محمد عزیزی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocket propelled: موشک انداز ( دستی )

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost out to: باختن به باخت دادن به he lost out t ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bow to: تعظیم کردن به سر تسلیم/ تعظیم فرود ...

١ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass someone by: بی نصیب گذاشتن who feels life is ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water bill: قبض آب

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone ticking off for something: گیر دادن به کسی برای چیزی the dire ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run around after someone: دنبال کاهای کسی دویدن کارای زیادی ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breakaway group: گروه جدایی طلب

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dice up: نگینی خرد کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatever the price: به هر قیمتی شده

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slimming drug: داروی لاغری

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

possible measures: اقدامات ممکن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low heat: حرارت کم شعله کم we'll have to keep ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay slim: لاغر ماندن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knockout competition: رقابت حذفی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run up with someone: با کسی رو هم ریختن we were all ver ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little problem: مشکل کوچک

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marriage problems: مشکلات خانوادگی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

studious child: بچه درس خوان

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insignificant problems: مشکلات کوچک مشکلات ناچیز

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exam paper: برگه امتحانی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

electrical shock: برق گرفتگی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traumatic experience: تجربه وحشتناک تجربه دردناک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lock oneself away: درب را روی خود بستن در ب را روی خو ...

١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

complet shambles: کاملا آشفته در هرج و مرج کامل

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formidable reputation: شهرت فوق العاده شهرت زیاد

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formidable task: کار بزرگ کار دشوار وظیفه دشوار

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great detail: جزئیات فراوان

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formidable challenge: چالش بزرگ

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean temprature: میانگین دما

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat key: کلید آپارتمان

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formidable opponent: حریف قدرتمند حریف سخت

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broad summary: خلاصه جامع

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word stock: مجموعه لغات

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

veggie burger: برگر گیاهی همبرگر گیاهی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stress related: مربوط به استرس

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

age related: مربوط به سن و سال

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

additive free: بدون افزودنی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fiber rich: غنی از فیبر

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

calcium rich: سرشار از کلسیم غنی از کلسیم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yes vote: رأی آری ( بصورت جمع yes votes ) آر ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no vote: رأی نه رأی منفی ( بصورت جمع no vot ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underlying question: سوال اساسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winding someone up: کسی را سرکار گذاشتن اسگل کردن کسی ک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

or words to that effect: یا حرفهایی از این قبیل یا حرفهایی ا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lecture room: محل سخنرانی تالار سخنرانی اتاق سخنر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gather you feel upset by sth: شنیدم ناراحت شدی از چیزی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

myself included: از جمله خودم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

umpteen times: بارها چندین بار چندین دفعه چند دفغه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the nicest possible way: به زیباترین شکل ممکن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no offence intended: قصد اهانت ندارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for another thing: یه چیز دیگه اینکه دوما /ثانیا بعلاو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get thing sort out: کارها را مرتب کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as things are: همانطور که همه چیز مشخص است

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get somebody to myself: با کسی تنها شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chapter heading: عنوان فصل

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chatty style: شیوه غیر رسمی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deviate from the norm: از حد نرمال خارج شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

religious discord: اختلاف مذهبی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concur with: موافق با موافق بودن با توافق نظر دا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

negative impact: تاثیر منفی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major division: بخش عمده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

committee of inquiry: کمیته تحقیق

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perfect excuse: بهانه کامل

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flimsy pretext: بهانه ضعیف

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is just not on: اینو دیگه نداشتیم این دیگه قابل قبو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

projected figure: رقم پیش بینی شده

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the odds are: این احتمال هست احتمالش هست

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no option: هیچ گزینه ای نداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

problematic situation: وضعیت مشکل ساز شرایط مشکل ساز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematic concept: مفهوم مشکل ساز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematic relationship: رابطه مشکل ساز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big step: قدم بزرگ گام بزرگ

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

step backward: گام رو به عقب

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major step: گام اصلی قدم اصلی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protracted negotiations: مذاکرات طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protracted discussions: بحث های طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protracted argument: جر و بحث طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lingering perfume: عطر ماندگار عطر با ماندگاری بالا

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persistent rumour: شایعات بی وقفه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persistent accusations: اتهامات دائمی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inexorable pressure: فشار بی امان فشار غیر قابل تحمل

