رضا فرهنگ - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disciplined army: ارتش منضبط مثال: The disciplined ar ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidization: زنگ زدگی مثال: Moisture will lead t ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health minister: وزیر بهداشت مثال: The Health Minist ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infractions: تخطی – تخلف – نقض مثال: Sweden is a ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit trouble: به مشکل برخورد کردن مثال: Everythin ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attraction of magnets: قوه جاذبه آهن ربا مثال: Physics stu ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charter boat: قایق کرایه ای مثال: His father oper ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brimful of energy: سرشار از انرژی مثال: She woke up al ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two storey dwelling: خانه دو طبقه مثال: We rented a two ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physical endurance: استقامت جسمی مثال: This event tests ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direct sunlight: تابش مستقیم اشعه خورشید مثال: Prote ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallucinogenic effects: عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation of energy: به هدر رَوی انرژی – اتلاف انرژی مثا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inopportune time: بدموقع – وقت نامناسب مثال: The gues ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

innermost feelings: شخصی ترین احساسات مثال: She express ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

false presupposition: پیش فرض غلط مثال: His arguments are ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pathetically: به طور غم انگیزی – به طور اسف باری ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intergalactic: مثال: Intergalactic space is measur ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

half closed: نیمه بسته مثال: He looked at me wit ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climatic perturbation: نوسان آب و هوایی مثال: Air pollutio ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidize: زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes sil ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poet laureate: شاعر دربار مثال: He was a Poet Laur ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non compos mentis: بی عقل مثال: How could such a non c ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

praiseworthy attempt: تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flavor enhancer: چاشنی مثال: Of all the flavor enhan ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atypically: برخلاف همیشه – به طور غیرمعمول و نا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

law clerk: منشی حقوقی مثال: She worked as a la ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonconductive: ( برق ) نارسانا مثال: Wood is nonco ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

political economist: اقتصاددان سیاسی مثال: Max Weber was ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

past perfect tense: زمان گذشته کامل – ماضی بعید مثال: “ ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red army: ارتش سرخ مثال: He was the most bril ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decouple: جدا شدن مثال: The Russian spaceship ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unprejudiced: بی طرف مثال: A referee must be unpr ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from the wilderness: از انزوا مثال: The re - emergence o ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

positive danger: خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chr ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into slumber: به خواب رفتن – به خواب . . . فرورفت ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

signally: به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a grain of truth: ذره ای حقیقت

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health minister: وزیر بهداشت مثال: The Health Minist ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

usual excuse: بهانه همیشگی – بهانه معمول مثال: Sh ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turquoise dress: لباس فیروزه ای رنگ مثال: The mother ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tepid applause: استقبال نه چندان گرم – تشویق نه چند ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

velocity of light: سرعت نور مثال: The velocity of ligh ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trade mission: هیئت تجاری مثال: The trade mission ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unlined: بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innermost feelings: شخصی ترین احساسات مثال: She express ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation of energy: به هدر رَوی انرژی – اتلاف انرژی مثا ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hallucinogenic effects: عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pathetically: به طور غم انگیزی – به طور اسف باری ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intergalactic: مثال: Intergalactic space is measur ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false presupposition: پیش فرض غلط مثال: His arguments are ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidization: زنگ زدگی مثال: Moisture will lead t ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half closed: نیمه بسته مثال: He looked at me wit ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praiseworthy attempt: تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flavor enhancer: چاشنی مثال: Of all the flavor enhan ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atwitter: بی قرار و هیجان زده مثال: The stude ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

law clerk: منشی حقوقی مثال: She worked as a la ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climatic perturbation: نوسان آب و هوایی مثال: Air pollutio ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidize: زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes sil ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atypically: برخلاف همیشه – به طور غیرمعمول و نا ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mature into: رسیدن به ( از لحاظ بررسی و نتیجه گی ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obliquely: به طور غیرمستقیم مثال: He referred ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

countersign: به امضای دیگری رساندن – امضا کردن ب ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peerless performance: اجرای بی همتا – نمایش بی نظیر مثال: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decouple: جدا شدن مثال: The Russian spaceship ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

melodramatics: کولی گری – اَدا درآوردن برای تحت تأ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out for fame: دنبال شهرت بودن – در فکر معروفیت بو ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear line: مرز مشخص مثال: They had crossed a c ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poetry recitation: شعرخوانی مثال: We have poetry recit ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maunder: پرت و پلا گفتن – بی سر و ته صحبت کر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chidingly: به طور سرزنش آمیزی مثال: His father ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

