعه های قرون وسطی بعضا برج یا بارویی با دیوار های قطور تر و محافظت شده تر وجود داشت که امن ترین بخش قلعه بود، این برج keep نامیده میشد و معم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل انگلیسی نقشه کسی را نقش بر آب کردن : to foil someone's plot to bust someone's plot