محمد عزیزی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly profitable: بسیار سود آور بسیار پر منفعت بسیار ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly emotional: بسیار احساساتی به شدت احساساتی

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly intelligent: بسیار با هوش

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly critical: به شدت انتقادی بسیار انتقادی

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

history ancient: تاریخ باستان

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

musical heritage: میراث موسیقیایی میراث موسیقی

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the peak of your career: اوج دوران حرفه ای خود اوج دوران کار ...

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heartily approve: از صمیم قلب موافقت کردن قلباً موافق ...

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slight hesitation: اندکی تردید کمی تردید

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy fine: جریمه سنگین

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy hint: اشاره ی آشکار

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the hight of your career: اوج دوران حرفه ای خود اوج دوران کار ...

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acute hearing: شنوایی حساس حس شنوایی حساس

جدید ١٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sympathy: همدردی کردن I have no sympathy for ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a taste: مزه کردن چشیدن do you think this c ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have time to: وقت کردن وقت داشتن I'm sorry, I did ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a sharp tongue: زبان تند و تیزی داشتن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a misgiving about: شک داشتن در موردِ شک داشتن در باره ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a reason to believe: داشتن دلیلی برای باور کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a rest: استراحت کردن استراحت داشتن Go home ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a happy ending: پایان خوشی داشتن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harsh critic: منتقد سر سخت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reject something out of hand: چیزی را از همان رد کردن چیزی را از ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hasty conclusion: تیجه گیری عجولانه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a career in: داشتن سابقه کاری در

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard legal battle: دعوی حقوقی سخت نبرد حقوقی سخت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

auburn hair: مو خرمایی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow plants: پرورش دادن گیاهان

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make good progress: پیش رفت خوبی کردن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excellent grasp of: درک عالی از

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a grasp of: درکی داشتن از

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great enjoyment: لذت فراوان لذت زیاد

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great sadness: غم بزرگ

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn gold: طلایی ( رنگ ) شدن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a warm welcome: از کسی به گرمی استقبال کردن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone your word: به کسی قول دادن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go climbing: کوه نوردی کردن کوه نوردی رفتن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go hang gliding: کایت سواری کردن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go hill walking: تپه نوردی کردن تپه پیمایی کردن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a clue: به کسی سرنخ دادن راهنمایی کردن کسی

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone instructions: به کسی دستور دادن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go cheap: ارزان فروختن ارزان فروشی کردن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a laugh: خندیدن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a gasp: نفس عمیق کشیدن ( به دلیل احساسات شد ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disagree fundamentally: اساسا مخالف بودن

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fully fitted: با تمام امکانات مجهز

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fully accept: بطور کامل قبول کردن

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

special friend: دوست خاص

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

law forbid: قانون ممنوع می کند قانون ممنوع کرده

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose ones footing: لیز خوردن سر خوردن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

troubles flare up: حاد شدن مشکلات

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow the path: دنبال کردن مسیر مسیری را دنبال کردن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fiercely criticise: به تندی انتقاد کردن شدیدا انتقاد کر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight for life: مبارزه برای زندگی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring up a family: خانواده تشکیل دادن زن و بچه دار شدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major factor: عامل عمده عامل اصلی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extremely likely: بسیار محتمل

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minor factor: عامل جزیی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk an exam: به آسانی در یک امتحان قبول شدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take exercise: ورزش کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

establish a conection: ارتباطی برقرار کردن ارتباطی یافتن ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gather evidence: جمع کردن شواهد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

provide evidence: ارائه کردن شواهد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entirely agree: کاملا موافق بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

effect a change: تغییر ایجاد کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

effective way: راه موثر

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease pain: راحت کردن/شدن درد تسکین دادن درد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dream home: خانه رویایی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do an exam: امتحان دادن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do the course: گذراندن دوره

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dramatic improvement: بهبود چشمگیر

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major difference: تفاوت عمده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

justly deserve: به حق شایسته بودن به حق سزاوار بودن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deeply regret: عمیقا متأسف

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deeply concerned: عمیقا نگران

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unit of currency: واحد پول

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry of alarm: صدای زنگ خطر

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continual complaining: شکایت مداوم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constant pain: درد مداوم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a comparison: مقایسه کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closing scenes: صحنه های پایانی ( فیلم )

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pronounced dead: اعلام رسمی زمان مرگ فوت شدن/کردن H ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a stand against: ایستادگی کردن در برابر ایستادن در ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make calculation: محاسبه کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stage a protest: رسما اعتراض کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring about a revolution: انقلابی ایجاد کردن انقلابی رقم زدن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat book: کتاب قطور

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slim book: کتاب نازک

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the rocks: به سنگ خوردن ( استعاره از به سرانجا ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

block the viwe: جلوی دید را گرفتن مانع از دیدن شدن ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talks break down: به شکست انجامیدن گفتگوها

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dicisive battle: نبرد سرنوشت ساز نبرد تعیین کننده

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

providing simultaneous translation: ارائه کردن ترجمه همزمان

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disturb ecological balance: بر هم زدن تعادل زیست بوم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

badly need: بد جوری احتیاج داشتن you badly nee ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

away match: بازی خارج از خانه ( فوتبال )

