پیشنهادهای مهرداد (٤٣)
مغ - مخ - مغز. . . Mage - much - mega - master. . . . .
کاو از مقعر و گود شده میاد کاویدن. . . زمین را کندن و قعر و گود کرده برای یافتن چیزی Cave=غار. . سوراخ Cage=قفس کجاوه=چیز قفس مانند روی شتر Case=چیزی ...
قرمز=کرمز=کرمی=کرمریزی. . رنگ قرمزی که از تخم ریزی کرم درخت بلوط روی برگهای درخت بدست آمده است. . این رنگ در گذشته به واسطه تمدن بزرگ ایران. . . ...
درون و بیرون دو کلمه متضاد هم هستند که در گذشته معنایی به چم درون و برون آدمی داشتند اما به مرور بصورت مجازی به دیگر مفاهیم هم کشیده شده اند درون به ...
دوستان توجه کنید که خانه و کاشانه در گذشته به معنایی که امروز موجود است وجود نداشت و غار نشینی و سپس چادرنشینی انسانها را بیشتر به هم نزدیک کرد. و س ...
( پیر ) آخرین مرحله از مراحل ۷ گانه رسیدن به کمال و بزرگی و فرگی در آموزشهای موبدان و مغان به شاگردان بود ۱_کلاغ ۲_نامزد۳_جنگی۴_شیر۵_پارسا۶_مهرپویا۷_ ...
واژه ( اشتن ) به معنای گذاشتن و پر کردن و قرار دادن در در جای در گویش کازرونی که از دوره ساسانیان به جا مانده است و همچنین در گویش برخی لهجه ها که ...
کینه از انتقامجویی و خونریزی می آید کین دگر دیسه ( خین یا خون ) است. که به جهت انتقام باید خون ریخته شود و حشره کنه که به بدن انسان و دام میچسبد و خو ...
در گذشته که همانند امروز آسفالت وجود نداشت با شروع بارندگی در گل و لای در همه جا بالا می آمد و همه چیز را تحت الشعاع خود قرار میداد عبور و مرور مردم ...
Use در ترکی به معنای ۱۰۰ میباشد. ( یوزباشی ) به معنای رییس ۱۰۰ نفر کارگر یا سپاهی یا خواجه. . . و غیره میباشد. خود واژه ( یوز ) در این مورد مجازا ...
بخش از بخشش می آید و نام دیگر آن پخش است و خود اینها اسم مصدر از مصدری گمنام به نام ( بئاختن ) که به ( بختن ) بیشتر شهره است می آید. آختن خود به مع ...
میرا برگرفته از مئیرک و مهرکو یا مئرکه و معرک و ملکوس خدای مرگ و نیستی و نابودی می رو ( روان - رونده ) میرو - میرا مرگ یا مئیرک یا مئیرگ که ( دائو ...
معرب ( مئیرک یا مهرکا یا مئیرکا ) که مئیرک در اوستا به معنای مردن و رفتن از مرگ است میرا_میرنده_مردن. . . کا یا که پسوند مکان است معرکه یا مئرکه ...
در گذشته های نه چندان دور قومی دوره گرد ( منظور بدون اطراق در جایی ) به نام کاویانی کارشان چیلنگری و آهنگری بود. و ابزار آلات آهنی با استفاده از ذغا ...
سراغ کلمه ای متعلق به دسته زبانی اورال - آلتایی ( ترکی و مغولی ) که دقیقا همانند همین تلفظ در هر دو زبان وجود دارد در زبان مغولی сурах که به صورت تلف ...
به نظر می آید واژگان سپاس - سپر - سپاه. . . اشاره به معنایی داشته باشند که دوستان در قسمت واژه سپاس توضیح داده اند سپاس برابر است با ۳ پاس بعنی پ ...
دکان واژه پارسی است و از ریشه هند و اروپایی deik به معنای نشان دادن است دیدن_decor - document - دیمگ ترکی - داد و بیداد و فریاد - دانستن - doctor - ...
احتمالا روایات و داستانهای ( آیین میترائیسم ) از داستانها و سرگذشت حضرت موسی در برخورد با ( گوساله سامری ) که خود این داستان گوساله سامری هم عقبه ای ...
این واژه امروزه به معنای شوخی و لطیفه از کلمه انگلیسی joke وارد زبان پارسیو تقریبا همه زبانها شده است اماگذشته تلخی برای بسیاری از مردم داشته است د ...
این واژه اکنون به معنای شوخی است اما در گذشته دلالت بر رنج و تلخی عده بسیاری از مردم داشت. در گذشته برای تحقیر افرادی که توسط حکومت اسیر میشدند و ...
استن - هستن - هستی - ایستن - ایستادن. . . . این واژگان دلالت بر بودن و حضور داشتن است دو مقابل واژگان زیر که ابتدا به نای نفیکلمات بالا شده است در ...
سوختن از ترکیب دو واژه سو آختن بدست آمده است سو به معنای نور است و آختن واژه مصدری به معنای همراهی است این واژه به احتمال زیاد از میترا خدای مهر و م ...
