پیشنهادهای مسعود (٢٦١)
جمع ِ goolie [در فرهنگ" فولکلور" و "اصطلاحی ِ عامیانه و کوچه بازاری" ] یعنی : افرادی که رفتار یا شوخی های احمقانه و بچگانه دارند = لوده
معنی اصلی : [[ درمان ، معالجعه ]] است مانند: آنژیو تراپی فیزیو تراپی سایکو تراپی وو. . . . رایج ترین کاربرد ِ این واژه، در خصوص ِ [[روان درمانی]] ا ...
ایفِسوس = اِفِسوس نام شهری باستانی، واقع در غرب ترکیه ی امروزی، که در زمان های بسیار قدیم ( باستان ) جزو قلمرو "یونان" بوده است. اِفِسوس، یکی از شه ...
نوع و روشی از "پرتاب" ِ کُند و غیرعادی در ورزش بِیسبال است که معمولاً با هدف ِ 《غافل گیر کردن حریف》 استفاده می شود.
بانو مرضیه گرامی نا امن = unsafe بی عقل، دیوانه، نابِخرَد unsane
در خصوص ِ زمین های کشاورزی، معنی ِ 《تشنه ، قحطی زده ، خشک ، بایر》 می دهد. starve acre زمین ( املاک ) ِ بایر زمین ِ خشک و بی آب و علف
اَکر ( ها ) = جریب ( ها ) - جمع ِ acre مثال : ۱۶۰ جریب 160 acres ■ هنگامی که acres ( به تنهایی، بدون ذکر "مقدار مساحت" ) بیان می شود، معمولاً به معنی ...
[ رومانیایی ] شربت ( ِ ذُغال اخته )
اسم ِ مفعول ِ hound تحت تعقیب تحت پیگرد دنبال شده - پیگیری شده
■ فعل : دامن گیر کردن ( شدن ) پا پِی شدن پیگیری کردن - پِیگرد کردن سماجت کردن - موی دماغ شدن ■ صفت : پیگیر - سِمِج - لجوج - پا پِی ●○●○●○● : hounde ...
در زبان آلمانی : ● صفت : تاریک - تیره ● نام : تاریکی = die finsternis ■●■●■ از واژه finster در اشعار ( و خیلی به ندرت ) برای اشاره به 《باسن》 استفاده ...
در منطقه اسکاندیناوی ( سوئد ، نروژ وو. . . ) = ■ نام ( اسم ) اَبَد - نهایت - پایان ■ اسم مصدر جاودانگی - پایندگی - اَبَدیّت ■ صفت جاوید - جاودان - پ ...
● وحشت انگیز ● وحشتناک ● خَفَن = خوفناک = مَخوف
۱. بادگیر - برج بادی : یک عنصر معماری سنتی است که برای ایجاد تهویه متقاطع و خنک سازی غیرفعال در ساختمان ها استفاده می شود. بادگیرها در طرح های مختل ...
اسپانیایی : نام = کلاهبردار فعل = کلاهبرداری
1. نام شهری باستانی در فلسطین 2. [یا "سامرا"] نام شهری در عراق ( نزدیک بغداد ) [سامری = اهل ِ سامره] 3. قصه گو ( رمان نویس ) مؤنث = دختر ( یا زن ِ ...
دسته ( گروه ) رژه رونده که با ریتم و مارش نظامی ( به طور منظم ) راهپیمایی می کنند.
در حالت فعل، به معنی ِ : ( به زور ) راندن [منظور، رانندگی نیست] دَک کردن - بیرون کردن - بیرون راندن
نجومی - ستاره ای ( منسوب به ستارگان ) ■ در زبان لاتین: Astra ستاره ( ستارگان ) - اختر ●●●● مثال : Ad Astra 《 به سوی ستارگان 》 نام فیلم سینمایی آم ...
به سوی ستارگان لاتین: Ad Astra ■ نام فیلمی آمریکایی در ژانر [علمی - تخیّلی] به کارگردانی [جیمز گری] ● منتشر کننده : فاکس قرن بیستم ● با بازیگری : بِر ...
