نوع مدال

پاسخ با حداقل ٥ رای

-
بپرس
-
Pull someone's leg کسی رو دست اند ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
phoney baloney: متظاهر و ریاکار Anne was always me ...
٦ ماه پیش
نوع مدال

پاسخ صحیح

-
بپرس
-
حاشیه رفتن صغری کبری چیدن  ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sound like a broken record: یه مطلب یا موضوع رو پشت سر هم تکرار ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a spectacle of yourself: کاری رو جلوی دیگران انجام بدی که مو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all hell break loose: هرج و مرج آشفتگی به هم ریختگی آشو ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man of few words: کم حرف My grandfather is a man of ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blow my top: خیلی عصبی یا خیلی ناراحت I blew my ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all at see: سر در گم گیج و مبهوت The lawyer w ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bad sort: آدم نچسب آدم ناخوشایند He is a ba ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
catch someone napping: غافلگیر شدن The goalkeeper was ca ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not have to bean to rub together: بی پول ، جیب خالی He does not have ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
queer duck: شخصی که عجیب غریب و غیر عادی باشه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring a lump to your throat: احساساتی بشی و بغض کنی و بخوای گریه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wouldn't dream of: کاری رو بخاطر اینکه فکر میکنید اشتب ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
never live down: وقتی که یک کار بد یا شرم آور انجام ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
never do anything by half: همیشه تلاش کنی کاری رو نصف و نیمه ا ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give an inch: رای ، نظر، ایده خودتون رو تغییر ندی ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at the beck and call: مطیع ، در اختیار ، گوش به فرمان He ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the fact of life: جزئیاتی درباره فعالیت جنسی و اینکه ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
belt into: کمر همت به انجام کاری ببندی یه کاری ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
barrack for: حمایت کردن تشویق کردن پشتیبانی کر ...
٨ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hang up: درباره کسی یا چیزی به شدت ناراحت با ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-
همه
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a funk: نارحت بودن و بدون امید نگران بودن ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work yourself to death: تا سر حد مرگ کار کردن ( سخت کار کرد ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rally the troops: زمانی که شخصی معمولا یک سرتیم یا ره ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
worse for wear: ۱. احساس خستگی کردن یا به ظاهر خسته ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your secret is safe with me: رازداری کردن ( رازت پیش من جاش امنه ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not to give a toss: اهمیت ندادن . I don't give a toss ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grill about: ۱. بازجویی کردن After being grille ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get take to the cleaners: ١. با فریب و سواستفاده پول هنگفتی ا ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shop till she drop: عشق خرید و خرج کردن . مخصوصا وقتی ک ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth to sb: پیشنهاد دادن Shall we all go out ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
making a mountain out of a molehill: از کاه کوه ساختن Ali, it’s only a ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nip this in the bud: در نطفه خفه کردن I want to nip it ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pull the wool over my eyes: ۱. گول زدن ، فریب دادن My kids are ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
money burn a hole in your pocket: مشتاقانه پول خرج کردن ولخرجی کردن ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring me up to speed: کسی رو در جریان آخرین اطلاعات یا رو ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's time to face the music: با واقعیت یک کار بد که انجام دادی ک ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've got my work cut out for me: یک کار بزرگ یا سخت برای انجام دادن ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep this under wraps: مخفی نگه داشتن مثل یک راز ماندن ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
down on my luck: تجربه یک دوره بد My son and his wi ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a break for it: جیم شدن Let's make a break for it ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-
همه
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zip along: مثل برق رفتن سریع حرکت کردن I see ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wake up to the fact: واقع بین بودن It's time you woke u ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand yourself up: از روی زمین بلند شدن بعد اینکه زمین ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wring out of: مجبور کردن یا قانع کردن کسی که به ش ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't bear: تنفر داشتن متنفر بودن از انجام کاری ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel your age: متوجه بشی که دیگه جوان و فعال نیستی ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
improve with age: با بالا رفتن سن ، مهارت های زندگی ی ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all skin and bones: خیلی لاغر پوست و استخوان You must ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bending over backwards: سخت تلاش کردن به منظور: کمک کردن خ ...
٩ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb good: تاثیر خوب و مثبت داشتن بر روی شخص ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel a cold coming on: احساس کنی مریض شدی یا داری مریض میش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be laid up: مجبور به استراحت بشی به منظور بهبود ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run before you can walk: بنیاد یک کار رو یاد گرفتن و بعد به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seprate the wheat from the chaff: مزایا یا معایب یک چیزی رو بررسی یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll have to see it to believe it: وقتی که فکر کنی چیزی شدنی نیست یا ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a full plate: این اصطلاح معادل ( I'm really busy ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn one’s stomach: دچار چندش شدن حالت تهوع پیدا کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
caught sb off guard: غافلگیر کردن یا شدن He caught me o ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give solace: دلداری دادن تسلی دادن To give sola ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
foil a plan: خراب کردن یا باعث خراب شدن یک برنام ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cash in your chips: دست کشیدن ترک کردن ( کاری یا چیزی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a bee in your bonnet: وقتی یک موضوع از نظر شما مهم باشه و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

اولین دیسلایک کردن

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت اولین پیشنهاد

-
دیکشنری
-
١٠ ماه پیش
نوع مدال

اولین لایک کردن

-
همه
١٠ ماه پیش