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fleeting visit: دیدار کوتاه بازدید کوتاه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lengthy delay: تاخیر طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fleeting moment: لحظه کوتاه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transient effect: اثر ناپایدار اثر گذرا

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transient feeling: احساس گذرا

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transient pleasure: لذت زودگذر

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persistent problems: مشکلات دائمی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persistent cough: سرفه های مداوم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lengthy process: روند طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lengthy investigations: تحقیقات طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fleeting glimpse: نگاه گذرا

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lengthy discussions: بحثهای طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lengthy negotiations: مذاکرات طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a mo: در یک لحظه ( mo کوتاه شده moment ا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a sec: در یک ثانیه ( sec کوتاه شده ی seco ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ample time: زمان کافی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oil and gas deposits: ذخایر نفت و گاز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flow of blood: جریان خون

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gastrointestinal disease: بیماری گوارشی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wood glue: چسب چوب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screwdriver bit: سر پیچ گوشتی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masonry bit: مته الماسه مته دیوار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

electricity meter: کنتور برق

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cuts and bruises: زخم و زیلی جراحت و کبودی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insurance schemes: طرح های بیمه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acute attack: حمله حاد ( بیماری )

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acute condition: شرایط حاد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand out in the crowd: متمایز از بقیه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bargains galore: وفور ارزانی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go into recession: وارد رکود ( اقتصادی ) شدن به رکود ر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emerge from recession: از رکود ( اقتصادی ) خارج شدن بیرون ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

single currency: ارز واحد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ailing economy: اقتصاد بیمار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

encouraging signs: نشانه های دلگرم کننده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commit perjury: شهادت دروغ دادن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overturn a verdict: حکم را لغو کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uphold a verdict: تایید کردن حکم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key aims: اهداف کلیدی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enviromental destruction: تخریب محیط زیست

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

government departments: سازمانهای دولتی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

material possessions: دارایی های مادی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human needs: نیازهای انسان

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

income equality: برابری درآمد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

returns policy: سیاست مرجوع کردن ( کالا )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

immediate dispatch: ارسال فوری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set up an account: ایجاد یک حساب کاربری درست کردن حساب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

green shoots: معنی تحت الفظی : جوانه ی سبز استعا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climate of distrust: جو بی اعتمادی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

escape the crowded: فرار کردن از شلوغی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drug driving: رانندگی کردن تحت تاثیر مواد مخدر را ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a product of its time: محصول زمان خود

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ahead of its time: جلو تر از زمان خود

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spots of rain: باران ( های ) پراکنده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's all well and good: همه اینها درست همه اینها ( که گفتی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

earlier on: قبل از آن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steady speed: سرعت ثابت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wealth upon death: ثروت بعد از مرگ

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sombre clothes: لباسهای تیره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

through lack of: بواسطه فقدان به دلیل کمبود she coul ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is doubtful wheather: معلوم نیست که بعید است که

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is probable that: ممکنه که ممکن است که it is probabal ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no choice but: چاره ای نداشتن جز اینکه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no alternative but: جایگزینی نداشتن جز اینکه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the computer age: عصر کامپیوتر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the ice ages: عصر یخبندان

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stone age: عصر حجر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stone ages: دوران سنگی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

had doubts about: بد گمانی داشتن در مورد چیزی I have ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ageing process: روند پیری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mountain chains: رشته کوه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still or sparkling: ( آب، آب معدنی ) بدون گاز یا گازدار ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go your own way: راه خود را رفتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be falling apart at the seams: در حال فروپاشی بودن زهوارش داره در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make hard work of: سخت گرفتن کار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live a charmed life: زندگی همراه با بخت واقبال داشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make one's life a misery: تباه کردن زندگی کسی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rig the election: تقلب در انتخابات دستکاری انتخابات

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the grey vote: رای افراد مسن تر

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

astronomical fees: شهریه های نجومی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finite number: تعداد معدود

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overcome hurdles: غلبه بر موانع

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the not so distant future: آینده نه چندان دور

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gruff exterior: ظاهر خشن ظاهر عبوس

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

separate off: سوا کردن جدا کردن

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های محمد عزیزی