تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شروع یک آتش سوزی جنگ وغیره فرار از زندان تغییر روش زندگی ظاهر شدن جوش یا بثورات، عرق کردن I was still living in London when the war broke out. Does ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تامین کردن شکاف یا کمبود پولی، زمانی یا هر چیز دیگر Student loans allow many to bridge the gap and be able to afford a college education.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حوصله وتحمل کسی را به آخر رساند, تحمل کسی را طاق کردن کلمات مترادف انگلیسی عبارتند از bore to tears/bore to death/bore stiff I was bored to tears lis ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ادامه دادن با وکامل کردن یک برنامه یا پروژه وغیره put something through ​to continue with and complete a plan, programme, etc We managed to put th ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به علت، بخاطر، زیرا, به لطف کسی یا چیزی Thanks to sb/sth Thanks to recent research, effective treatments are available It's thanks to Sandy that I h ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. به روز نبودن در مورد چیزی ۲. بی خبر وبی اطلاع بودن از آشنا وکسی در حال حاضر I've been away from the business for several years and feel quite out ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sit comfortablyراحت نشستن منتطربودن برای چیزی بدون تلاش You can't just sit back and wait for job offers to come to you

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حواست به چیزی یاکسی بودن در حال انجام کار دیگه مراقب کسی یا چیزی بودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمترین حقیقت، قسمت یا موضوع مترادفBe a matter of ( doing ) sth Dance is a question of control and creative expression I would love to come, but it ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشکر وقدر دانی کردن از کسی برای چیزی، ممنون ومتشکر بودن بخاطر چیزی از کسی "Be grateful for something"مترادف I have her to thank for my life For all ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد کردن وایجاداحساس گناه در کسی تلخ کردن وناخوشایند کردن چیزی برای کسی سختگیری ودل آزردن کسی Ever since I missed the goal, the other players hav ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بخود آمدن وتصمیم درست ومنطقی گرفتن، خود را زود جمع وجور کردن If he doesn't get it together pretty soon, he's going to end up in jail Mike has ...

پیشنهاد
١

خود را سرپا نگه داشتن، به زوردخل وخرج رو رسوندن The business is in trouble, but we are just about keeping our heads above water Idium های مشابه: ...

پیشنهاد
٢

حقه زدن، سرکشی شیره مالیدن مترادف rip sb offیا deceive sb I'm not stupid. You can't pull the wool over my eyes like that

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Fall asleep To begin to sleepشروع برای بخواب رفتن I managed to drop of but I spend most of the night tossing and turning.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقط حدس بودن، نامطمئن بودن از چیزی It's anyone's guess what his next book will be about Which of these websites will be successful is anyone's guess.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یقینا میگم، به زرس قاطع میگم، عقیده دارم درسته She's got a lot of admirers. " "I daresay - she's very beautiful I dare say that the computer would pr ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دل ودماغ چیزی رو نداشتن، حال وحوصله چیزی رو نداشتن I tried to learn some lines but my heart wasn't really in it She’s getting bored with the job an ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ه کسی پریدن، سر کسی فریاد کشیدن I only asked if I could help - there's no need to bite my head off! You don't have to bite me head off.

پیشنهاد
٠

If someone laughs or makes a joke at your expense . they do it to make you seem foolish I think he's having fun at our expense ساختن جوک یا شوخی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی ، ناراحت یا ذله وخسته کردن کسی drive ( one ) ( a ) round the bend A week on vacation with my relatives is enough to drive . me around the ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام کارهایی تو برای کسی واو هم متقابلا برای تو Being married is completely different, you needa bit of give and take

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سهم منصفانه شما ازچیزی چه خوب باشه چه بد Leave the rest for the others, you've had your fair share. That poor girl has had to endure more than her ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سست شدن در انجام کاری که قبلا تصمیم گرفتی، پا راه نیفتادن ومردد شدن The plan failed after sponsors got cold feet He and his neighbors bought a fire t ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلوگیری کردن از کاری، متوقف کردن کاری، دست خود نبودن، قابل کنترل خود نبودن Stop laughing!" "I can’t help it!" She couldn’t help it if she was being ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زهره ترک شدن، شوکه شدن ناخوشایند The loud noise made me jump out of my skin. When I heard gunshots, I jumped out of my skin.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فکر کسی را از چیزی دور کردن، ذهن خود را از نگرانیها دور کردن Let's go to the movies. It'll take your mind of your troubles. My dad suggested a walk, ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در معرض خطر خودرا قرادادن، ریسک کردن You run the risk of being misunderstood if you don't explain your purpose carefully. a dangerous policy that ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوج فعالیت، در اوج هیجان، در اوج سروصدا Work on the project is in full swing. The party was in full swing by the time we arrived.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه خوب داشتن با کسی on good terms If two people are on good terms or on friendly terms, they are friendly with each other. Madeleine is on good ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش کسی ماندن برای تنها نبودن او یا برای کمک I'll keep you company till the train comes. I spent the morning cooking, with my daughter keeping me ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تنها ماندن I’d like to be by myself for a while. ۲. بدون کمک دیگران کاری را انجام دادن I painted the house all by myself.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای انجام کار یا دیدن دیگران از منزل خارج شدن، خصوصا پس از مریضی She is always out and about, doing one thing or another . Despite considerable pai ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عدم تمایل به تغییررفتار، غیرقابل انعطاف بودن در رفتار ، عادات وعقاید As he gets older he's becoming more set in his ways.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرفتار کردن خود، توسختی خود راقراردادن ، توحچل انداختن خود Do you realize how much extra work you're letting ?yourself in for

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق ونادان جلوه دادن کسی She was really upset because she thought they'd made a fool of her in front of the whole class

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کردن ویا خندیدن به چیزی که جدی یا مهم است. بی اهمیت جلوه دادن چیزی با خنده وتمسخرکردن He tried to make a joke of the fact that he hadn't passe ...

پیشنهاد
١

قهر بودن، حرف نزدن با کسی بدلیلدلخوری از او not be on speaking terms ( with ) They had an argument last night and now they're not on speaking terms ( ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهقهه زدن I walked in and everyone burst out laughing

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hit the roof از کوره در رفتن، سوت کشیدن سر، بخودپریدن Ranieri returned, saw the mess, and hit the roof

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موفق شدن نهایی در کمال ناباوری دیگران She was fired from the company last year, but she had the last laugh when she was hired by their main rival at ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلخور شدن، به خودگرفتن، سو تعبیر کردن I like you. Don’t take this the wrong way, now. I mean as a friend. Don't take this the wrong way, but could ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر کار گذاشتن کسی، با شوخی سر کسی کلله گذاشتن، دروغ گفتن به کسی بصورت مزاح He was just pulling your leg when he said he won the lottery. My sister t ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشر زدن به کسی که کار اشتباهی انجام دادهTell sb off Her mother is always telling her off for being so cheeky

پیشنهاد
٣

فی البداهه، بدون برنامه یا نقشه قبلی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تدبیر داشتن وبرنامه ریزی برای اتفاقات اینده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نظر بسیار مثبت راجع به کسی داشتن، ارزش قائل شدن برای کسی

١