پیشنهادهای فاطمه سربیشگی زاده (٣١)
Potent # impotent impotent یعنی عقیم یا ناتوان جنسی ( مرد ) potent هم معنی مخالفش مردی که توانایی جنسی داره. یه چیز جالب 😁 یه سکانس از اپیزود ...
قوی و تاثیر گذار a potent symbol of nascent resistance
به جای بد تر فرستادن
جزوی از یه خانواده شدن ( با ازدواج ) چندلر تو فرندز میگه what did I married into یعنی میگه عضو عجب خانواده ای شدما 😑
لاهه نام این شهر در زبان فارسی از نام آن در زبان فرانسه ( La Haye ) گرفته شده است. the hague ( لاهه ) شهری در غرب کشور هلند و پایتخت اداری این کشور ...
امتحان کردن ماشین قبل خریدنش to drive a car to see how it runs
to not be crazy about مثال: That's a good buy, but I'm not crazy. about the fabric دوست نداشتن چیزی، مشتاق نبودن برای کاری Im not crazy about your ...
marry in haste, repent at leisure این اصطلاح راجع وقتیه که کسی بدون شناخت و با عجله ازدواج میکنه و بعدا پشیمون میشه. She wanted some time to consi ...
پول درآوردن
پول دراوردن
The plan didn't work, but I'll give you an A for effort for trying. نقشه جواب نداد, اما برای تلاش/امتحان کردن نمره A میدم. یعنی قدردانی به خاطر ای ...
شتر در خواب بیند پنبه دانه
چیزی را بزرگ کردن
خیلی عصبانی / خیلی ناراحت
دنیارو آب ببره فلانی را خواب می بره
سر وقت درس و کتاب رفتن
صد دلاری benjamins $100 USD bill. "It's all about the BENJAMINS baby!" #idiom
بقایای چیزی که خراب شده و از بین رفته ( لاشه ) تو مفهوم انتزاعی مثل ( رابطه، امید، برنامه، . . ) در مفهوم فیزیکی ( کشتی، هواپیما، ساختمان، . . )
yield معانی زیادی داره در یک معنی اش یعنی replace، جای خود را به چیز دیگری دادن مثال: Laughter quickly yielded to amazement as the show went on
تنظیم کردن قرار ملاقات/جلسه برنامه ریزی کردن جلسه
وال پوزه دراز، ریدینگ animal olympics کتاب inside reading 4 The sperm whale is generally acknowleded to be, the deepest diving mammal but the northe ...
سرنگتی ( به انگلیسی: Serengeti ) دشتی پهناور در شرق آفریقاست که در شمال تانزانیا قرار گرفته و تا جنوب غرب کنیا کشیده شده است و دارای وسعت حدود ۳۰۰۰۰ ...
پرستوی دریایی پشت سیاه در کتاب inside reading 4، unit 1، ریدینگ اول امده
در کانون زبان ایران ترم Adv 3 به معنای امده: 1. اتهام 2. حمله کردن، یورش بردن 3. عهده دار کردن، مسئول کردن
صندل چرمی
دستی ، ساخت دست
خودکار ( با یک توپ ریز در نوکش )
دخل و خرج را با هم برابر کردن
درآمد بخور نمیر داشتن
تشخیص از روی دی ان ای ( مثلا در پیدا کردن فرد مجرم )
اتاق جلسه بر ای مدیر ان یک شرکت