مخفف ِ این واژه : viet ■●■ مثال : viet cong جنگجوی ( سرباز ِ ) ویتنامی
به زبان ویتنامی : liệt sĩ کُشته - شهید ( شهیدان )
ویتنامی - اهل ویتنام مثال : جنگجوی ویتنامی viet cong ویِت کونگ
جناب آرمان بدیعی! 1 - ابتدا فقط مطلبی را ( بدون هیچ خلاقیتی ) و از منبعی دیگر، کپی کردید! 2 - سپس مثالی از قرآن آوردید! ■ ● ■ ● اینجا کلاس قرآن ( ...
■ مترادف با suck : مِک، مِکیدن، مِک زدن، شیر دوشی، شیره ی کسی ( یا چیزی ) را کشیدن، در دهان نگه داشتن و حل کردن •••••••• ■ گَنده دماغ - عوضی - ناکس ...
شلوق ؟؟؟!!! یا : شلوغ
[[ در زبان ژاپنی ]] موضوع - قضیه - ماجرا - وقایع
مرد سالاری مَردِستان قلمرو ( حیطه ی قدرت ِ ) مردانه
[[ مترادف ِ malum ]] بیماری روحی و روانی مالیخولیا شیطان ( جن ) زدگی شرارت - خباثت
● مبتلا به ناخوشی روحی و روانی ● بیمار دِماغی ● مالیخولیایی ● شیطانی - جن زده ( تسخیر شده )
برکه مرداب آب گیر خُفت آب تالاب
( ( صفت ) ) بی خانمانی - کارتن خوابی - مهجوری - خانه به دوشی - آوارگی در استعاره : ولگردی - عَلّافی ■ ( ( نام ) ) skell ولگرد - بی خانمان - آواره - ...
( ( نام ) ) بی خانمان - کارتن خواب - مهجور - خانه به دوش - آواره در استعاره : ولگرد - عَلّاف ■ ( ( صفت ) ) skelly
● کج - خمیده ( اُریب ) ● مُنحرف ( کردن/شدن ) ■●■ در استعاره : ● از راه ( ِدرست ) به در شدن ● به اشتباه افتادن ( کشاندن )
مترادف ِ : "تَرجیع بند" یعنی: "بند" ی که به آن رجوع می شود. بِیت ( یا مصراع ) ی از شعر، که تکرار می شود.
نادر - کمیاب نا رایج - غیر عادی نا مُتداول - غیر معمولی
به درد نخور بی مصرف دور ریز [[به اصطلاح: زباله - بی ارزش]]
دوست گرامی، جناب الهیاری معنی sheepish با خفن، تفاوت اساسی دارد: کم رو، ترسو، گوسفندوار ، بُزدل ، خجول، خیط، کِنِف، آزرم زده، ساده دل ، خجالت زده ، د ...
جریان هشدار ( اخطار ) دوره ی هشدار ( اخطار ) محیط و فضای هشدار ( اخطار ) حوزه ی اخطار ( هشدار )
شاگرد ( دانش آموز، یا هنرجو ) در مدارس یا آموزشگاه ها • مترادف ها : student learner beginner scholar disciple follower novice
دوست گرامی 《فاطمه》 واژه ای که معنی بچه ( توله ) حیوانات را می دهد cub است [[ نه pup ]]
دور باطل - دور تسلسل - بازگشت به نقطه ابتدایی - دوره های تکرار ( در بازه ی زمان ) - سیکل زمانی رویداد هایی که در یک مقطع زمانی، تکرار می شوند
طلسم - سِحر - جَنبَل - جادو
این واژه در زبان انگلیسی، یک root است و اشاره دارد به: [[سرآغاز - مبدأ - سرچشمه - مکان ِپیدایش - اصل و ریشه]]
سوسول - نازک نارنجی - بچه ننه هر چیز یا هر شخص ِ لطیف و ظریف
امواج کوچک آب، در بخش های کم عمق رودخانه گُدار - تنگاب - تنگابگاه - لرزآبگاه - لرز آب
نیمف = سیرِن ( سایرِن ) = پری دریایی ، حوری
موجودی اساطیری، نیمه انسان، نیمه ماهی ( یا: نیمه پرنده )
■ سیرِن یا سایرِن ( یا نیمف ) = حوری طبیعت ( پری دریایی ) ● در اساطیر یونانی و روم باستان، به 《الهه طبیعت》 گفته می شد که در یک سرزمین خاص وجود داشتن ...
حمله ، در حین عقب نشینی تیر آخر - نیش آخر