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attend a lecture: شرکت کردن در جلسات سر کلاس ( دانشگا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

create awareness: ایجاد آگاهی ایجاد کردن آگاهی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

huge aversion: بیزاری زیاد تنفر زیاد نفرت زیاد

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tree lined avenue: خیابان درخت کاری شده خیابانی که در ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minute amount: مقدار خیلی کمی مقدار ناچیزی I only ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picturesque location: مکان دیدنی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a slight alteration: تغییری جزئی ایجاد کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speedy access: دسترسی سریع

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acknowledge your sources: ذکر کردن منابع خود

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adopt a position: موضع اتخاذ کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adopt an approach: رویکرد اتخاذ کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absolutely appalled: کاملاً وحشت زده کاملا شوکه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absolutely absurd: کاملا پوچ

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dilapidated building: ساختمان کلنگی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look of disapproval: نگاه حاکی از نارضایتی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sharply critical: به شدت انتقادی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roundly criticised: به شدت مورد انتقاد قرار دادن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

president of federation: رئیس فدراسیون the President of the ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

richly deserved: بسیار شایسته کاملا مستحق

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose customers: از دست دادن مشتری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ground offensive: تهاجم زمینی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greatest regard: بیشترین احترام

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highest regard: بالاترین احترام بالاترین احترامات

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tough choice: انتخاب سخت

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put off making decision: به تاخیر انداختن تصمیم گیری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much prefer: بیشتر ترجیح دادن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sensible decision: تصمیم معقول

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a degree of uncertainty: درجه ای از عدم اطمینان درجه ای از ع ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

differences exist: اختلافاتی وجود داشتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over sensetive: بیش از حد حساس

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minor member: عضو کوچک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a major impact: تاثیر عمده ای داشتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gain marks: گرفتن نمره نمره گرفتن gaining good ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early start: شروع زود هنگام

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disappointing start: شروع دلسرد کننده شروع نا امید کننده

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mark the beginning of the end: کلید زدن آغاز پایان ( چیزی )

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great strides: گام های بسیار بلند

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a shortcut: میانبر زدن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is hoped: امید است

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ignore the fact: نادیده گرفتن واقعیت

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appetizing aroma: بوی اشتها آور

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appetising aroma: بوی اشتها آور

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a must: این یک ضرورت است

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acrid smoke: دود غلیظ

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blacken someone's name: نام کسی را لکه دار کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far off place: جای دور جای پرت she is always trav ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far flung place: مکان دور افتاده

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat people: افراد چاق

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slim people: افراد لاغر

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crackling sound: صدای ترق تروق

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rustling sound: صدای خش خش

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almighty bang: صدای مهیب

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

machine humming: صدای ماشین

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scratching sound: صدای خراشیدن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wind was whistling: باد زوزه میکشید

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the patter of rain: ( صدای ) چک چک باران

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a great future ahead: آینده ی بسیار خوبی در پیش داشتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deprived regions: مناطق محروم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marine pollution: آلودگی دریا

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crops fail: خرابی محصولات کشاورزی از بین رفتن م ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appalling condition: وضعیت وحشتناک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

troubled region: منطقه نا آرام

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fish stocks: منابع آبزی ذخایر آبزی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call a ceasefire: آتش بس اعلام کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armed troops: نیروهای مسلح

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy task: کار آسان کار راحت

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drug baron: سلطان مواد مخدر

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring about peace: صلح به ارمغان آوردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

detailed report: گزارش تفصیلی گزارش همراه با جزییات

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acts of terrorism: اقدامات تروریستی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tackle crime: مقابله با جرم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

argue convincingly: دلیل متقاعد کننده آوردن دلیل قانع ک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act within the law: قانونی عمل کردن در چهارچوب قانون عم ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

touch on issue: لمس کردن مسئله

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physicists: فیزیکدانان

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

world record holder: دارنده رکورد جهانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break the world record: شکستن رکورد جهانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set a new world record: ثبت کردن رکورد جدید جهانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear stance: موضع شفاف موضع روشن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soaking up the sunshine: آفتاب گرفتن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ruling power: قدرت حاکم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy music: موسیقی شاد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a habit of something: به چیزی عادت داشتن/کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fellow criminal: هم دست

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass rates: محدوده ی نرخها

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tire tread: آج لاستیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tyre tread: آج لاستیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at a loss for words: بند آمدن زبان قاصر بودن زبان از بیا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn someone against someone else: شوراندن کسی علیه کسی دیگر she is t ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

negative thoughts: افکار منفی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocket propelled: موشک انداز ( دستی )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost out to: باختن به باخت دادن به he lost out t ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bow to: تعظیم کردن به سر تسلیم/ تعظیم فرود ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass someone by: بی نصیب گذاشتن who feels life is ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water bill: قبض آب

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone ticking off for something: گیر دادن به کسی برای چیزی the dire ...

٦ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در کل مدرسه او فردی با بیشترین همف ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run around after someone: دنبال کاهای کسی دویدن کارای زیادی ب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breakaway group: گروه جدایی طلب

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dice up: نگینی خرد کردن

٦ ماه پیش

مدال‌های محمد عزیزی