ساختن واژه پارسی مرکب از آس آختن آس به معنای سنگ است. واژه آس از ریشه هندواروپائی اک - ak یا سخت و تیز که به سنگ نسبت داده میشود ودر اوستا اسان asa ...
این واژه به احتمال قوی ( بی آختن ) یا ( بی آویختن ) ( بئاختن ) بوده است و به مرور تبدیل به باختن شده است چرا که بن واژه آختن از اخت و همراهی می آید ...
آخت بن واژه ای به معنای نزدیک شدن و ارتباط یافتن که از ریشگان مهر اولین ماه تحصیلی سال که خود از میترا یا میثرا گرفته شده و به معنای مهر و محبت و آفر ...
تکان واژه ای فارسی است که از تکیدن و تکاندن می آید. تکاندن به معنای چیزی را تکان دادن تا چیزهای اضافه آن فرو بریزد. همانند تکاندن درخت برای فرو ر ...
چوقا - چوخه - جوقه همگی به یک معناست و واژه ای پارسی است. در گذشته برای بستن دو گاو به همدیگر و استفاده از آنها برای شخم زدن از یوغ ( جوق - یا چوب ...
واژه کت کاملا پارسی است اما تاریخ آن کمی تحقیر آمیز است در گذشته بر سر گاوان چوبیبه نام یوغ میبستند و از آنها برای شخم زدن زمین استفاده میکردند. ب ...
واژه فرار ریشه هند و اروپاییpri که در زبان فارسی ما بسیاری ریشه میتوان برای ( پر ) پیدا نمود فر - پر - بر - سر. . . که همگی از خوب و نیکی و خیر و ب ...
آمیختن - آمیز - آمیغ به معنای اختلاط و نزدیک شدن به هم - همانند زن و شوهری که به مهر به هم نزدیک میشوند و از آنها بچه تولید میشود ریشه این لغت به ( ...
بیدار از دو قسمت بی دار که قسمت دوم از بن داشتن ( دارم داری دارد ) بدار آمده است یعنی حالت نگهدارنگی و وادار کردن در خود دارد اما قسمت اول میتواند ...
واژه گریه از واژه اوستایی ( دریویک ) دگر دیسی شده است در واژگان لری واژه اوستایی ( دریویک ) بادگر دیسی د به گ بصورت ( گریوه و گریوستن ) آشکار شده اس ...
دوست عزیز آرش محمدی واژه group به معنای گروه واژه ای است که واژگان فارسی به واژگان اروپایی راه یافته است پسوند ( گار ) پسوندی است که از مفهومی به ن ...
سایه جاییست که نور نباشد تا بتوان استراحت کرد ا سا اسای��اسایش الف نای بر سر ( سا ) که نور است نشسته و ان را منفی نموده است. اسایش یعنی جایی که نور ...
قرمیزی نوعی رنگدانه قرمز که از کرمهای قرمز روی درخت بلوط بدست می آید واژه کرومایی یا کرمی که از نام کرم تخم ریز هم بدست آمده است همچنین این رنگدانه ...
در گذشته و یا شاید اکنون در بعضی جاها رنگ قرمز از نوعی کرم ( wormکه معمولا روی درختان بلوط رشد میکردند ساخته میشد در ابتدا به این نوع رنگ از ( کرمری ...
در زمان گذشته چوب و فلک برای تنبیه مجرمان توسط حکومت انجام میشد و چون این تنبیه برای درس عبرت در معابر و جاهای پر رفت و آمد انجام میشد کم کم این مک ...
گان - کان - مان - ان - تان - گون - کین - آکین - ناک - اک - گین - ین - شان. . . . . همگی اشاره به مکان و چگونگی و کیفیت و حالت دارند که مجازا از یک ...
کلماتی که با شاه در ارتباط هستند شاهراه شاهدار شهر شاه ایندر یا شاه اندر شاه دیر یا شاه دایر شاه اندر���شاهیندر���شاهین دژ شاهین پرنده شاهان که مع ...
شاه اندر=شاهندر شه اندر=شهندر شه در=شهدر شهدر - ر=شهر باید توجه داشت که در گذشته شهرها بصورت امروزی نبوده و جا و منطقه ای که شاه در آن سکنا داشت به ...
یخ در ترکی با با واژه �یخشه� اوستایی که از اخش گرفته شده است و به معنای درخشندگی و براق بودن است فرق دارد در ترکی ( سو یوخ ) به معنای آب نیست میباشد ...
( زبانها یکیست ) واژه شاه از دو قسمت است شا ه واژه ( شا ) از همان واژه خشا یا خوشا یا خوب گرفته شده است و واژه ( ه ) از واژه ( هون ) به معنای خون ...
( انگار زبانها یکیست ) من نمیدانم واژه خون از کدام زبان به کدام زبان راه یافته است اما ارتباطات بعضی واجه ها کاملا مشخص است خون=خین=هین=قان و واژ ...