newly independent: تازه استقلال یافته مثال: In those d ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emblem of peace: نماد صلح مثال: The dove is an emble ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sudden entrance: ورود ناگهانی مثال: The teacher’s su ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bus depot: پایانه اتوبوس – ایستگاه اتوبوس مثال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chatty neighbor: همسایه ورّاج مثال: She sneaked out ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

batty idea: فکر احمقانه مثال: He came up with t ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pillow cover: روبالشی مثال: She embroidered the p ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

embryo politician: سیاستمدار نوپا مثال: She married an ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

niggle of jealousy: جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infra: در زیر – ذیلاً مثال: Their names ar ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outwards: به بیرون – به سمت بیرون مثال: This ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go swimmingly: به خوبی پیش رفتن – به طور سهل و راح ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

utmost courtesy: نهایت ادب مثال: He was treated with ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disciplined army: ارتش منضبط مثال: The disciplined ar ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit trouble: به مشکل برخورد کردن مثال: Everythin ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long absence: غیبت طولانی مثال: His long absence ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sunken ship: کشتی غرق شده مثال: The captain of t ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dissonant sounds: صداهای گوشخراش مثال: I was going de ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

political instinct: شمّ سیاسی

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

library catalogue: فهرست کتابخانه مثال: He went throug ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

of few words: کم حرف مثال: He is a man of few wor ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the foreseeable future: تا مدت ها – حالا حالاها مثال: Their ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsnarl: ( کلاف سردرگم ) باز کردن، باز شدن – ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with bad grace: با اکراه تمام – با بی میلی – با نار ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into slumber: به خواب رفتن – به خواب . . . فرورفت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unprejudiced: بی طرف مثال: A referee must be unpr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unladen: بدون بار مثال: This truck has an un ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inopportune time: بدموقع – وقت نامناسب مثال: The gues ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poet laureate: شاعر دربار مثال: He was a Poet Laur ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beclouded: مبهم کردن مثال: His false testimoni ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

of that ilk: از این نوع – از این قماش – از این ج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same: ثابت مثال: His foreign policy visio ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muzzy: گیج و منگ – درهم برهم و غیرواضح مثا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with good grace: با رضایت خاطر – با گشاده رویی مثال: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

past perfect tense: زمان گذشته کامل – ماضی بعید مثال: “ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health minister: وزیر بهداشت مثال: The Health Minist ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intergalactic: مثال: Intergalactic space is measur ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

innermost feelings: شخصی ترین احساسات مثال: She express ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trade mission: هیئت تجاری مثال: The trade mission ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false presupposition: پیش فرض غلط مثال: His arguments are ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unlined: بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riotously: فوق العاده – بی اندازه – بی نهایت م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

will of the individual: اراده ی شخصی – خواستِ فردی مثال: An ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to rise to the bait: واکنش نشان ندادن مثال: Their behavi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from the wilderness: از انزوا مثال: The re - emergence o ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gods: خدایان مثال، برگرفته از نمایشنامه ژ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hallucinogenic effects: عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

half closed: نیمه بسته مثال: He looked at me wit ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mentally disabled: معلول ذهنی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opinion former: به افرادی می گویند که حرف هایشان تأ ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

congenital illness: بیماری ذاتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

law clerk: منشی حقوقی مثال: She worked as a la ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unclaimed: بدون صاحب مثال: All unclaimed lugga ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

signally: به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discompose: پریشان و نگران کردن مثال: The argum ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

law of nature: قانون طبیعت مثال: The stronger asse ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ferocity: شدت مثال: The French army was shock ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a grain of truth: ذره ای حقیقت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sloganeering: هوچی گری - عوام فریبی - شعار پراکنی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevaricating: دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevarica ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oxidize: زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes sil ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climatic perturbation: نوسان آب و هوایی مثال: Air pollutio ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oxidization: زنگ زدگی مثال: Moisture will lead t ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

praiseworthy attempt: تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cursorily: به طور سرسری مثال: The teacher curs ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go according to plan: طبق نقشه پیش رفتن مثال: Since 22 Ju ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

positive danger: خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chr ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flavor enhancer: چاشنی مثال: Of all the flavor enhan ...

٨ ماه پیش

مدال‌های رضا فرهنگ